بهــار آمـده دل را ســـرای یـار کنید
خلوص عشق زعمق دل آشکار کنید
سبد سـبد گل نـرگس و لاله و سـنـبل
به پیش هر قدمش دم به دم نثار کنید
ســرود عـشـق و تمـدن هـمـدلی آرد
بـرآن دو پـایـۀ وحـدت اسـتـوار کنید
کنار رود هری درغروب شامگاهان
نوای چنگ ودف وتنبک ودوتارکنید
ویا به ساحل زیبای سیحون وجیحون
همیشـه محفـل دلشـاد بـر گـزار کنید
دلی که درتب هجران سال ها سوزید
دمِ حـلاوت لـب هـای میگـسـار کنید
چو دل دهید بـه هـم نشکنید پیمان را
بـنــای وحـدت دل تـا که پـایـدار کنید
اگـر دلی بـه صداقـت همدم دل گشت
وفـا و مهـر و محبـت بی شـمار کنید
درخت عشق دهـد میوۀ مـراد حاصل
گل وصال اگـر زیب شـاخـسـار کنید
هوای تختِ صفـر کـرده یارک جانی
ورا بـه بـال خـیـالِ هـما ســوار کیند
اگر ز دوری و هجـران دل پریشانید
به یک دو نامه فقط رفـع انتظار کیند
برای خـوشی گل هـای بـوسـتان امید
خـزان زرد و زمسـتان را بهـار کنید
به یمن عشق ومحبت وطن شود آرام
اگـر حمـایـت مــردم را شــعـار کنید
میـان آتش دشمن جـان و دل سـوزید
به کام تشنه لبان آب خوشگـورا کنید
زارگ ومرگ وامارت بوی خون آید
برای خلق، وطن را چو مرغزارکنید
رسول پویان
27/3/2021