دل در خـیـال صورت زیبا تپیده است
با چشـم عشق و سیرت بینا تپیده است
مرغ اسـیر محبس تـن پرشکسته است
عـنـقای دل بـه شـهپـر رویا تپیده است
در گیرودار مشغله و های هـوی خلق
در خـود تـنیده دل چـه تنـها تپیده است
از بیکرانِ عشق و محبت به شهرجان
پنهـان دلی که بـس هـویــدا تپیده است
دربزم مطرب ومی ومعشوق جلوه گر
در پـیـچ و تاب غـلـغـل مینا تپیده است
گـرچـه حیات از دل دریا کـشـیـده سـر
درکوه ودشت وساحل ودریا تپیده است
در ژرفنای قلب زمین گر گـدازه گشت
از خـاک تـیــره تـا بـه ثـریـا تپیده است
از بـاسـتـان زمـانـه بـسی می دهـد خبر
در آب و خاک و آتـش میترا تپیده است
اوصاف نیک و بوی گل وسبزه میرسد
در عـطـر بـوســتـان اوسـتـا تپیده است
گاهی اگربه صورت بت خیره می شود
در خلـصه گاه سـیـرت بـودا تپیده است
سازوسرودورقص دل آرد به بزم شوق
در راگ هـای نای کـریـشـنا تپیده است
آیـینۀ سـکـنـدر و جـام جـم ار شکـسـت
در آتـش سـکــنــــدر و دارا تپیده است
در محفـل نـوازش بـاربـد نشـسته است
در نغـمه سـار چنگ نکـیسا تپیده است
از مرز طور وغار وچلیپا گذشته است
در مسجـد و کنشـت و کلیسا تپیده است
کنفسیوس ومارکس وارسـطو به گفتگو
پوشکین نـوا به درک دریـدا تپیده است
حماسـۀ دقیقی و فـردوسی خوانده است
دانـشـورانــه رازی و سـیـنـا تپیده است
با مـولـوی و حافـظ و خیام همدل است
در خـانـقـاه و مـیکـده شــیـدا تپیده است
نیروی نیک عشق ومحبت به دست دل
درصلح وجنگ،آشتی وغوغاتپیده است
عـلـم نـویـن و تجـربـه روشـنگـری کند
بـا حـکـمـتِ نـوابـــغ و دانــا تپیده است
تاریخ خوانده اسـت و تمـدن بدیـده است
در بلخ و روم وسُغد وهریوا تپیده است
در امتداد غربت وهجـران وسوزودرد
دل با امـید و صبـر و مـدارا تپیده است
بهر بقـاء بـه جنگ کـرونا سـتـاده است
چـون پاسـبانِ مسکـن و مأوا تپیده است
بیگ بنگ وژرفنای سیه چال دیده است
در اتّـحــاد مــاده و مـعــنـــا تپـیده است
بـیـرون شـده ز حـلـقـۀ مـرمـوز کائنات
در صد جهان بی سـروبی پا تپیده است
گاهی بـه چنگ مادۀ مشکی شـده اسـیر
یک دم بـه شکل نور و تجلا تپیده است
کیهـان و صـد جهـان دیگـر آشـنـای دل
عشق ومحبت است که هرجا تپیده است
ازشرق وغرب تا به شمال و جنوب دل
در حرکت و تـکامـل دنـیــا تـپـیده است
رسول پویان
1/7/2020