افغان موج   
هر که آزاده شود گوهر تابنده شود
ظلمت شب بدرد مهر درخشنده شود
زنذگی هر نفسی زادن و مردن دارد
مرد نیکو به جهان زنده و پاینده شود
نفسی فاصله ی مرگ و حیات است اینجا
دم عیسی چو شدی مرده ز تو زنده شود
هر که در جاده ی هستی ره ی نیکان گیرد
چلچراغ ره و مهتاب فروزنده شود
گر فتد عزت تو در قدم شوم هوس
مرده و زنده ی تو بیکس و شرمنده شود
سر آزاده چو گردد به سر دار بلند
دو جهان بیخود این مردن فرخنده شود
به مزاری که چکد خون دل از دیده ی شمع
چون عباذتکده ی مردم جوینده شود
گور یاران خدا کعبه ی دلهاست نگر
خاک عاشق به نگه سرمه ی ارزنده شود
این جهان گذران را بگذر با نیکی
که ترا نقش قذم نقش برازنده شود
نه زر و سیم بکس ماند و نی جاه و جلال
دولت معرفتت دولت پاینده شود
از تو افسانه ی خون ماند و از ما فریاد
شعر لیلا سخنِ هر لب رزمنده شود
 
لیلا تیموری