افغان موج   

عبدالرحمن لودین یکی از نویسندگان و شاعران جسور و آتشین مزاج جنبش مشروطهٔ افغانستان كه زمانی محرر سراج الاخبار نيز بود.

ستر لیکوال، جسور شاعر او د سراج الاخبار محرر ښاغلی عبدالرحمن لودین په ۱۸۹۳میلادی کال کښی په یوه روښانه او مبارزه کورنی کښی زیږیدلی دی.

دده پلار، سیداحمد قندهاری چی په سیداحمد کاکا مشهور وه، د خپل وخت یو عالم، مبارز او لوی ریاضی پوه وه چی د "کاکا طریقه" په نامه باندی یی د لویانو لپاره در سواد زدکولو یوه آسانه طریقه منځ ته راوستی وه چی حتی په ګاونډیو هیوادنو کښی هم ځینی کار اخیستل کیده. د محمود طرزی له ډیر نږدو ملګرو څخه وه او په ۱۸کلنی کښی د سراج الاخبار سرلیکوال په حیث دنده تر سره کوله او په پښتو او دری ژبو یی شعرونه ویل او لیکنی کولی. په انګریزی، عربی، ترکی او اردو ژبو یی کامل تسلط درلوده او ترجمی یی هم کولی. دا د هیواد رښتینی بچی په کال ۱۹۳۰چی ۳۷کلن وه د نادرشاه د عواملو په لاس په مرمیو وویشتل ښو. اویل کیږی چی د هغه ټول آثاریی نابود کړل ولی د ددی مبارز شاعر افکار او کارنامی د هیواد د ریښتینی بچیانو په زړونو کی ژوندی دی.‌ روح دی ښاد او جنت دی ځای وی.

***

معلومات بیشتر:

عبدالرحمن لودین در سال ۱۸۹۳میلادی در یک خانوادهٔ روشن و مبارز در کابل پایتخت افغانستان متولد شد. پدرش سید احمد قندهاری که به سید احمد کاکا مشهور بود یکی از علما، مبارزین و ریاضی دانان معروف عصر خویش بود که روش و طریقهٔ بسیار آسان سواد آموزی را برای اکابر یا بزرگسالان بوجود آورد که به نام "طریقهٔ کاکا" مشهور بود و این طریقه حتی در کشورهای منطقه نیز مورد استفاده قرار گرفت.

عبدالرحمن لودین که فطرتاً سر پرشور و طبع آزاد داشت و از استعداد و علاقه به نویسندگی نیز برخوردار بود،‌ بعد از فراغت از مکتب حبیبیه به نوشتن مقالات ادبی و اجتماعی پرداخت و بزودی در زمرهٔ‌ قلم بدستان و همکاران محمود طرزی، پدر ژورنالیزم معاصر افغانستان، در سراج الاخبار درآمد.

وی در سن هجده سالگی در نشریه سراج الاخبار به حیث محرر بکار شروع نمود و تعدادی از اشعار و مقالاتش به زبان های دری و پښتو در این نشریه به طبع رسید.

وی به زبان های انگلیسی، عربی، ترکی و ارود تسلط داشت و علاوه بر نوشتن مقالات و سرودن شعر به زبان های دری و پښتو مقالات و گزارشات را از این زبان ها به دری و پښتو ترجمه و به نشر می سپرد.

عبدالرحمن لودین یکی از رهبران انجمنِ "جوانان افغان" و یک شخصیت متهور و آتشین مزاج بود.

سازش کاری های امیر حبیب الله خان با انگلیس ها و سرکوب نهضت مشروطه خواهی باعث شد ک در سال ۱۹۱۸عبدالرحمن لودین دست به سؤقصد علیه امیر بزند.

میرغلام محمدغبار در "افغانستان در مسیر تاریخ" به این ارتباط می نویسد:

"عبدالرحمن خان لودین محرر سراج الاخبار، پسر کاکا سید احمد خان، که جوان رادیکال و آتشین مزاجی بود، در شب جشن تولدی امیرحبیب‌الله خان با تفنگچه‌ یی در بام دکان متصل کوچۀ قاضی اقع شوربازار در انتظار عبور موتر سواری امیر نشست. همینکه موتر امیر مقابل دکان مذکور رسید، تفنگچۀ عبدالرحمن خان به صدا در آمد و گلوله در دماغۀ موتر اصابت کرد؛ اما موتر به سرعت گذشت و امیر سالم ماند."

گرچه امیر حبیب الله خان از این ترور نافرجام جان سالم بدر برد ولی باعث به غل و زندان کشیدن عبدالرحمن لودین و تعدادی دیگری از هواخواهان نهضت مشروطه مانند عبدالهادی داووی پریشان گردید.

در این میان محمود طرزی (پدر ژورنالیزم معاصر افغانستان) با مشکلات عدید مواجه شد، چه عبدالرحمن لودین و عبدالهادی داووی پریشان که هر دو محررین سراج الاخبار بودند در کنج زندان به سر می بردند.

محمود طرزی درخواست رهایی همکاران قلمی و فرهنگی اش را از زندان با نوشتن این پارچه شعر از امیرحبیب الله خان تقاضا کرد:

قهــر و عتـاب و جــودت، دارد خـواص مرهم

از بهــر زخـمِ ریشـم، قهــر تو گشت درمــان

قهـرت چنین چو باشد، رحمـت بگو چه باشد

احیا کنی چو عیسی، این مرده را به یک آن

مـرغِ شکسته بالــم، بی یــار و بی مــددگار

با سینه می خـزم مـن، در راه فیض عـرفـان

از عـفـــو و رحــم و جُـودت، امیــــد وارِ آنـم

با بال و پر شــوم من، گیــرم ز عـلـم طیـران

با آنهم امیر حبیب الله خان،‌ عبدالرحمن لودین و عبدالهادی داووی پریشان را از محبس رها نکرد ولی با کشته شدن حبیب الله خان در سال ۱۹۱۹در شکارگاه کله گوش لغمان عبدالرحمن لودین و عبدالهادی داووی از بند رها و در نظام امیر امان الله خان به مقامات بلند فرهنگی گماشته شدند.

عبدالرحمن لودین از جمله ارادتمندان و پیروان محمود طرزی بود اما با فورم و شکل انقلابی.

خصوصیات عمدهٔ اشعار عبدالرحمن طرزی را میتوان چنین برشمرد:

- ایستادگی مقابل نظام مطلق العنان امیر حبیب الله خان

- دشمنی و آشتی ناپذیری با سیاست ضد انسانی انگلیس ها در افغانستان

- نیل به آزادی و استقلال سیاسی افغانستان

- و پخش و اشاعهٔ علم و فرهنگ و ترویج آن در جامعهٔ آنزمان افغانستان.

عبدالرحمن لودین از طریق مطبوعات و به زبان قلم در پی بیدارسازی و بسیج مردم برآمد. وی به تشجیع مردم به ایستادگی مقابل خودکامگی نظام و ترغیب مردم و حکومت جهت حصول آزادی و جنگ مقابل انگلیس تا دستیابی به استقلال کامل تلاش های زیادی به خرچ داد.

عبدالرحمن لودین در یک شعری به نام "نعره" روحیه اش را مقابل نظام و تشویق مردم برای جنگ آزادی مقابل انگلیس چنین بیان می کند:

ای مـلــت از بـرای خــــدا زودتــر شـوید

از شـر، و مکر و حیلۀ دشمن، خبر شوید

تا از صدای صاعقه اش کنگ و کر شوید

وانگـه چو رعد نعـره زنان، در به در شوید

مانـنــد برق جـلـــوه کنـان در نظــر شوید

از یک طـرف نهنگ و، زدیگـر طــرف پلنگ

هر دو به خـون ما دهن خویش کرده رنگ

اکنـون که گشته اند به خـود مبتلا، زجنگ

جهدی کنید، بهر چه هست این همه درنگ

در حفـظ راه حـق همـه تیـغ و سپـر شوید

این وقت فرصت است، نه هنگام جشن و سور

هـرکس که فــوت می کُنـدش، می کند کـفـــور

پس در همیـن خلال و چنین حال و این فتـور

تیـزی و سعی و هـمــت تان این قــدر ضـرور

تــا از بـرای چـشــم عــــــــــدو نیشتـر شـوید

خصـم بزرگ خـــویش شنـاسیـد انگلــــیـــز

زان پس عـــدوی دیگـــرتان است روس، نیـز

در ایـن زمــانـه عـهــــد نیرزد، بـه یک پشیـز

دارید مـلــت و وطــــن خــــــویشتـن عــزیـز

با اتحــاد جمـــله چــو شـیـر و شکر شوید

حـاضـــر کنیــد اسلحه، کوبیـد طبل و کوس

آریـد رو بـه جـنـگ چـــــو عـثـمانی و پـروس

تا حـلـــــــق انگلـیـــز فشارید، و نـای روس

در جــاغـــور تفـنـگ، گــــــــــذارید کارتوس

چون شیر راست سوی مخالف به در شوید

ای غـافـل از زمانه و شاغـل به لهـو گلف

با دشمنِ خبیث کسی کـرده است؟ حلف

خـود فکر کن عـدو نکند چون زعهد خلف

باید گریست بر سر این احمـقی و جلف

تا چند برای دیدن حـق کــور و کر شوید

کـــردند خایـنــان جفا کیش بی فــروغ

آقـایی زمــانه همــه بهــر خـــود قــروغ

جهل و نفاق و بی‌خبری، غفلت و دروغ

انداخته به گردن ما، حلقه ‌یی چو یوغ

گــوینــد در اطاعت ما، گاو خــر شوید

هریک نشسته است به زین آن چنان تلک

کش نیست غــم زمـلــت و، پرواش از ملک

با صـد غـرور و کبـر همی تازد اسب دک

کس نیست تا به سیـنـۀ ایشان کند شلک

خـوب ای خـران چرید که تا چاقتر شوید

هـر لحظه چون خیال چنین حال غــم‌ فزا

آید به سـر زجـــوش، شود فرق من جــدا

دایم، به آه و نالـــه و افـغــــان کنـم نگاه

اندر هجـــوم اشک همی گــویم این دعـا

کی ظالمان خاک به سر، در به در شوید

یکی از اشعار متفاوتِ عبدالرحمن لودین، که مانند اشعار فرهنگيان، نویسندگان و دانشمندان معاصرش چون محمود طرزی و عبدالهادی داووی پریشان، مردم و ملت را به کسبِ دانش و تحولات اجتماعی و کلتوری تشویق نموده و نویسندگان و شعرا را به تحول فکری اصلاحی فرهنگی دعوت می کند:

از علــم و فــن می گــو سخــن، در خانقــاه و انجمن

بیهــوده نگشایی دهــــن، در وصـفِ گلـــزار و چمــن

از علــم حکمــت بحـث ‌هـا، بنویس و برخـــوان برملا

کـن مــدحِ فـن را دایمــــــا، مخــروش از سرو سمن

زیرا که در میــدان بسی، برده مضـامیــن هــرکسی

ننهاده جز خــار و خسی، از بهــــر شعــر تو و مــن

بس چون سخن باشد چنین، بررمن قناعت می گزین

برخـــوان به بیــدل آفــــرین، بگـــذار اشعــار کــهــن

معنـای اشــعــــار جـدید، این است می باید شنـیــد

کــز هـرچـه مقصودت پدید، آید بگــو سهـل و حَسن

در وصـف فــن بگشا لـبـت، آغــاز کــن از مـطلـبـت

بنـمــا به عـالـم مشربت، گـــر نیست از چــاه ذقــن

تاریخ عــلــم و فــن بگـــو، با طـــرز و اسلوب نِکــو

وزهــر چــه داری مــو به مـــو، از رایا مــــــوتـمــن

بایـد مـکاتب بی شمـــــر، گـــردد. مــعــارف بیشتر

تا عــلـــم و فــن یابــد مقـــر، در قلــب اولاد وطــن

اندر وطــــن از مکتبی، حــاصــل نگـــردد مطلبـی

کی می توان از یک لبی، الــفـــاظ شیرین آمــــدن

سرانجام، عبدالرحمن لودین، این فرزند صدیق و عاشق پیشرفت و ترقی افغانستان در سال ۱۹۳۰که ۳۷سال عمر داشت به دست افرادی که از طرف نادرشاه گماشته شده بودند تیرباران می گردد و اشعار، نوشته ها و آثارش را نابود می سازند.

به این ترتیب شمع زندگی یکی از فرزندان صدیق وطن و عاشق پیشرفت و ترقی میهن چنين خاموش می شود، ولی یاد كارنامه ها و عشقش به مهین و مردم جاودانه می گردد.

روحش شاد، یادش گرامى و بهشت مکانش باد.

ناصر اوریا * ۵اکتوبر ۲۰۱۷ - تکزاس Naser Oria