از تن سالم صحتمندی وبا دزدید و رفت
خـاطـر آرام مـردم را بـلا دزدید و رفت
زیـر عنوان طبیب آمـد بـه دیدار مریض
نسخۀ پـاریـنـه و کِیف دوا دزدید و رفت
آب را آلـوده گردانید و جنگل را بخورد
ازطبیعت سازش آب وهوا دزدید ورفت
آبروی هموطن رادرحضورخلق ریخت
از دل پاکـیـزۀ جمعی حیا دزدید و رفت
از رف و طاق اتاقان قدیمی خف خفک
بقچۀ مادرکلان را بی صدا دزدید ورفت
قفل دل ها را که با تخنیک مجانی گشود
دفتر خاطره ها را از خفا دزدید و رفت
بـا شــعـار دلکـش امـدادگـری آمـد ولـی
نان را ازسفرۀ خان و گدا دزدید و رفت
حامی طالب شد و با داعشی پیمان بست
امنیت را ازوطن بی انتها دزدید و رفت
با رواج مسلک افـراط و تفـریط و سـتـم
نور عرفان را ز آیین خدا دزدید و رفت
عشق را وارونه گردانید دردل های پاک
مهر آدم را چو ازقلب هوا دزدید و رفت
اژدهای بستۀ حـرص و طمع را باز کرد
حسن همدردی ز آیین سخا دزدید و رفت
بستۀ چـوب بهم پیوسـت مردم را چو دید
چوب ها رامنفرد ازهم جدا دزدید ورفت
اختلاط دورکرسی راچه بی رحمانه بـرد
گرمجوشی را زبازاروسرا دزدید و رفت
با دورنگی سادگی را از دل مردم گرفت
لذت عشق و صفا را با ریا دزدید و رفت
رقص وشادی رامبدل کرد با سوگ وعزا
باده ازپیمانه وز مطرب نوا دزدید و رفت
مسجد ومدرسه را سنگر برای جنگ کرد
صلح را ازمکه و شام ومنا دزدید و رفت
آتـشی در قـم و اســتانبول و در بغـداد زد
حرمت عمامـۀ شیـخ و عبا دزدید و رفت
بـا فـنـون تـازه استعـمار در عصر نـویـن
عشق ازدل عقل را ازکله هادزدید ورفت
رسول پویان
17/1/2016