چه شود دست از آزردن ما بردارَد؟
همۀ غم زدگان را به کسی بسپارَد..
که کند غرق خوشیها دل غمدیده شان
شاید آن روز به سر برف امیدی بارَد
نکند شیخ خیالاتی دوران، ما را..
ز مریدان قسم خوردۀ خود پندارَد
کاش بیرون شود از ورطۀ اوهام خودش
دشمنش در ردۀ جیره خوران نشمارَد
کاش معزول کند هیئت عامی ها را
بر سرِ کار، ادیبان سخن بگذارَد
در خیالش شده غمخوار همه غم زدگان!
خویش، همدرد شریفان وطن انگارَد
هدف اش نیست ولی امنیت و آزادی
مرد و زن، پیر و جوان را به عیان آزارَد
به یقین برده ز یادش مَثَلِ دیرین را
دِرَوَد هرچه که خاک دل او بار آرَد
در دلش"فاخته" گوید که چنین ابلیسی
بی گمان باز هم افکار پلیدی دارَد
پ.ن. منظور از مَثَل دیرین، ضرب المثل " هرچه بکاری همان را درو می کنی " می باشد.
فاطمه. اسماعیلی " فاخته "