نریمان درانی
انتقاد، بخش مهمی از آزادى بيان است! بقول بومارشه روزنامه نگارمعروف فرانسوی:"تا آزادی انتقاد درکارنباشد، ستایش ارزنده ای نیز نمیتواند وجود داشته باشد." همین جمله بیش ازیکصد سال است که بصورت شعار در سرلوحۀ روزنامۀ فیگاروی فرانسه بچاپ میرسد.(دکترشفا،تولددیگر،ص 35) واین نمایانگر اهمیت ازادی انتقاد است.
در کشورهای پیشرفتۀ جهان،که مبتنی برنظام دموکراسی و مردم سالاری اند، آزادی بيان واندیشه وآزادی انتقاد ،جوهر مطبوعات و رسانه های جمعی ورکن اساسی دموکراسی و رمز موفقیت آن کشورها به حساب میرود. بدون آزادی بيان و بدون آزادی قلم واندیشه وانتقاد ، دموکراسی معنا و مفهومی ندارد. فقط با آزادی بيان و مطبوعات ورسانه هاست که دموکراسی تفسيرو تمثيل ميشود. با انتقاد از کمی ها و کاستی های دولتمردان و گردانندگان برنامه های اجتماعی، اقتصادی ، فرهنگی و سياسی دريک جامعه است که ميتوان جلو کجروی ها راگرفت و مسئولين امور را متوجه نقص کارشان نمود. آزادی بیان ورسانه ها در اصلاح کارها و رفع اشتباهات وپيشبرد برنامه های اجتماعی و اقتصادی،دریک جامعه اهمیت بسزائی دارد و مردم را ، از روند کار های دولت آگاه و مطمئن می سازد. پس لازم است تا از آزادی بیان و ازادی مطبوعات وازادی قلم و اندیشه حمایت کرد وبا نظامهای که در صدد خفه کردن آزادی بیان ومطبوعات اند ونویسندگان وژورنالیسان آزاد وغیر وابسته را از گفتن ونوشتن حقایق منع میکنند واز این طریق میخواهند آزادی بیان ومطبوعات را در بند بکشند بایستی با تمام توان به مبارزه برخاست وآنرا محکوم و تقبیح نمود.
درکشورما آزادی بیان ومطبوعات در عرصۀ رسانه های جمعی درسالهای پس از سقوط طالبان رشد چشمگیری داشته است،اما تا هنوز سیاستمداران ومؤلفان و نویسندگان ما با نقد وانتقاد براعمال وآثار خودعادت نکرده اند، از انتقاد برعملکرد خود ترس ودلهُره دارند وآنرا با نفی شخصیت خود برابر میدانند و با انتقادکننده سردشمنی میگیرند.به همین دلیل مولفان ما بجای نقد، خوش دارند تقریظی براثرخود داشته باشند. در یک اثرنوشتاری یا تصویری هدف نقد با هدف تقریظ از هم فرق میکند. در تقریظ، معمولاً سعی میگردد تا جنبه های خوب وابتکاری وقابل وصف اثر بیشتر برجسته شود،اما در نقد، توجه ناقد بیشتر پیدا کردن نقاط ضعف و نواقص اثراست هم از لحاظ محتواوهم از لحاظ شکل وشیوۀ بیان وپرداخت اثر. به همین علت اکثرمولفان قبل از نشر وپخش اثرشان سعی میورزند برای کسب اعتبار اثر خود تقریظ هایی را از شخصیت های مجرب و شناخته شده کشور بدست آورند ویکجا با اثرخود به چاپ برسانند تا از تیررس ناقد در امان بمانند.
پژوهشگرایرانی،رضا دهقانی در مقالت ممتع خود مینویسد: «نقد كردن در قديم به معناي تعيين عيار سكه طلا و تشخيص سكه واقعي از سكه قلب بوده است، اما امروز نقد در يك مفهوم كلي به معناي قضاوت و ارزيابي درباره اعمال، افكار و آثار ديگران است و آنچه بيشتر از نقد به طور اخص مدنظر است: سنجش و ارزشيابي دقيق و علمي درباره آثار و دستاوردهاي علمي نويسندگان، هنرمندان و دانشمندان در تمامي عرصههاي دانش بشري است. به كمك نقد است كه يك اثر اعتبار مييابد و نقاط ضعف و قوت آن عيان و موجب اصلاح مداوم الگوهاي دانش بشري ميشود.» دهقانی نقد را از سه بُعد یعنی نقد بيروني، نقد دروني و تحليل محتوا قابل بررسي میداند. البته دراینجا مراد از نقد، نقد آثاري است كه در قالب نوشتاري پديد مي آيند و اصطلاحاً به آن متن مي گويند، مانند كتاب ، مقاله و يا هر اثر نوشتاري ديگر.»
دهقانی به این نکته نیز اشاره کرده که :«آنچه از نقد در نظر اول به ذهن متبادر مي شود، ايراد گرفتن از يك كار يا اثر علمي و هنري است، اما از نظرعلمی، نقد در واقع نه ایراد گرفتن است ونه اشكال تراشي، بلكه هنرارزيابي و سنجش ميزان اعتبار علمي،ادبی، وهنری يك اثر است كه مانند ساير رشتههاي علوم اجتماعی، قواعد و اصول خاص خود را دارد و به آن «روششناسي نقد » گویند. آگاهي از اصول نقد علاوه بر اينكه به ناقدكمك ميكند تا از خردهگيريهاي غيراصولي درباره آثار ديگران برحذر باشد، سبب ميشود كه با ديدي كارشناسانه به مسایل نگاه کند و درباره آثار ديگران قضاوت نماید و اميدوار باشد كه با انتقاد اصولي و روشمند ميتواند زمينۀ[ رفع کاستیها] درجامعه را فراهم آورد و روزنه هاي جديدي به روي علم و تحقيق بگشاید. » (رضادهقانی،اصول نقداثروتحلیل اثر،سایت سازمان تبلیغات اسلامی )
درانتقاد بريك اثر نوشتاری، نه تنها آگاهی مسلکی در موضوع تحت نقد برای ناقد ضروری است، بلکه ضروري است تا ناقد تصوري از شخصيت صاحب اثر نیزدر اختيار داشته باشد. مثلاً اینکه مؤلف از نظر علمي ومسلکی در چه سطحي قرار دارد؟ گرايش هاي سياسي، فكري و ایدیالوژیک مؤلف چيست؟ موقعيت علمي مؤلف در محافل علمی-هنری درچه حد وميزانی است؟
ناقد می باید در ارزیابی و تحليل مسایل از مهارت وتوانائی کافی برخوردار باشد وهنگام نقد کردن باید وجدان خود را حاضر و ناظر و قاضی بشمارد تا قلمش در وادي دروغ وبهتان وافتراحركت نکند.
نقد یک اثر بطورکامل غیرممکن است، زیرا دراین صورت می باید ،اثری لااقل معادل حجم اثر اولی نوشته شود که طبعاً خواننده کمتربه چنین نقدی رغبت نشان خواهد داد. پس بهتر و پسندیده تر اینست که نقد عینی وقسمی باشد،یعنی ناقد مهمترین کاستیها، کمبودیها ونقطه ضعف های اثر را نشانی کند ویاد داشت نماید. سپس برای نشان دادن نواقص وکاستی های اثر،آن جملات، پرگرافها ویا سطور را درنقد خود انعکاس دهد. کاستی شاید در محتوا یا درونمایه متن، درجملات یا پرگرافها نهفته باشد،یا در شیوه بیان و پرداخت موضوع به نظراید. در هر صورت ناقد باید سعی کند تا پیام نویسنده را اگر گنگ ومبهم باشد،از متن جملات وپرگرافها کشف کند و آنچه در پشت ظاهرکلمات وجملات متن نهفته است،آشکار نماید. معمولاً روشي كه به كشف رمز محتواي پنهان پيام ها بپردازد و به عمق ساختار متون و اسناد نفوذ نمايد و به ساخت ظاهري آن اكتفا نكند،آنرا "تحليل محتوا" گویند.
در بررسي شکل یک اثر، لازم است به روش نگارش مؤلف، انسجام مطالب، شيوه ارجاع دهي، نقل قول، سيستم استدلال و تشریح وتفسیر اسناد مورد تحقيق توجه صورت گیرد. شکل ظاهری یا ادبیات نگارشی یک اثر نیز از اهمیت خاصی برخورداراست. شيوايي و رسايي نثر نویسنده، درجلب توجه وکسب باور خواننده نقش بسیارموثری دارد. اگرنویسنده دراصول و قواعد نگارش، گزینش واژه ها و اصطلاحات ، زیبائی جمله بندي وپراگراف ها از توجه لازم کارنگیرد،در واقع با ادبیات ناقص خویش اعتماد خواننده را از دست میدهد. يك متن خوب آنست که با بکارگیری کلمات و واژه های زیبا و اصطلاحات مناسب و پرمعنی وبافت وانسجام این کلمات واصطلاحات توجه خواننده را جلب وايجاد اعتماد كند.
ناقد می باید برای جلب باور خواننده، پیوسته نمونه های قابل نقد را بازتاب دهد وسپس برنکات قابل نقد مکث نماید و برای رد یا پذیرش آن استدلال خود را پیشکش کند. بدینسان اگر انتقاد بجا ومنطقی وقابل پذیرش باشد، آنرا انتقاد سالم گویند که بدون تردید سازنده خواهد بود وکسی که اثرش مورد نقد وارزیابی قرارگرفته است، با همه ناگواری حتماً در رفع کاستی های اثرش می پردازد و در نوبت بعدی اثرش دارای کمی وکاستی اندکتری خواهد بود.
نگارنده در دهه شصت قرن بیستم،در فاکولتۀ ادبیات درس خوانده ام. با هیچ حزب وسازمان سیاسی بستگی نداشته وندارم . بیش از نیم قرن گرد ورق پاره های تاریخ را خورده ام و تجربه وسابقۀ پنجاه ساله تاریخ شناسی وتاریخ نگاری دارم. با میتودولوژی تاریخ بلدم و بنابرآن هیچ سخن وهیچ روایتی را که به تاریخ متعلق باشد، بدون دلیل و ارائۀ سند ومدرک نمی نویسم. بنابرین اگر من بخواهم برشیوۀ تاریخی نگاری کسی انتقاد کنم یانظر بدهم، نظری سطحی وعامیانه نیست، بلکه نظری مسلکی ومسئولانه است ، خواه خوش کس بیاید خواه نیاید .
چندی قبل نقدی تحت عنوان«کینه توزی درتاریخ نگاری مردود است» برشیوۀ تاریخ نگاری آقای داکتر یوسفی نوشتم که همه نکات ضروری ولازمی نقد در آن مد نظر گرفته شده بود.آنرا به چند رسانۀ انترنتی افغانها بشمول سایت افغان جرمن آنلاین فرستادم.خوشبختانه درهمه سایتهای مستقل که به آزادی بیان ومطبوعات وآزادی انتقاد باوردارند وعادت به سانسورقبل از نشر ندارند چون:گفتمان، دعوت نت، اریائی، افغان موج ،گران افغانستان و ازاد افغانستان اقبال نشریافت، بجز افغان جرمن آنلاین. من فکرمیکردم که درپورتال افغان جرمن آنلاین کسانی وجود خواهد داشت که به اهمیت نقد پی می برند و نقد مرا که با اصول و موازین نقد نویسی وتحلیل آثارمطابق است ، میخوانند ودرک خواهند کرد که این نقد نه با خیالبافی یا اتهام، بلکه برویت اسناد وشواهد ازمتن مقالات آقای یوسفی تنظیم وبه نگارش آمده است وبرای جوانان کشور خیلی آموزنده میباشد، به نشر آن خواهند پرداخت، اما متاسفانه که من بیجا گمان برده بودم که علی آباد شهراست و نمیدانستم که پورتال افغان جرمن آنلاین درانحصار یکی دو نفرخود خواه وکینه توزاست و بقیه به حساب سیاهی لشکر تشریف دارند و بنابرین هرمطلب ومقالتی که به مذاق آنها برابر نباشد،قبل از خواندن وبه قضاوت گذاشتن،از میان میرود. اکنون برای من یک باردیگر ثابت گردید که افغان جرمن آنلاین از مداراهداف نشراتی خود خارج شده و شکل انحصاری وخاصیت یک سایت شخصی را بخود گرفته است. این رسانه جمعی که در آغاز بخوبی درخشیده بود، روز بروز سیرقهقرائی می پیماید وبخاطرعدم رعایت آزادی بیان وقلم وسانسور قبل از نشر، بسیاری از همکاران قلمی خود را از دست داده است و جاده را پیوسته برای اشخاصی که صفحه افغان جرمن را تختۀ مشق چرندیات لایعنی خود ساخته اند، صاف کرده میرود.
پایان 28/ 2/ 2013