افغان موج   

جوی خون جاری شده بر کوی و ایوان وطن

مار آستین میچکد این زهر بر جان وطن

باز هم بر خاک و خون افتاد زدست ناکسان

بیش ز صد ها کشته و زخمی به دامان وطن

 

پهن گردیده گلیم غم شده ماتمسرا

هر محیط خانه و هر کلبه ویران وطن

تا به کی این فتنه و این بازیی غدر و فساد

می نماید طعمه خود خلق گریان وطن

از فریب و فتنهء اهریمنان گشتیم تباه

دام تزویرند وطندار دین فروشان وطن

بر ستیز بر دشمنان خلق افغان بیدریغ

وحدت و مردانگی است عزت و شان وطن

اشک خونین میدمد از دیدهء خونبار بری

میکند جان را فدا از بهر آرمان وطن

ف.بری