گـر نمیدانید زبـانـم حـرف دل باور کنید
همـدلی را بـا ســرود همـزبـانی سـر کنید
بر لـب بـحـرم؛ لیکن تـشـنـه لـب افتاده ام
کام خشکـم را بـه آب چـشمۀ دل تـر کنید
از دم آهـنـگـران دیگـر نمی خـیـزد نفـس
لعل و مرجان وطن را زیب انگشتر کنید
گرزعشق پاک دل مهر و وفا داری بکف
دسـت لطف و همدلی بر گـردن دلبر کنید
آسـتـیـن پـارۀ مسکـین نـشان فـقـر نیـسـت
گـر لباس دانـش و فضل وهنر در بر کنید
رسـتمی بایـد که پـشت دیـو دشـمن بشکـند
پـور زالی را ز نـو یابید و سرلشکـر کنید
ازدم شمـشیرصحراگـرد وحشی خـسـته ام
آتــش گــرم تـمــدن در دل مجـمــر کنـیــد
ازسراب خشک صحرای عرب دل برکنید
چـشمۀ پاک وطـن را زمـزم و کـوثر کنید
از نظام بردگی سودی نشد حاصل به کس
روح آزادی و اسـتـقـلال در پـیـکـر کـنیـد
نور فـرهنگ و تمدن از خراسـان شد بلند
ایـن فـروغ جـاودان را زینـت خـاور کنید
با گـزینش هـا ز دسـت آورد پـر بار بـشر
بـر جهان نـو نگاه هـایی ازیـن منظر کنید
بـا دل ممـلـو ز انــوار تـمــدن در جهـــان
چتر خـورشـیـد خـردورزی فراز سر کنید
مسکن داعـش نباشـد در خـراسـان بزرگ
نا خلف پورعرب را خارج از کشور کنید
رسول پویان
13/1/2016