انقلاب سوسیالیستی در روسیه، و متعاقب آن تشکیل اتحاد شوروی به شیوه شکوهمندی به جهان نشان داد که رهایی همهجانبۀ زنان فقط از راه سوسیالیستی ممکن است. تحت رهبری رفیق لنین و حزب بلشویک، که سپس حزب کمونیست اتحاد شوروی نامیده شد، زنان و کودکان بیشترین بهره را از سیاستهای وضع و اجرا شده در نخستین دولت سوسیالیستی جهان بردند. زنان در جنبش انقلابی که حکومت تزاری و ديرتر حکومت دولت موقت را سرنگون کرد شرکای برابر و همچنین عوامل مهم دگرگونی بودند. همانطور که لنین گفت: «پرولتاریا نمیتواند بدون آزادی كامل زنان به آزادی كامل دست یابد.» زنان در اتحاد شوروی به این نزدیک شدند.
در گرامیداشت صدمین سالگرد انقلاب اکتبر، ما به چهار جنبه از تجربه و دستآوردهای شوروی در مبارزۀ چند سویه برای رهایی زنان نگاه میکنیم:
۱-چهارچوبهای حقوقی،
۲- تغییرات مادی، نقش زنان در تولید اجتماعی و در تلاشها برای برخورد به تقسیم جنسیتی کار،
۳- خانواده و قوانین خانواده، و
۴- نقش حزب و زنان در حزب.
قرنها بندگی
در واقع، در زمان انقلاب کوه نابرابری در روسیه بسیار بلند بود. هشتادوپنج درصد جمعیت به کشاورزی تحت سلطه زمینداران و کولاکها وابسته بود. طبقه کارگر، که نسبت آن در جمعیت کوچک بود در صنایع تولیدی بزرگ در شرایط کاری دهشتناک با ۱۴-۱۳ ساعت کار در روز بدون مزایا متمرکز بود. یکسوم کارگران زن بودند که نیمی از دستمزد ناچیز مردان را دریافت میکردند. هیچ قانون کاری برای زنان وجود نداشت. نرخ باسوادی زنان فقط ۱۷ درصد بود. میانگین طول عمر زنان ۳۴ سال بود. اکثریت عظیم زنان دهقانان و کارگران روستایی بودند که از نظر قانونی هیچ حقی نسبت به زمین نداشتند. خانواده پدرسالار واحد اصلی تولید بود.
پیش از انقلاب ویرانیهای جنگ جهانی اول در سراسر کشور موجب کمبودهای عظیمی شده بود. پس از انقلاب، رژیم کارگری جدید مجبور بود با محاصره اقتصادی ستمگرانه کشورهای امپریالیستی مواجه شود. جنگ داخلی دو ساله به سرکردگی ارتشهای ضدانقلابی زمینداران، سرمایهداران و نیروهای هوادار تزاریسم خسارات سنگین وارد کرده بود. کمی بعد یک خشکسالی دو ساله مناطق روستایی را فقیرتر کرد. بر این بستر جنگ و ویرانی بود که بلشویکها تحت رهبری لنین برای آزاد کردن زنان روسیه از قرنها بندگی، انقلابیترین گامها را برداشتند.
محو چهارچوبهای حقوقی نابرابر
در شش ماهۀ نخستین انقلاب همه قوانین موجود لغو شد و قوانین از نظر جنسیت عادلانه برای زنان جای آنها را گرفت.
نخستین فرمان شوروی درباره لغو زمینداری و انتقال زمین به دهقانان بود. این فرمان که به امضای لنین رسید به زنان دهقان نیز حق برابر بر زمین داد. این دستآورد کوچکی نبود. در ۱۱نوامبر، تقریباً در فردای انقلاب فرمان وضع ۸ ساعت کار در روز به تصویب رسید. این فرمان همچنین کار شبانه را برای زنان ممنوع کرد که در آن زمان موچب آسایش عظیمی شد. قوانین تأمین اجتماعی مورخ ۱۴ نوامبر مزایای زایمان را برای همه زنان کارگر و برای حداقل ۱۶ هفته تضمین کرد. برای نخستین بار در جهان، حق انتخاب مرخصی قاعدگی به زنان داده شد. در سال ۱۹۱۸، مزایای زایمان گسترش یافت و شامل هر سه ساعت تنفس برای مادران شیرده شد. فرمان پیرامون دستمزدها، حداقل دستمزد را با دستمزدهای برابر برای زنان وضع کرد. اتحاد شوروی نخستین کشور در جهان بود که این چهارچوب قانونی را در ارتباط با زمین و کار برای زنان به وجود آورد. چندین دهه طول کشید تا دولتهای سرمایهداری زیر فشار مبارزات طبقاتی مردم خود با الهام از سرمشق شوروی، مجبور به گذراندن چنین قوانینی بشوند.
در ژوئیه ۱۹۱۸، نخستین قانون اساسی رژیم شوروی تصویب شد. شوروی نخستین کشوری بود که در جهان به زنان و مردان بدون شروط دارایی و آموزش، حق رأی برابر و برابری نهادینهشده به زنان را در همه عرصهها داد. حق رأی برای زنان در روسیه یک دهه کامل پیش از بریتانیا-مهد جنبش حق رأی- و پیش از ایالات متحده که زنان در آنجا فقط در سال ۱۹۲۰ حق رأی یافتند، تحقق یافت. یک فرمان برای گسترش اجباری سوادآموزی صادر شد. نکته جالب این است که شعار مأموریت سوادآموزی در هند-«هر کس به یکی بیاموزد» دههها پیش از آن در دسامبر ۱۹۱۹ در اتحاد شوروی اعلام شد. بیست سال بعد، تا سال ۱۹۳۹، بیسوادی زنان در روسیه تقریباً ریشهکن شد.
همه این اقدامات با رادیکالترین اقدامات در عرصه قانون خانواده همراه بود. دههها پیش از آنکه فمنیستهای غربی برتری مرد در درون خانه را چالش کنند، در نخستین دولت سوسیالیستی قوانین پدرسالارانه و قوانین خانواده لغو گردید- جزییات این در بخش دیگر [قوانین خانواده] مطرح خواهد شد.
با بررسی این دستآوردها لنین درباره دستآوردهای نخستین گفت: «نه یک حزب دمکرات در جهان، نه حتا پیشرفتهترین جمهوری بورژوایی یک صدم چیزی را که ما در نخستین سال قدرت خود انجام دادیم، در دههها انجام نداده است. ما قوانین بدنام را واقعاً منهدم کردیم و به جای آن زنان را در یک موقعیت برابر قرار دادیم.»
این نخستین گام بزرگ بود، ایجاد یک چهارچوب حقوقی عادلانه و برابر.
برخورد به نابرابری جنسیتی تقسیم کار
تئوری مارکسیستی رهایی زن معتقد است که تنها زمانی میتوان به تقسیم جنسیتی کار (بازتولید نوع انسان و تولید ابزار هستی) برخورد کرد که زنان در تولید اجتماعی یک جایگاه برابر با مردان داشته باشند، خانواده به مثابه واحد اصلی تولید حذف شود، و زمانیکه مسؤولیتهای چندسویه برای بازتولید انسان مشترک باشد و زنان از وظايف خانگی آزاد شوند. همانطور که لنین گفت: «با وجود همه قوانین… رهایی واقعی زن تنها در زمان و مکانی آغاز خواهد شد که یک مبارزه همهجانبه علیه این خانهداری خرد آغاز شود یا زمانیکه انتقال کل این در مقیاس بزرگ به یک اقتصاد سوسیالیستی آغاز شود.»
ماهیت ذاتی یک بازار متکی بر اقتصاد سرمایهداری به سمت حداکثر کردن سود گرایش دارد و نمیتواند به این موضوع برخورد کند و هرگز برخورد نکرده است. پیششرط [آن] مالکیت عمومی بر ابزار تولید و توان یک اقتصاد برنامهای است. نخستین دولت سوسیالیستی در برخورد به این جنبه پیشگام است.
کارآموزی کارخانهای، مدارس حرفهای و آموزش در حین کار به روی زنان و برای کمک به رشد مهارت باز شد. با افزایش تعداد زنان شاغل، دولت برای حرکت به سمت محو «بار مضاعف» کار زنان که مشخصه زندگی زنان کارگر است، جامعترین زیرساختهای تاریخ را تأمین نمود. دولت سوسیالیستی یک شبکه عظیم از مهدکودک، غذاخوری، رختشویی و مجموعهای از ابتکارات محله-محور را به وجود آورد. نتایج حیرتانگیز بود. میلیونها زن در طول دهه بعد، در حالیکه بار کار خانگی به میزان چشمگیری کاهش یافت، از هنجارهای سنتی بیرون آمدند، براساس شرایط برابر با مردان اشتغال سودمند به دست آوردند. در واقع زنان نقش کلیدی در بازسازی اقتصاد سوسیالیستی ایفاء نمودند. در آستانه جنگ جهانی دوم، ۳۶ درصد کل فارغالتحصیلان زن بودند و اکثریت کارگران در بخشهای آموزش و بهداشت را تشکیل میدادند. بعداً زنان بیش از نیمی از مهندسین، دانشمندان و پزشکان را تشکیل میدادند. با اشتراکی کردن کشاورزی نمای روستایی تغییر کرد و زنان در تعداد زیاد-حدود ۲۰ میلیون- شاغل شدند، هزاران نفر از آنها به مثابه رییس و معاون رییس سرپرستی کلکتیوها را داشتند.
این نخستین بار در تاریخ جهان بود که در عرض کمتر از چند دهه پس از انقلاب، زنان توانستند در هر عرصه تلاش و کار انسانی فضای برابری با همتایان مرد خود داشته باشند.
قوانین خانواده
انقلاب همه قوانین کهنهای را که علیه زنان تبعیض قايل میشد، از بین برد. به جای آنها قوانینی قرار گرفت که به زنان در ازدواج و طلاق، حقوق برابر میداد و حمایت از کودک، نفقه و حقوق برابر در دارایی خانواده را تضمین میکرد. این قوانین تفاوت بین کودکان به اصطلاح مشروع و نامشروع را از میان برداشت. دولت در حالیکه تضمین میکرد کودکان تا سن ۱۸ سالگی از حق قانونی مراقبت والدین برخوردار باشند، مسؤولیت قانونی مراقبت از کودکان را به عهده گرفت. قانون به زنان حق سقطجنین داد. این نخستین بار در تاریخ بود که به افراد حق انتخاب سکسی اعطاء میشد. دولت قوانین جزایی علیه همجنسگرایی و دیگر فعالیتهای سکسی مورد رضایت طرفین را لغو کرد. رویکرد دولت سوسیالیستی در سال ۱۹۲۳ در یک کتابچه رسمی منتشر شد که میگفت: «قانون شوروی عدم مداخله مطلق دولت و جامعه را در موضوعات سکسی، مادامکه هیچکس آسیب ندیده و منافع هیچکس زیر پا گذاشته نشده، اعلام میکند.» فحشا غیرقانونی اعلام نشد، گرچه احتراز از آن قویاً تشویق میشد و تلاش میشد زنان درگیر در آن پیشه وارد کار مولد شوند. کمیسر دولت در سال ۱۹۲۱ گفت: «در مبارزه با فحشا، دولت به هیچوجه قصد ندارد در حوزه روابط سکسی مداخله نماید، زیرا همه نفوذ اجباری و نظارتی در آن عرصه فقط به مخدوش کردن حق تعیین سرنوشت سکسی و آزادی و استقلال شهروندان اقتصادی منجر خواهد شد.»
بلشویکهای اولیه معتقد بودند که خانواده پدرسالار باید ریشهکن شود و نخستین قانون خانواده این را منعکس مینمود. تعهد دولت به ریشهکن ساختن خانواده پدرسالار، در چالش سنتهای چند صدساله و جایگزین کردن آنها با ارزشهای مساواتطلبانه مورد حمایت قانون، بلافاصله موجب یک شوک ارزشی شد. خشونت خانگی به اقدام کیفری قوی و همچنین به عدم تأیید اجتماعی انجامید. در مقایسه با وضعیت در جوامع سرمایهداری که خشونت توسط شرکا متداول و دهشتناک است، وضعیت در روسیه سوسیالیستی نسبتاً بهتر بود. اما در مسیر تجربه رهایی از قوانین طلاق و لغو اولیه ثبت ازدواج، معلوم شد که مردان کاملاً سوءاستفاده میکنند و استثمار سکسی زنان در روابط کوتاهمدت و سپس رها کردن آنها، اغلب با نوزادان، بسیار رایج است.
قوانین به طور مناسب اصلاح شدند، ثبت ازدواج اجباری شد، پرداخت نفقه تصمین شد، قوانین طلاق که مردها از آن سوءاستفاده کرده بودند برای آنها سختتر شد. این تغییرات روند مناظره عمومی گسترده در باره خانواده و روابط شخصی را منعکس میکرد. این همچنین جانسختی مفاهیم پدرسالارانه را نشان داد و این توهم را که تغییر در شرایط مادی به طور خودکار به شکست ایدئولوژیهای برتری مرد منجر خواهد شد، از بین برد.
در سالهای بعد تحت رهبری رفیق استالین زنان پیشرفت اقتصادی عظیمی داشتند اما چالشها متفاوت بود. در جنگ میهنی برای دفاع از اتحاد شوروی در برابر فاشیسم، زنان باز هم در صف مقدم نبرد قهرمانانه قرار گرفتند و ملهم و دلگرم از استالین به اقدامات قهرمانانه بیهمتایی دست زدند. اما همچنین در این دوره و به ویژه پس از جنگ جهانی دوم بود که نقش خانواده در بازسازی یک کشور جنگزده، شروع به شکل گرفتن کرد و در آن بر نقش مادر، وظیفه بار آوردن یک نسل جدید و دیگر نقشهای سنتی که انقلابیون بلشویک نخستین چنان قاطعانه با آن مخالف بودند، تأکید شد. حق سقطجنین لغو گردید (و فقط در سال ۱۹۵۵ بازگردانده شد) و تأکید بر نقش زن در حوزه خانگی دوباره مستقر شد. «فرمان خانواده» سال ۱۹۴۴ نیز برخی از جوانب مهمی را که در سالهای نخستین معرفی شده بود، لغو کرد. در دوره پس از جنگ، عقبگرد از راههای گوناگون آغاز شده بود.
اما حتا تندترین منتقدین پروژه سوسیالیستی نمیتوانند انکار کنند که هفت دهه تجربه سوسالیسم ثابت کرد که ساختارهای خانواده و روابط شخصی دوجانبه بین مردان و زنان را میتوان چالش کرد و تغییر داد، کاری که نخستین دولت سوسیالیستی میخواست انجام دهد و انجام داد.
نقش رهبری زنان کمونیست در رهایی اجتماعی
حزب بخش جداگانهای را برای آموزش زنان در سیاستهای عملی، کار و آموزش حقوقی تشکیل داد. این بخش زنان «ژنوتدل» نامیده میشد و با تشویق مستقیم لنین تشکیل شد. این بخش شگفتانگیزترین کار را میکرد، زنان را در عمل آموزش میداد. در زمان انقلاب زنان ۱۰ درصد اعضای حزب را تشکیل میدادند. از طريق ژنوتدل تعداد زنان در حزب به میلیونها رسید. روزنامههای ویژهای برای آموزش ایدئولوژیک زنان کمونیست و زنان کارگر تأسیس شد. نتایج بسیار دلگرم کننده بود و به افزایش نمایندگان زن در همه سطوح انتخابی به حدود ۴۰ درصد در دهه اول کمک کرد. این نیز یک دستآورد تاریخی بیهمتا، حتا در کشورهای سرمایهداری امروز، است. ژنوتدل در دهه ۱۹۳۰ به این دلیل که وظايف آن تمام شده، ملغا شد. از سکوی امروز به نظر میرسد که تصمیم زودهنگام بود. هنوز کارهای زیادی برای انجام دادن وجود داشت.
رکورد تاریخی پیشرفت زنان به دلیل بینش بلشویکها، مردان و زنان و نقشی که انقلابیون کمونیست زن ایفاء کردند، ممکن گردید. همچنین کمترین تردیدی نیست که به علت حمایت لنین بود که رهبران زن میتوانستند چنان با اعتماد در راههای ناشناخته چالش و مبارزه با نیروهای پدرسالار از جمله در درون خانواده گام بردارند. نام این رهبران کمونیست قهرمان زن که شب و روز برای ساختن یک دنیای نوین رؤیا داشتند و کار میکردند شامل الکساندرا کولانتای، اینیسا آرماند، نادژدا کروپسکایا [همسر لنین]، ک. ساملینوا، ماریا یولینف [مادر لنین]، سوفیا اسمیدوویچ، لییودمیلا استال، زلاتا لیلینا، روزالیا زملیاچیکا، اینوا استاسووا، ورا گولولوا، پولینا و.، الکساندرا آلتوکینا، ورا لبدوا و بسیاری دیگر میشود. آنها پيشاهنگانی بودند که در حزب، در دولت، در ارتش سرخ، در آموزش، در حوزههای حقوقی، در بخش پزشکی، در کمیساریاهای گوناگون، در شوراها، در همه عرصههایی که وسیله تغییر و دگرگونی اجتماعی بود، در صف مقدم رهبری قرار داشتند. تاریخهای فردی آنها معلوم و همچنین گمنام است، گرچه اسناد بایگانی که اخیراً در دسترسی قرار گرفته میتواند تصویر جامعتری از نقش اساسی که زنان در مبارزه برای ساختن نخستین دولت سوسیالیستی ایفاء کردند، به دست دهند.
در این صدمین سالگرد انقلاب اکتبر، جایگاه زنان در رژیمهای سوسیالیستی پيشين، از جمله روسیه، که ضدانقلاب سرمایهداری در قدرت است، کاملاً متفاوت میباشد. همه نابرابریهای کهنه بازگشته اند. تازهترین آمار نشان میدهد که در همه این کشورها، از جمله در روسیه، وضعیت زنان بسیار وخیم است.
فراز و نشیبهای بسیار، دستآوردهای بزرگ و عقبگردهایی نیز در مبارزه برای رهایی زنان در ۷۵ سال حیات اتحاد شوروی وجود داشت. اما چیزی که در این سالها بدون ابهام به اثبات رسید این بود که تلاشهای عظیم به سمت هدف آزادی اجتماعی زنان فقط در سوسیالیسم میتواند واقعیت یابد.
http://peoplesdemocracy.in/2016/1106_pd/october-revolution-and-womens-emancipation
نویسنده: بریندا کارات
ا