کابل میان دوزخی از خون شـناور است
دولـت هـنـوز حـامی دزد و جـناور است
جنگ و تـرور کـشور ما را خـراب کرد
ویـرانـه ها چولاله سـتان داغ احمر است
ازدرد و سوز دوزخ و محشر هراس نیست
هرروز در وطـن به خـدا روز محشر است
صـد کـربــلا بــه مـاتــم میـهـن نمـی رســد
ایــن جــا قـتـلگاه هـمــه اهــل کـشـور است
طالب میان پـول و سـلاح غوطه می خورد
لیکن گرسنه در به در و خوارعسکر است
افـراطیون به چـوکی و منصب رسـیده انـد
داعــش رفیق قـدرت و طـالـب برادر است
فـقــر و فـسـاد غــدۀ چـرکـیــن دولـت است
چوکی بـرای دزدی و سـرمایـه و زر است
تـریـاک و انتـحـار به هــم یـار گـشـتـه انـد
افـراطیـون عـزیــز غـنـی یـار اتمـر است
جـنـگ وطـن ادامــۀ بـحــران کهـنـه اسـت
چون غده منتشر به همه جان و پیکر است
غـولان را تمـام نـشـود جـنگ پـول و نفـت
ایـن کشمکـش به نقـشۀ اشـغال خـاور است
در مسلکی که وحـشت و زور اسـت افتخار
زور حاکم است و خاین و غدار داور است
همسـایـه تـا بـه خــانــۀ مـا می زنـد شــرر
حـال تمـام مـردم از ایـن نـیـز بـد تـر است
رسول پویان
1/6/2017