رسم و رواج ما شده یک جنگ بین هم
هر یک به دیگران همه داریم روا ستم
بهر شقاوت از دل ما سر زند همیش
با نام دین و قوم و زبان صد هزار چم
داریم روا به همنفس خویش روز و شب
با مرگ ودرد و ناله و فریاد هر چه غم
دالر و حاصلات پر از زهر کُشت و خون
گردیده بهر هر شب و هر روز ما صنم
در مرگ هر عزیز کنیم گریه هر دمی
هستیم برای آنچه علاج است خیلی کم
.....
یارب چه سرنوشتی تو دادی برای ما
با قلب های پًر ز غم و چشم پُر ز نم
نعمت الله ترکانی