سلیمان کبیر نوری
درین جا می خوانید:
- توافقنامه دوحه، یعنی توافقنامه ی ادامه جنگ و تاراج
- تعریف ابزاری به نام " هیآت طالبان قطر"!
- طرح حکومت موقت، پیش زمینه و نیرنگی برای استقرار حاکمیت امارتی- طالبانی
- نیاز مبرم به یک تفاهم و معامله ی جدی و مستقیم با جانب پاکستان
-همه افسران و سربازان ضد طالبان در پولیس و اردوی ملی سربریده میشوند
-موضعگیری ماموران تازه کار اداره ی جو بایدن نسبت به اوضاع افغانستان
- زلمی خلیلزاد و کارنامه های ضد بشری وی در افغانستان
- صدور حکم قتل عام هزاره ها در سال 1997 از جانب ملا محمد عمر ( سند و مدرک بسیار معتبر).
- هدایت تازه از کویته: هزاره و شیعه را بزنید" بکشید "( سند و مدرک تازه)
- نگرانی های پاکستان را باید درک کنیم. از روابط داغ با هند باییست بپرهیزیم- توازن در روابط سیاسی- اقتصادی را بر مبنای حصول منافع ملی مشترک مطمع نظر داشته و باید به آن پایبند بوده و آن را رعایت کنیم. در سیاست دوست و دشمن دایمی وجود ندارد.
- به جای طالبان، باید، مستقیم با پاکستان مذاکرات را آغاز کرد.
- رویکرد های راهبردی در سیاست خارجی افغانستان
- دیپلوماسی و همگرایی منطقه ای، با درنظرداشت دیپلوماسی بین المللی و حقوق میان دولت ها
- رویکرد دیپلوماسی و سیاست خارجی منطقه ای و بین المللی افغانستان برای تامین صلح استوار و تشنج زدایی منطقوی و بین المللی اکنون و پس از اشغال.
***
- توافقنامه دوحه، یعنی توافقنامه ی ادامه جنگ و تاراج
پیامد مذاکرات پنهانی انگلیس - امریکا با پاکستان نزدیک به دو دهه، به نام توافقنامه ی دوحه ( دامی برای اسارت - بردگی و تاراج و ادامه جنگ در افغانستان) است و بس.
طی بیست سال اخیر نیرو های اشغالگر در تبانی با حکومت های دستنشانده ی حامد کرزی و اشرف غنی احمد زی گروه تروریستی طالبان را دوباره باز سازی، حمایت و تمویل و تسلیح کردند تا با خروج نیروهای نظامی شان ادامه ی تاراج گری به وسیله ی نیروهای بلک واتر پاکستان( طالبان) تضمین گردد.هزان تن از جنایت کاران تروریستی و انتحاری را از زندان ها رها کرده، از زندان ها برای آموزش های افراطیت سود بردند. غرب توانست آن شرایطی را که میخواست و برنامه ریزی نموده بود پس از بیست سال مهیا سازد. اکنون در صدد ایجاد یک حاکمیت دکتاتوری امارتی در افغانستان است.
- تعریف ابزاری به نام " هیآت طالبان قطر"
هیآت طالبان دوحه، عبارت است از تراوش اندیشه و ابتکار سیاستگذاران شکبه های اطلاعاتی دولت پنهان (الیگارشی اقتصادی- مالی جهان) ، برای انحصار و غارت تریلیون ها دالری هست و بود مردم افغانستان .
ببینید! توافقنامه امریکا با یک گروپ تروریستی زندانیان رها شده از زندان های امریکا( گوانتانامو - بگرام، پلچرخی افغانستان) و پاکستان، پیامد تفاهم و همکاری سازمانهای تبهکار سیا، ام آی سکس، موساد و آی ایس آی در تبانی نوکران منطقه ای، برای ادامه ی جنگ و خونریزی و تاراج است و بس؛ نه یک توافقنامه راستین صلح! پاکستانی ها به زودی بر ناموس مردم افغانستان رسما مسلط می شوند!
تعریف و ماهیت مذاکرات دوحه: کمیتی از زندانیان با غل و زنجیر در دست و پا از زندان های گوانتانامو، بگرام، پلچرخی و کراچی پاکستان آزاد شده به مرکز کشور قطر( دوحه) انتقال و در هوتل های لوکس پنج ستاره، با شان و دبدبه جابه جا و زیر نظر مدیران اطلاعاتی به رهبری دولت پنهان، مامور اجرای وظایف ویژه شده اند.
امریکا در راس انگلیس، نام این گروپ زندانیان رها شده از بند را هیآت نمایندگی طالبان در قطر نام گذاشته است. همه مردم افغانستان به سادگی میدانند که طالب یک گروپ افراطی، بنیادگرا و مزدور پروژه انگلیس، با مدیریت امریکا، کمک مالی کشور های مزدور انگلیس ( سعودی، امارات، قطر، بحرین)، و زاده ی غیر حلالی ی انگلیس ـ پاکستان است.
فامیل های طالبان دوحه همه در پاکستان زندگی می کنند (ناموس! آنان در دست آی ایس آی است). مثل آفتاب روشن است که از کویته ی پاکستان رهبری میشوند. و رهبران در کویته از جانب سازمان استخبارات نظامی " آی ایس آی" پاکستان دستور میگیرند. این زندانیان افراطی که غرب، سعودی، پاکستان و کرزی - غنی و امروزعبدالله نیز از آنان حمایت میکنند، مراکز آنان در شهر های کویته، پیشاور و کراچی است. جنرالان و ماموران آی ایس آی به صورت منظم جلسات آنان را دایر کرده به آنها دساتیر اصدار میدارند.
همه دنیا آگاهی دارند که مراکز تروریستی و افراطیت با حمایت های مالی کشور های حاشیه خلیج فارس، به دستور انگلیس و امریکا در پاکستان قرار دارد. تروریست ها ازین مراکز در سرتاسر دنیا گسیل میشوند. مراکز کویته، پیشاور و کراچی، محلات صدور انتحاری و تروریست به افغانستان است. هزاران سند و مدرک زنده و موثق وجود داشته است. اما غرب، در راس ایالات متحده امریکا نی تنها پاکستان را در آغوش گرفته و نوازش داده است، بل با پرداخت میلیارد ها دالر به حمایت از حامی اصلی تروریزم در پاکستان پرداخته است.
امروز؛ غرب و در راس امریکا میتواند روسیه، ایران، کوریای جنوبی...، و حتا متحدان خود در اروپا را تحریم کند. اما از کشوری که مراکز صد ها هزار افراطی و بنیاد گرا به همکاری سعودی دران وجود دارد چشم پوشی نموده و تا کنون طفره رفته است. این کنش، خود یک خیانت و جنایت ضد بشری به شمار می رود.
از لحاظ منطق، زمانی که از تعریف و ماهیت مذاکرات دوحه آگاهی حاصل کنیم، دگر نیازی نیست که حرف و کلامی از مذاکره ی هیآت جانب دولت یا مردم افغانستان با این گروپ مزدور مطرح باشد. مذاکره با جوانب اصلی یعنی حامیان یا خالق های طالبان(انگلیس- امریکا، سعودی و به ویژه پاکستان) باید مورد بررسی قرار گیرد؛ نه مزدوران اجیر مسلح و ددمنش آنان.
- طرح حکومت موقت، پیش زمینه ای برای استقرار حاکمیت امارتی- طالبانی
طرح حکومت موقت یا عبوری، یک نیرنگ انگریزی است برای به قدرت رسانیدن طالبان. به صورت قطع این طرح ضد انسانی و ضد منافع مردم افغانستان است.
طرح حکومت موقت پیش زمینه ایست برای از همپاشی تمامی نهاد ها و ساختار های نظام جمهوری، از جمله نیرو های سه گانه امنیتی، سیستم انتخاباتاتی ریاست جمهوری و پارلمانی و سایر نهاد های نوبنیاد طی بیست سال اخیر، ایجاد هرج و مرج و جا گزینی امارت اسلامی پاکستان.
- نیاز مبرم به یک تفاهم و معامله ی جدی و مستقیم با جانب پاکستان
اگر حکومت افغانستان، یک حکومت دست نشاده نمی بود؛ رییس جمهور آن اجیر و پاپت نمی بود، باییست با مذاکرات دوحه و نشست با گروه تروریستی طالبان بایکات میکرد. باید خاطرنشان ساخت که ادعای ارضی بر پاکستان برخاسته از جهالت ساختاری در تفکر مسلط بر محافل حاکمه افغانستان است.
در ماه سپتامبر سال 1947 جلسه ویژه سازمان ملل مبنی بر به رسمیت شناختن پاکستان از سوی جامعه جهانی، صحه گذاشت که نماینده افغانستان نیز رای منفی خود را گرفته به آن رای مثبت داد. دیورند یک مرز به رسمیت شناخته ی بین المللی است.
داکتر موسی شفیق- آخرین صدراعظم نظام شاهی افغانستان که سیاستمدار رئالیست و پراگماتیک بود، در پاسخ به پرسش یک خبرنگار در باره مساله پشتونستان گفته بود : «ما نباید افغانستان را فدای پشتونستان کنیم». بر دولتمردان و سیاسیون افغانستان است تا این سخنان را که باید با خطوط زرین در تاریخ دیپلماسی کشور ضبط شود، آویزه گوش و الگوی رفتاری خود در عرصه سیاست خارجی قرار دهند.1
- نگرانی های پاکستان را باید درک کنیم. از روابط بیش از حد داغ با هند باییست بپرهیزیم- توازن در روابط سیاسی- اقتصادی را بر مبنای منافع ملی مشترک مطمع نظر داشته و باید آن را رعایت کنیم. در سیاست دوست و دشمن دایمی وجود ندارد.
به جای طالبان، باید، مستقیم با پاکستان مذاکرات را آغاز کرد.
باید که مذاکرات را مستقیم با حامی درجه یک منطقوی طالبان یعنی پاکستان تقاضا و آغاز کنیم. و با دیپلوماسی قاطع به پاکستان حالی نماییم که ما نگرانی های شما را نسبت به هند درک میکنیم. در افغانستان و پاکستان مردمان مان قربانی تروریزم و بنیادگرایی میشوند. مسئولان افغانستان و پاکستان؛ بیایید به یک معامله ای دست یابیم تا منافع هر دو کشور مطمع نظر باشد و به یک صلح دایمی و استوار بر منافع مشترک راهبردی نایل شویم.
با درنظرداشت اصول عدم مداخله به حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و مسایل داخلی یکدیگر با یک اعلامیه ی رسمی خواهان مبارزه ی صادقانه بر ضد تروریزم طالبانی و حامیان شان، در مطابقت به قطعنامه های شماره ( 1367 و 1373) سال 2001 شورای امنیت سازمان ملل متحد گردیم! ( هرچند که س.م.م. طی بیست سال تمام فقط از قربانیان جنگ شمارش گرفته و به نظاره ی تشدید بحران و ویرانی ها نشسته است!) البته این همه معاملات و تعاملات از شفافیت هایی لازم باید برخوردار باشد تا چیز نگران کننده برای سایر همسایه های افغانستان و پاکستان خلق نکند.
- همه افسران و سربازان ضد طالبان در پولیس و اردوی ملی سربریده میشوند
احکام ملا عمر و رهبری کویته نشین طالبان چنان میرساند که همه فرزندان مبارز اقوام افغانستان به شمول پشتون های وطندوست آماج سرکوبی ها قرار میگیرند. با ایجاد حکومت موقت، و یا حکومت به اصطلاح مشترک با طالبان که تمامی ی نیرو های طالبان، نیروهای پاکستان، در سه ارگان قوت های مسلح جذب میشوند، سربریدن و کشتار افسران نیرو های مسلح (این مدافعان راستین صلح و امنیت و تمامیت ارضی کشور ما)، نیز آغاز میشود. طالبان از نخستین پایه گذاری تا کنون همچون "میر غصب و جلاد آی ایس آی" برای تعمیل و تحقق اهداف پاکستان و حامیان پاکستان در کشور مان ایجاد ، ابقا ، تقویت و تسلیح شده اند. لذا حضور طالب در قدرت، به معنای حضور بالفعل پاکستان است؛ حتی بیشتر و بی پروا تر از دوران سیاه امارت 20 ـ 25 سال قبل چیره شدن سیطره هژمونی پاکستانی بر افغانستان را متحقق میسازد.
سربازان اردوی ملی سلاخی شده توسط طالبان- کدام انسان با وجدانی میتواند سکوت نماید؟
- موضعگیری جوبایدن و سایر ماموران قصر سفید نسبت به اوضاع خونبار افغانستان
مردم افغانستان نباید امیدوار این باشند که دولت تازه کار جو بایدن برای تامین صلح و قطع خونریزی در افغانستان کاری معجزه ای را انجام خواهد داد. تصادفی نیست که آنها بر تیم بدنام و منفور دوران ترامپ به سرکردگی خلیل زاد تکیه نموده و حد اقل ظاهرسازی را نیز متبارز نساختند.
ماموران دولت جو بایدن اکثرا دلالانی اند که برای کمپنی ها و بانکهای بزرگ مامور بوده اند. این کابینه، بیشتر یک کابینه ی جنگ محور است تا صلح محور. در زمان حاکمیت دو دوره ای باراک اوباما، بایدن گرداننده ی اصلی دولت موصوف در جنگها و تهاجم ها بر کشور های مختلف جهان بوده است. این ها همه آمده اند( به قدرت رسانیده شده اند) تا پاسداران منافع الیگارشی اقتصادی جهانی یا ایمپیریالیزم جهانی ( اقلیت یک فیصد) باشند و ازان حراست بکنند؛ نه برای خوشبختی مردم امریکا و کشور های جهان.
ببینید نظر بایدن در مورد افغانستان تازگی ندارد:
بایدن: پاکستان 50 برابر مهمتر از افغانستان است.
جو بایدن یک هفته پیش از مراسم تحلیف «باراک اوباما» در جنوری سال 2009 به عنوان معاون اول ریاست جمهوری آمریکا به کابل سفر کرد و در جریان این سفر بطور غیرمنتظره از ولایتهای قندهار و هلمند نیز دیدار کرد. کرزی درباره این دیدار میگوید: وقتی بر هیئت آمریکایی در رابطه با پاکستان، ادامه سرازیر شدن افراطگرایی از این کشور به افغانستان و حمایت واشنگتن از اسلامآباد فشار آوردم، ناگهان بایدن از جایش بلند شد و گفت: «ببنید آقای کرزی، پاکستان برای ما 50 برابر مهمتر از افغانستان است». بیمورد نیست که پس ازان حا مدکرزی بیشتر از پیش به دفاع از طالبان تروریست حمایت آشکار خود را اعلام داشت.
بایدن: طالبان دشمن ما نیست!
بایدن در سال 2011 میلادی نیز در گفت وگو با نشریه آمریکایی «نیوزویک» گفت:«طالبان دشمن ما نیست، تاکنون هیچ جمله یا اظها نظری از رئیس جمهوری آمریکا (باراک اوباما) در زمینه سیاست ما دیده نشده که گفته باشد طالبان دشمن ماست».2
- زلمی خلیلزاد و کارنامه های ضد بشری وی در افغانستان
در مورد فعالیت های ضد افغانی خلیلزاد میتوان با ارایه اسناد موثق کتابها نوشت. اما معرفی خلیلزاد، کوتاه و مختصر در یک یا دو پراگراف هم سخت دشوار مینماید.
زلمی خلیلزاد بمثابه یک امریکایی افغان تبار، با داشتن همسر یهودی توانست در جنب حزب جمهوریخواه، به بلند ترین مدارج عالی دولتی در امریکا برسد. زلمی یکی از خاین ترین افغانتبارانی است که طی چهل سال تمام دست هایش تا آرنج ها در خون مردم افغانستان آغشته است.
زلمی خلیلزاد، طی چهل سال تمام به حیث لابیست آی ایس آی و طالبان در کاخ سفید و دلالی برای کمپنی های نفتی، نقش بازی کرده است. او مداوما به جان مردم بیچاره از چاره ی مان افتاده است تا همه زندگی، هست و بود مادی و معنوی شان را به تباهی بکشاند و شخص خود و اطرافیانش را در آتش هوس رسیدن به اهداف باداران خونخوار و ددمنش گرم و مست نماید.
ظهور طالبان در محور آی اس آی و همدستی امریکا، سعودی و انگلیس یک فرصت طلایی برای قبیله سالاران در تحت رهبری خلیلزاد مساعد ساخت چنانچه خلیلزاد، کرزی، احدی، غنی و یک تعداد دیگر بحیث لابیست ها برای طالبان در واشنگتن فعالیت می کردند. خلیلزاد عملا در کنار آی اس آی و بحیث مامور شرکت نفتی یونیکال امریکا در جبهه جنگ روانی و دیپلوماتیک علیه نیرو های مقاومت بر ضد طالبان، در کانون های سیاست ها و استخبارات جهانی قرار گرفت.
او سمی ترین مار خوش خطی است از گنگ بیروت، که مامور تباهی کشور و مردم مان شده است. این روباه پیر و مکار را اکنون همه مردم مان به خوبی می شناسند. اما این شیران با غیرت، هیچ یک نمیتوانند این دشمن آتشین را از کشور بیرون سازند.3
- صدور حکم قتل عام هزاره ها در سال 1997 از جانب ملا محمد عمر ( سند و مدرک بسیار معتبر)
متن مکمل اظهارات ملا عمر در نسخه ی انگلیسی:4
ملا عمر از طریق تلفون به مسعود: اگر او یعنی مسعود، از طالبان حمایت نکند، باید افغانستان را ترک کند. تاجیک ها به تاجیکستان، اوزبیک ها به اوزبیکستان و هزاره ها به ایران. ما افغان هستیم و این سرزمین ماست".
رویت گتمن، روزنامه نگار و نویسنده امریکایی، در کتابی زیر عنوان «روایتِ از دست رفته: اسامه بن لادن، طالبان و ربودن افغانستان» گزارش مختصری از یک گفت وگو تلفنی میان احمد شاه مسعود و ملاعمر در ماه سپتمبر ۱۹۹۷منتشر کرده است، که متن برگردانده شده آن به زبان فارسی قرار ذیل است:
روزی در ماه سپتمبر سال ۱۹۹۷، احمد شاه مسعود با ملاعمر تماس تلفنی گرفت تا بداند اگر کدام راه حل از طریق صلح، با کنار زدن اختلافات، برای پایان بخشیدن به جنگ وجود داشته باشد. او شماره تلفن ملاعمر را از دفترچه تلفن ملا محمد غوث، فردی که در شهر مزارشریف اسیر شده بود، دریافت کرد و سپس سکرتر فرمانده مسعود، جمشید، تماس تلفنی را برقرار کرد.
مسعود پرسید: "آیا ملاعمر تشریف دارد؟"
.“بلی ، یاور ملاعمر پاسخ داد، “امیر همین جاست
مسعود با استفاده از ادبیات دپلوماتیک از ملاعمر خواست تا به افغانستان آمده، یکجا به مشکلات افغانستان پایان بخشند.
ملاعمر از مسعود پرسید که چه راه برون رفت را در نظر دارد؟
مسعود پیشنهاد کرد: " آتش بس، تشکیل اداره موقت، تدویر لویه جرگه و یا یک جلسه ای با اشتراک نماینده گان مردم و یک انتخابات آزاد".
به گفته جمشید، ملاعمر در نخستین لحظه، احساساتی و هیجانی شده، گفت: ضرورت به وقت دارد تا در مورد پیشنهاد او فکر کند و تصمیم نهایی بگیرد.
روز بعد ساعت ۹قبل از ظهر، مسعود دو باره با ملاعمر تماس گرفت. اما اینبار خُلق و خوی ملا عمر تغییر کرده بود.
ملاعمر گفت: “ما به حمایت شما ضرورت داریم.”
مسعود پرسید: “چه نوع حمایت؟”
ملا عمر گفت: “ببینید شما یک مجاهد هستید. از دیگران متفاوت هستید. شما فاسد نیستید. اما یک مانع برای امارات اسلامی شدید. این کار را نکنید. شما می توانید در کشور تاجکستان نقش بازی کنید. تاجیک ها شما را دوست دارند. می توانید امارات اسلامی را تا تاجکستان وسعت بدهید.”
مسعود پاسخ داد: "ما در باره افغانستان گپ میزنیم، جائیکه عملاً جنگ جریان دارد و مردمش از آن رنج میبرند. این یک راه حل برای توقف جنگ نیست. ختم جنگ تمام آن چیزیست که ما ضرورت داریم".
ملا عمر گفت: “افغانستان باید تنها یک قدرت یا اردوی نظامی داشته باشد. پس ممکن نیست در جا های مختلف، گروههای مسلح وجود داشته باشند.”
مسعود گفت: “تا زمانیکه یک راه حل درست و مورد قبول عام ملت افغانستان نباشد، جنگ ادامه خواهد داشت.”.
صحبت های شان داغ شد و ملا عمر گفت: “ما قدرت داریم. تعداد ما زیاد است و میتوانیم متباقی کشور را در یک شب و یک روز تصرف کنیم. سلاح های خود را به زمین بگذارید، تسلیم شوید.”.
شکست مزار شریف در ذهن ملاعمر بود، او ادامه داد: “ما ۴هزار طالب شهید نداده ایم که بگذاریم مردم در روی جاده ها، تصمیم گیرنده در مورد کشور شان باشند. طالبان امارات خود را میخواهند. ما تمام قربانی ها را بخاطر امارت اسلامی متحمل شدیم و تا تاسیس آن ادامه میدهیم".
گفت و شنود شان رو به فرجام رسیده بود و ملاعمر با این سخنان خدا حافظی کرد: اگر او [مسعود] از آنها حمایت نکند، باید افغانستان را ترک کند. “تاجیک ها باید به تاجکستان بروند، اوزبیک ها به ازبکستان و هزاره ها به ایران. ما افغان هستیم و این سرزمین مال ماست.5
- هدایت تازه از کویته: هزاره و شیعه را بزنید" بکشید "( سند و مدرک تازه)
بلی هموطن! چنین احکامی در زمان حاکمیت طالبان صادر و عملی شده است. قتل عام هزاره ها و سایر اقوام کشور به وسیله لشکر نیابتی پاکستان ( طالبان)، با به قدرت رسانیدن آنان در سال 1996 در کشور، از شمال کابل شروع، تا محلات مرکزی و ولایات شمال کشور درج صفحات سیاه تاریخ شده است.
اما از صدور تازه ترین حکم قتل عام هزاره ها و شیعه ها، آقای محقق اسناد و مدارک تازه ای در اختیار دارند.
آقای محقق: " ما دو نوع هویت داریم: یکی هویت قومی و دیگری هویت مذهبی. هویت قومی ما هزاره است؛ یا تاجیک است یا ازبک است یا پشتون و یا یک قوم دیگر. هویت (دیگر اینکه) هزاره های مان یا شیعه هستند، یا سنی و یا اسماعیلی هستند...".
متاسفانه، امروز در دوحه طالبان نمی خواهند روی موضوع هزاره ها گفتگو بکنند. هویت و اعتقادات هزاره ها در کل برای آنان مهم نیست... و در قانون اساسی این مسئله آمده است. اما طالبان فقط مذهب حنفی را میپذیرند و بس. متوجه یک مطلب ما و شما باشیم که آتش بس را شاید اونا قبول نکنند. آتش کم( کاهش آتش و خونریزی) را شاید قبول کنند. این اظهارات به معنای اینست که گویا جایی که زور ما نمیرسد آتش کم کنیم. و جاییکه زور ما میرسد باید جنگ کنیم. در همین کاهش خشونت ما هشت ماه دچار جنگ شدیم. هم در دایکندی و در گجران و در...، هم در سه ولایت شمال. کوهستان بلخ، سرپل و سمنگان. هشت ماه جنگ کردیم. شهید و زخمی ها دادیم. تنها متوجه ما بود این حمله ها. ما سند داریم. هدایت از کویته داده شده بود.( به قول آقای محقق، سند در دست است که، هدایت و دستور از کویته هست که هزاره ها و شیعه ها را بزنید. اینجاست که این نشست ها مهم است و مردم کمر تان را بسته کنید!).6
به ادامه ی احکام ملا محمد عمر در سال 1997، امسال کویته نیز این حکم را صادر کرد. و اشرف غنی چون طالب پراشوتی عملا با نیروهای ملیشایی ضربتی خویش به نام "پی پی اس" ( قطعه ی 333) و قطعه های خاص دیگر همین حکم ها را عملی و اجرا میکند. و ازین نیرو ها و همچنان از استخباراتی ها و انتخاری های داعش نمای خود برای سرکوب، امحا و یا دستگیری تمامی مخالفان خود و برادران طالب اش استفاده به عمل می آورد.
همین اکنون قطعه خاص پولیس! را برای تهاجم و سرکوب هزاره هایی که به فرماندهی آقای غنی علیپور در برابر حملات طالبان به مقاومت برخاسته اند، به ولسوالی بهسود اعزام داشته است که از فجایع شان شب و روز خبر ها میرسد. این خود یک لشکر کشی عام و تام به کام طالبان در برابر ملیت مظلوم هزاره است.
ملیتی که به سان سایر ملیت های باهم برادر کشور، رهبران ناخلف و بیگانه پرورده ایشان، خون های آنان را در هر موقعیتی، به سود منافع شخصی به معامله میگیرند. ملیت شریف هزاره باییست در همسویی با سایر ملیت ها برای مبارزه بر ضد دشمنان افغانستان منسجم و یک مشت شوند.
کودکان هزاره که توسط طالبان وحشی این چنین گلوله باران شده اند. با آمدن طالبان ازین نگاره های ضد بشری بسیار خواهد بود!
مدارک برای محکمه اشرف غنی احمد زی
اشرف غنی و حامد کرزی( دو امریکایی افغان تبار) هر دو عاملان اصلی امریکا، بانی و باعث حمایت و رشد تروریزم طالبانی و بنیادگرایی بوده اند و استند.
هردو قاتل ده ها هزار از قربانیان جنگ طی بیست سال اخیر محسوب میشوند. حامد کرزی همه تروریست ها را به کرات و ممات برادر می خواند. غنی در مطابقت به وعده در کمپاین قندهار، تعهد سپرده بود که با به قدرت رسیدن، تمامی طالبان را از زندان ها رها می کنم. بلی... هزاران طالب تروریست، انتحاری و قاچاقبران مواد مخدر را از زندان های گوانتانامو تا بگرام، پلچرخی و کراچی... از بند رها کرد. به قول خود آقای غنی " نود فیصد از زندانی های رها شده دوباره به سنگر های جنگ برگشته اند.". اشرف غنی تروریست شهیر( قاتل هزاران تن از مردم بیگناه کشور)، به نام انس حقانی را از زندان رها و تسلیم پاکستان کرد. این در حالیست که افسر و سربازوطن که اگر در محاصره قرار گیرند و کمکی از جانب دولت به آنان نرسد و تسلیم طالبان هم شوند، طالبان آن ها را بی رحمانه تیر باران میکنند! افسران و سربازان نیروهای مسلح افغانستان، همه سربریده می شوند! اما رییس جمهور از طالبان حمایت کرده و حمایت می کند. اشرف غنی با باند جنایتکارش، چندین تظاهرات مسالمت آمیز را به خاک و خون کشانیده و جان صد ها تن از پیشگامان و نخبگان تظاهرات را گرفته، دموکراسی را با افکار تمامیت خواهی قبیلوی لگد مال کرده است.7
قوای مسلح امر تهاجم را بر دشمن ندارند. تا اینکه با حملات طالبان در هرکجا تار و مار میشوند( نابودی 45 هزار از نیرو های مسلح ما طی تنها یک شش ماه زعامت غنی، عامل معترف آن هم آقای غنی بوده است.).( صد ها سند و مدرک متقن وجود دارد که حکومت غنی در ترویج افراطیت و توسعه ی جغرافیای طالب و داعش به وسیله چرخبال ها و از طریق ترانسپورت عمومی ی ملکی نقش دارد. کانتینر های سلاح و مواد غذایی در ساحه ی طالبان پرتاب میشود، صد ها رنجر و ماشین محاربویی دولتی در اختیار طالبان قرار داده شده است.
بیست سال تمام است، نیرو های غارتگر غرب و ناتو، به ویرانی و خونریزی در افغانستان به بهانه مبارزه با تروریزم ادامه میدهند. مگر همه روزه ترور های هدفمند، کشتار های دسته جمعی از نیرو های مسلح، فروش و معامله ی سنگر های نیرو های مقاومت؛ پولیس و اردوی ملی؛ به طالب و داعش بیشتر و بیشتر شده است. چنین فجایع به یک چیز متعارف و روزمرگی مبدل شده است.).
اشرف غنی و باند گروپش، به شمول خانم موصوف با دستبرد میلیارد ها افغانی از بیت المال زیر نام کود های 91 و 92 متهم به فساد و خیانت ملی اند. اشرف غنی به ایجاد تنش های قومی، منطقوی و زبانی به طور کم سابقه ای دست یازیده و خود از دریای خون مردم ماهی مراد گرفته است.
نزدیک به چهار میلیون معتاد به مواد مخدر، تباهی یک نسل از مردم کشور را به نمایش میگذارد. طی دوره ی زعامت آقای غنی، صد ها هزار از هموطنان مان مجبور به فرار از وطن شده اند. ترور های زنجیره ای و هدفمند توسط طالبان، استخبارات عدیده ی خارجی و حکومت اشرف غنی ادامه دارد. در هیچ جایی از کشور امنیت وجود ندارد.
بدین ترتیب رییس جمهور غنی با ایجاد حکومت "سرپرستان مشکوک" عامل ایجاد این همه بد امنیتی ها و بحران گردیده و خود مرتکب ده ها عمل جرمی ناقض قانون اساسی ج.ا.ا. بوده است.
گرچه ارتجاع منطقه و ایمپیریالیزم جهانی با ایجاد رعب و ترس، وحشت و دهشت فضای کشور را بر تمامی هموطنان مظلوم مان مختنق و رقتبار ساخته است تا همه نه تنها به آمدن طالبان و تسلیم شدن به پاکستان بلی بگویند بلکه نوکران دست نشانده ی آنها در رآس اشرف غنی را تحمل نمایند.
معهذا شرایط و اسباب قانونی عزل اشرف غنی احمد زی ریس جمهور مستبد افغانستان در مطابقت با قانون اساسی کشور وجود دارد.
اشرف غنی یک فاشیست قبیله گرای تمامیت خواه و یک جنایت کار جنگی است( قاتل ده ها هزار انسان این وطن).
غنی طی دور اول و دوم ریاست جمهوری خویش که با جعل و تقلب به کمک اشغالگران به قدرت رسید، طی این دوره، جنگ داخلی را علیه مخالفان سیاسی و سایر اقوام کشور آغاز کرد. امروز
اگر پارلمان کشور یک پارلمان مردمی باشد، پارلمان دستنشانده نباشد، اعضای آن اجیر نباشند، آقای اشرف غنی به صورت صریح و آشکار مرتکب نقض ده ها مواردی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان تسجیل یافته است، میباشد.8
باید در مطابقت با ماده ی شصت و نه قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان رییس جمهور را که در برابر ملت و ولسی جرگه مطابق به احکام این ماده مسئول می باشد، با اتهام های خیانت ملی و ارتکاب جرایم ضد بشری، خیانت ها در امانت ملی(بیت المال)، زمینه ی عزل آن را فراهم سازند. در صورتیکه این تقاضا از طرف دو ثلث کل آرای ولسی جرگه تائید گردد، ولسی جرگه در خلال مدت یک ماه لویه جرگه را دایر می نماید. البته اشرف غنی تا پایان لویه جرگه و نیز نتیجه محاکمه وی توسط ترتیبات پیشبینی شده احترامانه به محل مطمین نگهداری شود. در زمان آماده سازی شرایط برای تدویر لویه جرگه و برگذاری آن؛ مطابق ماده ی شصت و هفتم قانون اساسی معاون رییس جمهور کفالت ریاست جمهوری را عهده دار میشود. ارگان های دولتی زیر نظارت کمیته فوق العاده ی شورای ملی به کمک تمام نیرو های ملی و وطندوست، کما فی السابق به وظایف خویش ادامه می دهند.
پارلمان خود مبتکر تدویر لویه جرگه باشد. هرگاه لویه جرگه اتهام منسوب را به اکثریت دو ثلث آرای کل اعضا تصویب نماید، رئیس جمهور از وظیفه منفصل و موضوع به محکمه خاص محول میگردد ( بهتر خواهد بود که نمایندگان اشخاص خبره از فامیل های قربانیان جنگ، سربازان نیرو های مسلح و سایر فامیل های جانباختگان عملیات های تروریستی نیز در محکمه ی علنی حضور یابند و صلاحیت رای به ایشان تفویض گردد.).
با تبارز و تحقق چنین شجاعت پارلمانی، ریشه ها و پایه های اشغالگران، و مداخله گران منطقوی در امور افغانستان سُست و لرزان میشود. کشور های منطقه به شمول همسایه ها آماده ی مذاکره میشوند. هیات های پارلمانی اهم از نخبه های متخصص نظامی، سیاست و دیپلوماسی، به همیاری و کمک انجمن های حقوقدانان، ژورنالیستان در داخل و خارج از کشور، هیآت های پنج تا هفت نفره، تحت یک آجندای مشترک ( حمایت از جمهوریت، نه حکومت، کشیدن خط بطلان بر پروژه بنیادگرایی طالبان، تامین روابط نیک و حسن همجواری با تمامی همسایه ها و کشور های جهان) با سفر های کاری، برای جلب همکاری پارلمان های منطقوی و اروپایی، بپردازند. تا زمینه ی یک راهکار مطمین با درنظرداشت منافع ملی کشور و سایر کشور های منطقه و جهان به دست آید.
پس در صورت هیچ اقدامی، مردم حق دارند تا همه دست در دست هم داده متحد شوند، برای آزادی و نجات وطن و مردم خویش سلاح بردارند و از ناموس و فامیل و هم میهنان خود دفاع نموده و به مبارزه ی مسلحانه قاطع و فیصله کن نهایی بر خیزند!!! ( بدون تردید، مردمان و کشور های زیادی در منطقه اند که از نیرو های رهایی بخش ملی حمایت خواهند کرد.) با مبارزه ی همگانی، بدون شک، دشمنان وطن نابود و فراری می شوند!
اگر مردم برای نجات خود بجنبند؛ به قول شادروان تره کی، (د خلکو زور، دخدای زور دی ـ زور مردم ـ زور خداست!). پیروزی از آن مردم است!
///
رویکرد ها:
1
https://www.khorasanzameen.net/php/read.php?id=1420
2
https://mirnews.ir/KhabarWorlds/Details/79906
3
http://www.afghanpaper.com/nbody.php?id=154493
4
https://www.amazon.com/How-Missed-Story-Hijacking-Afghanistan/dp/1601270240
5
https://jawedan.com/1394/6918/
6
7
http://www.ariaye.com/dari15/siasi2/noori.html
8
9
آرشیف یادداشت های نگارنده
///
در بخش دوم میخوانید:
- رویکرد های راهبردی در سیاست خارجی افغانستان
- دیپلوماسی و همگرایی منطقه ای، با درنظرداشت دیپلوماسی بین المللی و حقوق میان دولت ها
- رویکرد دیپلوماسی و سیاست خارجی منطقه ای و بین المللی افغانستان برای تامین صلح استوار و تشنج زدایی منطقه ای و بین المللی، اکنون و پس از اشغال.