استاد عبدالحق بیتاب با ۸۳ سال زندهگی پربار، سی سال آموزگار مکاتب کابل و دارالمعلمین بود و ۱۸ سال (۱۳۲۶- ۱۳۴۴) استاد دانشگاه کابل. در سال ۱۳۳۱ خورشیدی ملکالشعرای افغانستان شد. پنج سال عضو هیأت ترجمه تفسیر کابلی گردید. در سال ۱۳۴۴ به حیث سناتور انتصاب شد و سرانجام در ۲۰ حوت ۱۳۴۷ در کابل درگذشت.
بیش از بیست اثر را تألیف و ترجمه کرده است. دیوانش برای بار نخست به کوشش شاگردانش (غلامحضرت کوشان و عطاالله نوری) در سال ۱۳۳۰ در ۲۲۸ برگ، در کابل چاپ شد. بار دوم در سال ۱۳۸۶ به کوشش دوکتور عبدالغنی برزینمهر، در ۲۵۴ برگ چاپ گردید.
در این پژوهش کوتاه، دیوان استاد بیتاب را از نگاه سبک و ساختار به بررسی گرفتهام.
کلیدواژهگان: استاد بیتاب، سبک، ساختار
سبک استاد بیتاب
استاد بیتاب در سُرایش شعر، پیرو سبک هندی است. از سُرایندهگان سبک هندی بیشتر به بیدل، کلیم، سلیم تهرانی، طالب آملی، صائب، غنی کشمیری و واقف لاهوری تمایل دارد؛ اما شعر بیدل بر وی تأثیر شگرفی گذاشته و از سخنش، طرز بیدل هویداست. این تأثیرپذیری را میتوانیم در برگهای بسیار (۱۶، ۲۱، ۲۴، ۲۵، ۳۲، ۴۹، ۵۵، ۸۲، ۹۰، ۱۳۱، ۱۸۸، ۱۹۱، ۱۹۳،…) دیوانش ببینیم. نمونه:
خواجه مغروری چنین با رخت ابریشم چرا
کردهای مانند کرم پیله خود را گم چرا
دل به حُسن پوست بستن، عین بیمغزی بود
گشتهای حسرتپرستِ صورت قاقم چرا
گوشهگیری از علایق،گر نه حکمت بوده است
مینشست آخر فلاتون، در میان خُم چرا
روزه را گر هست پیش اهل عالم لذتی
میشود از رفتن او، عید بر مردم چرا
دیدهای آخر گزند وضع ابنای زمان
میکنی نالش دگر از مار و از گژدم چرا
هرچه بر ما میرسد، باشد به تقدیر خدا
سرنوشت نیک و بد را دانم از انجم چرا
(بیتاب، ۱۳۸۶، ص ۲۴)
بخشی از شعرهای استاد بیتاب، تمایل به ادبیات فنی و دوره روشنگری دارد. در این سرودهها، بیشتر متأثر از اندیشههای محمود طرزی است که درباره پارهای از فناوریهای آن روزگار مثل سینما (ص ۸۹)، رادیو (ص ۹۲)، برق (ص۱۱۷)، عینک (ص ۱۱۸)،… شعرهایی دارد. نمونه:
دگر از رادیو چیزی عجبتر
ندیده زیر گردون، چشم اختر
به صورت نیست غیر از پارهچوبی
به معنی دلربای ماهپیکر
ز حال همنوایان، دایم آگه
جماد و این قدر طبع هنرور!
مژه بر هم زدن، از قوه برق
کند نشر خبر، در بحر و در بر
کند هر لحظه راز تازه مکشوف
بود هر موج او را ساز دیگر…
(همان، ص ۹۲)
از شاعران همروزگارش، بیشتر متأثر از قاری عبدالله بود. بیتاب سرودن را از بیستسالهگی آغاز کرد و از آوان سرایش، شاگرد قاری عبدالله بود و به آن میبالید و بارها گفته بود: «اگر قاری نمیبود، بیتاب، بیتاب نبود!» (خسته، ۱۳۸۶، ص ۷۰)
سرودههایش ساده و روان و نزدیک به زبان گفتار است. ازاینرو است که واژهگان و اصطلاحات مردمی در شعرش بسیار دیده میشوند. کاربرد ضربالمثلها، کنایهها و زبان بومی مردم کابل از ویژهگیهای برجسته شعر بیتاب است. (انوشه، ۱۳۸۱، ص ۱۹۰)
ساختار سرودههای استاد بیتاب
۱- قالب: استاد بیتاب در انواع شعر (غزل، قصیده، قطعه، مثنوی، مخمس و مسدس) طبعآزمایی کرده؛ اما به غزل بیشتر تمایل داشته است. دیوان چاپشدهاش در دو قالب سروده شده، که یکی غزل و دیگری مخمس است. بخش غزل بهگونه الفبایی تنظیم گردیده که به جز از حرفهای «پ»، «ژ» و «گ»، به همه حرفها غزل دارد. مجموع غزلهای بیتاب ۲۱۷ پارچه و ۱۸۲۱ بیت میباشند. غزلها از ۵ تا ۱۵ بیتند. در دیوان استاد بیتاب، سی پارچه مخمس هم است. مخمسها که از ۵ تا ۱۱ بند سروده شدهاند، مجموعاً ۲۱۰ بند و ۵۲۵ بیت میباشند. همه مخمسها، استقبالیههاییاند که بیتاب بر غزلهای شاعران کهن و همروزگار خود ساخته است؛ مثلاً، ده پارچه مخمس بر غزلهای بیدل، سه پارچه مخمس بر غزلهای واقف لاهوری، دو دو پارچه بر غزلهای صائب، حافظ، سعدی، مظهر و فغان و یک یک پارچه مخمس بر غزلهای ولی طواف، طالب آملی، حزین لاهیجی، مهجور، شایق جمال، محمد ابراهیم خلیل و قصاب.
۲- وزن: غزلهای استاد بیتاب، مجموعاً در نه بحر عروضی سروده شده که آمارشان قرار زیرند: ۹۴ پارچه غزل در بحر رمل (۷۹۴ بیت)، ۵۷ پارچه در بحر هزج (۴۸۴ بیت)، ۲۸ پارچه در بحر مضارع (۲۲۰ بیت)، ۱۷ پارچه در بحر مجتث (۱۴۲ بیت)، ۱۶ پارچه در بحر خفیف (۱۳۸ بیت)، ۲ پارچه در بحر رجز (۱۸ بیت) و یک یک پارچه غزل در بحرهای مقتضب (۷ بیت)، متقارب (۱۱ بیت) و منسرح (۷ بیت). اوزان به کار رفته همه مشهورند و هیچ وزن نامأنوس ندارد. در دیوان استاد بیتاب، سی پارچه مخمس در پنج بحر عروضی سروده شده که آمارشان قرار زیرند: ۱۳ پارچه بحر رمل (۹۲ بند و ۲۳۰ بیت)، ۸ پارچه بحر هزج (۵۹ بند و ۱۴۷ بیت)، ۷ پارچه بحر مضارع (۴۶ بند و ۱۱۵ بیت) و یک یک پارچه بحرهای خفیف (۶ بند و ۱۵ بیت) و مجتث (۷ بند و ۱۸ بیت). همه مخمسها هم در اوزان آشنا و مأنوس سروده شدهاند.
۳- ردیف: برخی از ردیفهای غزلها، تازه به نظر میآیند. مانند: پاریس، اختلاط، احتیاط، بیلحاظ، برف، برق، عرق، عینک، پغمان، باران، زندهگی،…
۴- آرایههای ادبی: در سرودههای استاد بیتاب، برخی از آرایههای ادبی مانند تلمیح، مدعا مثل، ارسالالمثل، تنسیقالصفات، ایهام، جناس، سیاقهالاعداد، تشبیه،… بیشتر جلوهنمایی میکنند. یکی از آرایههای شگفت، که من در سیزده پارچه غزل (صص ۷، ۱۰، ۲۷، ۳۳، ۴۸، ۱۱۹، ۱۲۲، ۱۳۱، ۱۳۲، ۱۷۱، ۱۷۵ و ۱۷۹) به آن برخوردم، ذومطلعین و ذومقطعین است. یعنی غزلها دارای دو مطلع و دو مقطعند. نمونهها:
گشته منظور نظرها گل رعنا زیبا
به تو ماناست همانا گل رعنا زیبا
شوخ باشد چهقدرها گل رعنا زیبا
همچو آن روی دلآرا گل رعنا زیبا…
(دیوان، ۱۳۸۶، ص ۲۷)
… به جایی میرسد بیتاب آخر
فغانم، دامن شبها گرفته
بود بیتابِ ما، از بس بلاجوی
بلای آن قد و بالا گرفته
(همان، ص ۱۷۹)
۵- زبان: ساختار زبان را در دیوان بیتاب، از چند نگاه به بررسی میگیرم:
الف) واژهگان بیگانه: در دیوان استاد بیتاب، برخی از واژهگان بیگانه آمده مانند: گادی، تلگراف، اتوم، فیشن، پوزیشن، پودر، سینما، اتومیک (اتوماتیک)، گیلاس، رادیو، موتر، بم، اکسریز، سیگار،… حتا برخی از اسمهای خاص خارجی هم ذکر شده است؛ مثل: نازی، هتلر، استالین، پاریس، کمونیستی،… نمونهها:
مسلک نازی به آلمان ساخته هتلر رواج
بانی کیش کمونیستی، ستالین بوده است
(همان، ص ۴۹)
تلگراف و رادیو و سینما و اکسریز
بیتکلف، زندهگی دارند از جریان برق
(همان، ص ۱۱۷)
ب) ترکیبها و اصطلاحات پربسامد: برخی از ترکیبها و اصطلاحات در دیوان بیتاب، بسیار آمدهاند. مانند: دختر رز، بیت ابرو، شیشه ناموس، عالم اوهام، خدنگ ناز، آتش حسرت، وادی حیرت، کوکب بخت، خنجر مژگان، تیر جفا، تیغ ابرو،… نمونهها:
کوکب بختم به ماه و مهر، پهلو میزند
گر نشیند ماه من از مهر، در پهلو مرا
(همان، ص ۳)
من که عقل و هوش خود را میدهم کابین او
دختر رز چون نمیگیرد به دامادی مرا
(همان، ص ۱۲)
ج) جمع کردن اسمها: برخی از واژهگان بهگونه جالب جمع شدهاند و یا جمعالجمع صورت گرفته است. مانند: مشارق و مغارب، رسومات، افواهات،… نمونهها:
در جهان جنگ عمومی، باز اگر شد روی کار
خلق معدوم از مغارب تا مشارق میشود
(همان، ص ۸۲)
آشنایی با رسومات جهانم مشکل است
من که در راه فنا از خویش و خود، بیگانهام
(همان، ص ۱۳۵)
د) بومیگرایی و اصطلاحات مردمی: یکی از ویژهگیهای برجسته و شاخص سرودههای استاد بیتاب، همانا بومیگرایی و استفاده از اصطلاحات مردمی است، که در سراسر دیوانش دیده میشوند. مانند: رنگ و روغن کردن، روز خوش ندیدن، شست و شکست، چشم سرخ کردن، شانه دادن، تپ کردن، دپ کردن، چَپ کردن، اوقات تلخی، ناف رفتن، زورطلب شدن، به کاسه سر آب دادن، قد بلندک کردن،… نمونه:
چون مرا از دور بیند، راه را چپ میکند
تا کجاها بر سر دلدادهگان دپ میکند…
تا دکان خودفروشی، شوخ من واکرده است
جنس داغی را، سر بیتاب خود تپ میکند
(همان، ص ۷۰)
۶- طنز و تهکم: برخی از بیتهای استاد بیتاب، ساختار طنزی دارند و چنان با تهکم، ریاکاران و تزویرگران را به سخره میگیرد که با خلق نیشخند، خواننده را به شگفتی وامیدارد. نمونهها:
چو من غرق گنه باشد سراسر
اگر چه ریش زاهد، تا به ناف است!
(همان، ص ۳۷)
این حقیقت زاهد ما را مپرس
این قواره، عاشق پوزیشن است!
(همان، ص ۴۳)
شد حاصل تحصیل، همین جهلپرستی
از مدرسه چیزی که نخواندیم، کتاب است!
(همان، ص ۴۶)
پاس کردهست بیلحاظی را
من به این کارش امتحان چه کنم!
(همان، ص ۱۵۱)
بیتاب شود کاش برای تو میسر
یک صندلی گرم که تا حلق درآیی!
(همان، ص ۱۹۰)
رویکردها
آریانفر، شمسالحق. (۱۳۸۷). شخصیتهای کلان افغانستان. کابل: میوند، چاپ نخست.
انوشه، حسن. (۱۳۸۱). دانشنامه ادب فارسی (جلد سوم). تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم.
بیتاب، عبدالحق. (۱۳۸۶). دیوان. به کوشش عبدالغنی برزینمهر. کابل: دانش، چاپ دوم.
حبیب، اسدالله. (۱۳۶۶). ادبیات دری در نیمه اول سده بیستم. کابل: دانشگاه کابل.
حسینی، نعمت.ر (۱۳۶۷). سیماها و آواها. کابل: وزارت اطلاعات و کلتور.
خسته، خالمحمد. (۱۳۸۶). معاصران سخنور. پشاور: دانش، چاپ دوم.
ژوبل، محمدحیدر. (۱۳۷۹). تاریخ ادبیات افغانستان. پشاور: میوند، چاپ دوم.
شمیسا، سیروس. (۱۳۷۵). فرهنگ عروضی. تهران: فردوس، چاپ سوم.٢٩ عقرب ١٤٠٢ هشت صبح
نويسنده: محمد فهیم كريمى