مستم به خدا مستِ دوچشمان خمارم
کاری بــه خُــمِ بــادۀ انگــور نـدارم
خمخانه دل تابه ابد جوش زند جوش
شـورم؛ نشـاطـم؛ تپـشـم؛ هلهـله دارم
سوگ وغم دوران اگرچه شده افزون
لبخندۀ سبز و خـوش گلهـای مزارم
از درد دل و غُـصۀ ایام چـه پرسـید
خون دردل وگل خندۀ لب های انارم
با آتش دل، سـوز جگر خـوی گرفتم
ققنوس نـوا گستری از جنسِ شـرارم
نجوای هـریـرود شـده نغـمه گـر دل
دنبوره و تار ودف و نی یارِ دوتارم
در گـوشۀ تنهایی ام عالم شـده پنهان
خورشید صفت هـرطرفی آیینه کارم
در بـاغ وطـن آفـتِ پـایـیـز فکـنـدنـد
لیکن نفس خُـرم و خـوشـبوی بهـارم
ازکینه و ازخشم و طنسوز چه گویم
آواره و دور از بـرِ پـر مهـــرِ دیـارم
دیریست که افراط وستم قاتل خلق اند
از درد وغم ورنج وطـن زیـر فـشارم
ازدانش وفرهنگ وتمدن سخنی نیست
قـربـانی جـنگ و جـدلِ کیـش و تبارم
بر پیکر میهـن زده انـد زخـم فـراوان
با طبع خوش از تیغ سـتم پیشه فگارم
تاکی بزنند تیغ در ایـن پیکـر مجروح
افزون شده از انجم کیهان، چه شمارم
درعرصۀ رزم وهنرودانش وفرهنگ
مـانـنـد نـیـــاکان بــرازنــده، تـیــــارم
با کس نـدهـم خاک گهـربار وطـن را
با کس نفروشـم شرف و عزّ و وقارم
فـریاد بلـنـدِ وطـن و مـردم خـویـشــم
آزادگی و هـمـت و تـدبـیـر شـــعـارم
رسول پویان
24/3/2021