محمد عالم افتخار
همین 3 هفته قبل بود که اینجانب؛ سخن تحکم آمیز کسی را که حسب تصادف در یکی از شفاخانه های هندوستان ملاقات کرده بودم؛ عنوان یاد داشت هفتگی بنیاد «گوهر اصیل آدمی» قرار داده و آنرا به امواج انترنیتی سپردم و نیز به آدرس های شماری از نخبه گان گسیل داشتم. سرنامه این بود:
...«کس اجازه نمیدهد که داکتر عبدالله؛ رئیس جمهور شود!»...(1)
آرزومندم با مورد استخارهِ حضرت صاحب مجددی(2) مقایسه نشود که بیشترین محرک بنده در تشبث به این اعلام و ابلاغ؛ تداعی صحنه های مبارزات انتخاباتی راجیو گاندی صدراعظم اسبق هندوستان طی کاندیداتوری اش برای دور دوم در این مقام بود که اضافه تر از 2 دهه قبل؛ از ورای تلویزیون مشاهده مینمودم. و درست 24 ساعت پیش؛ دینامیک ریاضیات ذهنم در آن مورد؛ محاسبه هولناکی کرده بود؛ چنانکه بدبختانه اتفاق افتاد و زنی تروریست بم انتحاری را در سبدِ گل؛ به آن زنده یاد پیشکش نموده منفجر ساخت و آن قامتِ بلند هند بزرگ را به خاک افگند!
این تداعی و قیاس و استقراء آن با صحنه های کمپاین های انتخاباتی دکتور عبدالله و مجموعه احتمالات پیرامونی؛ به خاطری هم خیلی تند؛ ممکن شده بود که گویندهِ سخن «کس اجازه نمیدهد که داکتر عبدالله رئیس جمهور شود» به خاطر تأکید؛ افزوده بود؛ «ولو؛ تعداد آرای عبدالله 70 فیصد باشد هم؛ 40 ـ 45 فیصد ساخته انتخابات را به دور دوم می برند و بعد چاره اش را میکنند!»
پسانتر به راستی دیدیم که انتخابات به دور دوم رفت و امروزه؛ اینکه انتخابات؛ با مهندسی و عمداً به دور دوم کشانیده شده است؛ نظر شمار اندکی نمیباشد.
بنده در واکنش به مقاله متذکره که به راستی هم؛ خیلی نادلبخواه به آن پرداخته بودم؛ چنانکه انتظار میرفت واکنش های منفی و قسماً تنبیه کننده را نیز دریافت نمودم که البته قابل اغماض میباشد؛ ولی تصور میکنم خوب است در مورد؛ عزیزان لطف نموده به یک فورمول ارزش نما که توسط جناب دکتور محمد اشرف غنی احمد زی بار ها تأکید و تکرار شده است و میشود؛ عنایت توجه بفرمایند.
جناب دکتور غنی پس از مشخص شدن اینکه با حصول بیش و کم دو ملیون رأی؛ یکی از دو نامزد انتخابات جاری ریاست جمهوری شناخته شدند که به دور دوم؛ بایستی باهم رقابت نمایند؛ در اجتماعات کمپاینی؛ زیاد می فرمودند که: « من تا دیروز؛ یک فرد از افراد عادی کشور بودم ولی اینک نماینده و مظهر اراده دو ملیون مردم افغانستان استم...»
مسلم است که این سخن کاملاً دقیق و این ارزشیابی قطعاً رسا و صایب میباشد و ماحاصل ریاضیات انتخابات دموکراتیک در سراسر جهان؛ مانند قاعده 2+2=4 آنرا تائید مینماید.
ولی صرف نظر از اینکه؛ داکتر صاحب غنی میخواهند عین فرمول در مورد جانب مقابل شان و دیگران هم قیمت داده شود و یا خیر؛ عقل سلیم و آزاد همهِ ما حکم می نماید که دکتور عبدالله به طاقت 2 بر3 مستحق تر و منطبق تر به این ارزشگذاری میباشد؛ چرا که آرای اکتسابی او؛ بالای 3 ملیون اعلام گردیده و نسبت به دکتور غنی در جایگاه بسی پیشتر قرار دارد.
برعلاوه؛ اگر دکتور صاحب غنی؛ خویشتن را پس از دور اول انتخابات 2014؛ به حق نماینده و مظهر اراده دو ملیون آرای مردم افغانستان و نه یک «فرد عادی» میدانند؛ ما همه مستشعریم که دکتور عبدالله؛ به دنبال انتخابات قبلی ریاست جمهوری یعنی از پنج سال قبل (1988)؛ «فرد عادی» بودن را عبور نموده و نماینده و مظهر اراده به مراتب بالاتر از 2 ملیون مردم افغانستان؛ تثبیت مقام و منزلت شده بود؛ و برعلاوه؛ شاید بی ارزش نباشد که با انصراف ـ هرچند اعتراضی ـ از رفتن به دور دوم و دادن شانس اعلام سهل پیروزی رقیب انتخاباتی آنوقت خود ـ آقای حامدکرزی ـ مردم و کشور را از گرفتاری به جنجال سخت بزرگ که ما هم اکنون شاهد مشابه آن میباشیم؛ رهانید!
بنده در مقاله پیشین حداکثر ملاحظات مثبت و منفی پیرامون شخصیت و موقعیت دکتور عبدالله در کادر بینش رئالستیکِ بنیاد «گوهر اصیل آدمی» را با ایجاز و گاه با اشارت و ایما؛ آورده ام و با قاطعیت هم خاطرنشان ساختم که وی فیگوری برخاسته از میان طبقه حاکمه نو به دوران رسیده و معلوم الحال کشور میباشد نه کدام شخصیت چپی و آنچه که هوس و آرمان اعتیادی بعضی ها شده است و جز آنچه را که در تخیل و توهم دارند؛ حتی «داخل آدم» حساب نمیکنند و هی نفی و رد می نمایند.
با تأسف که نه دنیا و نه تاریخ؛ جز به ندرت یا تصادفاً به همچو اوتوپیا ها؛ سازگاری نداشته و بنابر این بازهم متأسفانه؛ شخصیت ها و حتی قهرمانان خود را از آدرس های متفاوت؛ به بالا می آورد و به بالندگی میرساند.
مورد داکتر عبدالله و نیز اشرف غنی احمد زی؛ در لحظات جاری کشور ما از این سلسله میباشد و ندیدن و در حد لازم و عاقلانه و عادلانه؛ احترام نکردن به این حقیقت؛ شاید زیاد با بزرگواری همخوانی نداشته باشد.
به هرحال؛ خاصتاً سوء قصد بسیار ناجوانمردانه و شوم و کثیف روز جمعه گذشته علیه جان داکتر عبدالله و یاران انتخاباتی اش؛ خیلی از حقایق امر را آفتابی ساخت.
فقط وجود موتر های زرهِ پوش پیشرفته به لحاظ سیستم های تکنولوژیکی که منحیث سنگر و بلنداژ نظامیِ کارساز خدمت کردند؛ سبب نجات داکتر عبدالله و همراهان گردید و الا حملات به صورت و قوتی بود که جان بدر بردن حتی یکی از اینها؛ هم محال می نمود.
خیلی بلاهت زننده میباشد که درین مورد؛ کسی به معجزهِ ساینس و تکنولوژی؛ اعتراف نکند و حتی بر آن سر تعظیم فرود نیاورد.(3) بسی با درد و دریغ؛ ثبوت این حکم را در کشته شدن بیش از 12 نفر و زخمی گشتن اضافه از چهل نفر، تخریبات شدید در جاده و شکستن شیشه های ساختمان ها به فواصل دور از محل رویداد می یابیم.
سوء قصد بسیار ناجوانمردانه و شوم و کثیف روز جمعه علیه جان داکتر عبدالله؛ برای همه ما؛ همه اقشار و طبقات جامعه افغانستان و برای مردمان منطقه و جهان؛ نشان داد که این شخصیت افغانستان؛ شخصیت واقعی مرحله حاضر میباشد، وزن و جایگاه و پایگاه متفاوتی دارد که میتواند کشور را یکپارچه نماید؛ سیال شائیسته جهان و جهانیان سازد؛ و به جهت رهایی از بسیاری گرفتاری ها که تاکنون گریبانگیرش بوده است؛ سوق دهد و مدیریت نماید.
اراده ملی مردم افغانستان و جبر زمان و جهانیکه در آن زندگی میکنیم؛ متقاضی چنین الترناتیف در برابر وضع فلاکتبار موجود میباشد و اینجاست که نیرو های محرکه تاریخ؛ شخصیت متناسب به این الترناتیف را غالباً در وجود داکتر عبدالله پرورانده و بر فرازیده است.
به لحاظ پرنسیپ؛ هرچند اگر خود چنین شخصیت ها توجه و اذعان هم نکنند؛ سرعت دینامیزمی که آنها را به این سو میراند؛ خیلی وقت ها میتواند برای خودشان نیز غیر منتظره و فراتر از حدود توقع و تصور باشد. جریانات و پروسه هاییکه حتی برای خود اینگونه شخصیت ها؛ غیر منتظره باشد؛ مسلماً برای مخالفان و معاندان کشور و مردم به درجه اولی غیر منتظره، شوک آور و نهایتاً دیوانه کنننده خواهد بود.
همین؛ در حد دیوانه گی و جنون رسیدن بود که دشمنان را وا داشت تا به موازات سایر دسایس و توطئه ها؛ به چندین سوء قصد نافرجام به جان داکتر عبدالله؛ اقدام نمایند یعنی توطئهِ بسیار بزرگ روز جمعه؛ اولین سوء قصد نبود و آخرین نیز نخواهد بود.
به هرحال؛ حاد ترین خواست جامعه و نیاز زمان در کشورمان؛ تشئید و تشدید روال وحدت ملی است که دیگر حتی تنفس کردن مردم افغانستان به آن مشروط و منوط گردیده است و اینک عده ای با حیرت، جمعی با بی باوری و گروهی با ناراحتی و حتی غضب در می یابند که چنین مأمولی پیرامون داکتر عبدالله است؛ که متحقق شده است. این واقعیت به حدی نیرومند و بارز است که حتی قریباً تمامی زوزه ها و صدا های شوم قوم پرستی و قوم ستیزی را که در آستانه انتخابات بلند بود؛ خفه و خاموش کرده است.
اینکه بعضی ها ـ روشنفکرانه!! ـ در دسته جات و انبوه های افغانستانشمول متعدد و متکثر گرد آمده پیرامون داکتر عبدالله؛ اما و اگر می تراشند و آنرا چیدمان برای سهمیه بندی ها در قدرت و چیز هایی از این ردیف می انگارند؛ احتمالاً که پیش داوری بدبینانه می فرمایند چرا که جبر زمان؛ دیگر به همچو ولنتاریسم و آنارشی ها میدان نخواهد داد.
اگر مقصود درین ملاحظات؛ این باشد که در گردهم آیی های انتخاباتی؛ پیش از هرچیز، به تصفیه حساب ها، تفتیش عقاید و پسند و ناپسند کردن ها ـ آنهم حسب توهمات و میلان های نوچه های سیاستگری و خیالبافی ـ مصروف شد؛ امری به وضوع غیر عقلانی و نادرست و نامیسر میباشد.
نکته تاریخی دیگر که لازم است؛ درین راستا به حساب آورد؛ اعتلای شعور سیاسی وسیعترین کتله های مردم ماست. داستان متقنی از حواشی «نهضت دوره هفت شورای ملی» وجود دارد که به درک بهتر عرایض مدد می نماید:
حسب این داستان؛ هواداران داکتر محمودی و میرغلام محمد غبار؛ تظاهراتی را سازماندهی کرده و گردهم آیی در پارک زرنگار تشکیل داده بودند.
چنین تحرکات در آن زمان برای مردمان خود حواشی شهر کابل؛ تمرد خطرناک در قبال سلطنت ظل اللهی و به لحاظ مذهبی؛ گناه کبیره بود.
کسی که با نگرانی و هراسان از ناحیه این جریان؛ جانب باغ بالا به خانه بر میگشت؛ با شناخته ای از همان ساحه روبرو شد که جانب شهر می آمد. از اینکه آخری هم لابد چیز هایی شنیده بود و نگرانی داشت از نفر بازگشت کننده از شهر مؤکداً پرسید:
ـ ده شهر چه گپ هاس، خیریتی خو اس؟؟!
اولی پاسخ داد:
ـ نمیدانم؛ خدا خیر ره پیش کنه؛ یک محمودی اس غبار میگندیش؛ ده زرنگار غلغل داره!
امروزه مسلم است که در دور ترین گوشه های افغانستان هم چنین سطح شعور و حالت روحی وجود ندارد و این تحول بزرگ؛ مسلماً برای شناخته شدن سرتاسری شخصیت های مورد نیاز عصر و زمان در کشور؛ زمینه های بی سابقه فراهم می آورد و خصوصاً وقتی که امر سترگ زعامت کشور به انتخاب میان دو فیگور مشهور و معروف محدود میگردد؛ کار گردهم آیی و فشرده شدن مردمان؛ پیرامون این شخصیت ها هم آسان و هم تشدید میگردد. درین پروسه ها؛ شواهد تاکنون گواه برآن است که رجوع به جانب داکتر عبدالله؛ به لحاظ کمی اقلاً 2 برابر و به لحاظ کیفی چندین برابر رقیب انتخاباتی او؛ جناب احمدزی میباشد.
اینکه احیاناً مِهر مهره و رمز جاذبه بلند داکتر عبدالله؛ چیست؛ در مقاله قبلی اینجانب؛ حسب آتی بررسی شده است:
«معلوم است که در مورد شخصیت هایی مانند داکتر عبدالله؛ سوال های متعدد دیگری هم وجود دارد که بر واقعیت ها و متغییر های دشوار فهمی مبتنی میباشد؛ منجمله تعلق به تنظیم جنگی مانند جمعیت اسلامی و گروه «شورای نظار» که در گیر منازعات دوران «جهاد و مقاومت» بود و در ایام به اصطلاح «پیروزی مجاهدین» و «حکومت اسلامی» ساخت پیشاور؛ طرفی از «جنگ های کابل» واقع گردید.
بر علاوه؛ از آنجا که در این برهه ها به لحاظ تاریخی و جنگی؛ عمدتاً عناصر لومپن جامعه بودند که بیشترینه فرصت عمل و مانور پیدا میکردند؛ به انگیزه خصایص اجتماعی و روانی خود؛ فاجعه ها هم می آفریدند و ارزش های محترم و محبوب مردمی را به تیر و تباهی می بستند. امروزه انبوه بی پایان خاطرات درد انگیز و عقده ها از این آدرس ها نزد مردمان وجود دارد و چه بسا هنوز تولید و باز تولید میگردد....
معهذا در یک تجزیه و تحلیل و ارزیابی و مقایسه کلان ملی و منطقوی؛ در می یابیم که همین صف و سنگر؛ جایگاه و پایگاه تاریخی و ستراتیژیک دفاع میهنی در برابر تجاوزات تباهکن خارجی داشته است که به انگیزه «عمق ستراتیژیک» پاکستان و «عمق ایدیالوژیک» ارتجاع منطقوی و فرامنطقوی علیه افغانستان و مردم آن؛ همانند سیل و توفان بنیانکن جاری بود و هم اکنون نیز ادامه دارد.
منجمله همین ایستادگی و مقاومت؛ سهم بلند تاریخی در عقیم و خنثی کردن ماستر پلان های شوم «کنفدراسیون افغانستان ـ پاکستان» ، صوبه پنجم پاکستان شدن افغانستان و خیلی دسایس راهبردی دیگر علیه وطن و مردم ما ایفا نموده است و مبارزان لایق و صادق فراوانی درین راستا سر داده و جام شهادت نوشیده اند که هرگز نمیتوان در صدر آنها قربان شدن های لرزاننده احمدشاه مسعود و استاد برهان الدین ربانی را نادیده گرفت.
چه بخواهیم و چه نه؛ تبارز برجسته داکتر عبدالله؛ هم در انتخابات ریاست جمهوری 2008 و هم در انتخابات کنونی و بخصوص در انتخابات کنونی؛ به این جایگاه و پایگاه صف و سنگر مربوطه اش؛ نیز قویاً ربط دارد و اگر تلاش ها درین جهت واقعیت داشته باشد که «کس اجازه نمیدهد داکتر عبدالله رئیس جمهور شود!»؛ این «کس» دقیقاً سمبول آن دشمنی تاریخی با افغانستان و مردم آن به علاوه ملاحظات و انگیزه های روشن شده در ابتدای این مقال میباشد.»
افزون بر اینها؛ صحت مطلوب جسمانی و آرامش و صفا و استواری دل انگیز روانی این شخصیت؛ امتیاز فوق العاده ای است که در دهه های اخیر کشور ما؛ از نادرات میباشد. بزرگی روحی و توانایی بلند عصبی داکتر عبدالله؛ خاصتاً در آزمون سنگین اخیر به طرز سخت درخشان متبارز گردید. او در حالیکه موتر حاملش توسط انفجار پرانده شده و از سوراخ شیشه های شکسته آن؛ بیرون جهیده بود؛ بلافاصله از محل حادثه به هوتل انترکانتی نینتال آمد که در آن محفل انتخاباتی دیگری برپا بود.
اینجانب تصادفاً در همان لحظه روی امواج ستلایت؛ تلویزیون های افغانی را مرور میکردم که در یکی از آنها به پخش جریانات انترکانتی نینتال مواجه شدم و داکتر عبدالله را دیدم که عقب ستیژ قرار گرفته سخت خونسردانه به روایت سانحه؛ تباه شدن موتر و مصدوم و مجروح شدن محافظانش پرداخت و سپس هم بیانیه نسبتاً مفصلی به حضار ارائه نمود.
بنده نیز مانند محترمه فاطمه گیلانی؛ می انگارم که برای سایر اشخاص قرار گرفته در معرض همچو انفجار سهمگین و سنگین؛ روز ها و شبانی ضرورت بود تا به خود آمده حالت نورمال روانی کسب نمایند.
در فرجام شایان یاد دهانی است که بنیاد «گوهر اصیل آدمی» هیچگونه تعهد و التزام انتخاباتی و کامپاینی به داکتر عبدالله و رقیب انتخاباتی او ندارد. و با در نظر داشت اینکه در چوکات قواعد بازی دموکراسی لیبرال؛ ممکن شده است و میتواند ممکن شود که حتی همانند هیتلر؛ فاشیست های عالمسوز با اکثریت آرای مردمان؛ انتخاب گردیده و به قدرت برسند؛ این بنیاد؛ به آنچه پس از 24 جوزا؛ واقع خواهد شد؛ تعلق خاطر چندان نداشته و قرار نیست از پیروزی یکی بشگفد و از ناکامی دیگری؛ بمیرد.
معهذا برای این بنیاد روشنگری؛ مطلقاً مهم؛ خواستنی و شاد کننده است که دشمنان مردم افغانستان و ستون پنجم شان در داخل کشور؛ به یمن تکنولوژی، به مدد خداوند یا به برکت آه مظلومان... قادر نگردیدند؛ طی بزرگترین حمله و سوءقصد شان؛ حیات شخصیت و ثروت ملی مردم افغانستان داکتر عبدالله را بگیرند.
زنده و سالم ماندن داکتر عبدالله؛ قبل از همه یعنی اینکه پروسه گران تمام شده انتخابات افغانستان؛ متوقف و ابطال نمیگردد؛ یکسال و چند سال دیگر به عمر ادارهِ مصیبت بار کنونی به ریاست حامد خان کرزی تمدید نمیشود و چه با پیروزی داکتر عبدالله و چه به غیر آن؛ در افغانستان؛ انتقال قدرت سیاسی متحقق میگردد و در هرحال؛ چه بسا عقل و محاسبه ملی و رواداری میهنی منجر به آن میگردد که بهترین های هردو تیم انتخاباتی عجالتاً رقیب؛ به ساخت یک دولت نوین و مبتنی بر علم و ساینس و الکترونیک؛ همیاری و همجوشی نمایند و روز بهی ها نصیب مردمان افغانستان گردد!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رویکرد ها و توضیحات:
1 ـ http://www.khorshed.org/?p=9845
2 ـ چنانکه افشا شده است؛ در بدل استخاره و سایر خدمات جناب حضرت؛ ارقام پولی هزار ها دالری به حساب بانکی ایشان در دنمارک واریز گردیده است تا جاییکه مورد سوء ظن مقامات بانک قرار گرفته ولی بالاخره با پا در میانی جناب خلیلزاد؛ مشکل حل شده است. با اینهم جالب بود که جناب حضرت؛ در آخرین بیانات شان در جمع علمای دین؛ فرمودند که به سادگی؛ از اشرف غنی احمد زی؛ اعلام حمایت نکرده اند؛ بلکه در مقابل از ایشان؛ محکم «خط» گرفته اند!
3 ـ برای حضور ذهن بهتر در موضوع؛ لطفاً گزارش و تحلیل زیر را مرور نمائید:
«دیروز در یک حمله انتحاری به کاروان انتخاباتی عبدالله عبدالله، موتر حامل او منهدم شد؛ اما به خود او آسیبی نرسید.
این انفجار حوالی ظهر روز جمعه در کابل اتفاق افتاد.
وزارت امور داخله در خبرنامهای گفت که رویداد زمانی اتفاق افتاد که یک حمله کننده انتحاری خود را در مسیر موتر حامل عبدالله عبدالله منفجر کرد.
اشرف غنی احمدزی رقیب انتخاباتی آقای عبدالله در دور دوم اولین نفری بود که حمله به جان آقای عبدالله را محکوم کرد.
هم کرزی، هم اشرف غنی و هم وزارت داخله گفته اند که حمله به جان آقای عبدالله کار دشمنان افغانستان بوده است.
ناظران هم می گویند که در این شکی نیست که این حمله در درجه اول کار «دشمنان افغانستان» بوده است؛ همان هایی که منافع شان را با برگزاری انتخابات، استقرار دموکراسی، روی کار آمدن یک دولت مقتدر، مردمی و مشروع و شکل گیری ثبات و آرامش و توسعه اقتصادی در افغانستان در خطر می بینند و در صدد اند؛ تا با ایجاد رعب و وحشت و خشونت و خون ریزی و ترور و بمب گذاری و مرگ آفرینی، فضای پیش از انتخابات را ناامن کنند و زمینه ساز بروز بحران و ناامنی و هرج و مرج و بی ثباتی شوند؛ تا به این ترتیب به اهداف شان دست یابند. با این حال، این حمله، مشخصا کار دشمنان آقای عبدالله و راه و آرمان و بستر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ای که او از آن برخاسته نیز بود.
این حمله نشان داد که ریاست جمهوری آقای عبدالله نیازمند هزینه های سنگین و بزرگی است. او دشمنانی خطرناک و جدی در کمین دارد و برای رییس جمهور شدن، نیازمند یک دوره طولانی ستیز و مقابله با عناصری است که از اساس با او و خاستگاه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اش مشکل دارند.
پاکستان یکی از نیرومندترین و جدی ترین دشمنان و مخالفان ریاست جمهوری آقای عبدالله و هر عبدالله نوعی دیگر است.
منظور از عبدالله نوعی کسانی است که همسو و همسنگر آقای عبدالله اند و در پی تشکیل حاکمیتی اند که در آن نه اراده پاکستان و نه هیچ کشور تروریست پرور دیگری دخالت داشته باشد.
چرا این حمله را به پاکستان نسبت می دهیم؟
ممکن است کسی که خود را در مسیر کاروان انتخاباتی آقای عبدالله منفجر کرد شناسنامه پاکستانی نداشته باشد؛ اما در منطقه ای که افغانستان در آن قرار دارد این تنها پاکستان است که توان تربیت نسلی از انتحاری های مخوف را دارد که در صورت لزوم، آنها را با کلید یکی از کلبه های بهشت، راهی سرزمین مرگ می کند.
آقای عبدالله فرزند نسلی از مجاهدینی است که از قدیم الایام با سلطه تروریزم پاکستانی در افغانستان مشکل داشته است. تروریزم پاکستانی نیز ضربات سخت و کمرشکنی از هم نسلان مجاهد داکتر عبدالله خورده و با وجود این، نمی تواند به او به مثابه بخت اول انتخابات ۲۴جوزا نگاه کند یا تلخ تر از آن، شاهد روزی باشد که داکتر عبدالله قدرت را از رییس جمهور کرزی تحویل می گیرد و برای پنج سال آینده بر سریر ریاست جمهوری تکیه می زند. این بدترین و تکان دهنده ترین کابوسی است که تروریست ها و باداران و بنیانگذاران آنها می توانند ببینند.
ریاست جمهوری داکتر عبدالله، شکست مرگباری برای پاکستان و عوامل تروریست آن کشور در افغانستان خواهد بود؛ به همین دلیل، حمله دیروز، تلاشی پیشگیرانه برای مقابله با این کابوس ترسناک بود.
آقای عبدالله از حمله دیروز جان به سلامت برد؛ اگرچه تعدادی از هموطنان عزیز مان در آن قربانی شدند و به ابدیت پیوستند؛ اما این نه پایان ماجرا که تکانه و تلنگری جدی به رییس جمهور آینده بود؛ تا بداند که دشمن در کمین است و از هیچ تلاشی برای هدف قرار دادن رییس جمهور آینده، حذر و پرهیز نخواهد کرد.
او همچنین باید بداند که برای مقابله یا معامله با دشمنان قدرتمندش، راه سخت و دشواری در پیش دارد. عبدالله بدون شک کرزی نیست و نمی تواند باشد. رای دهندگان او هم انتظار دارند او به تروریست هایی که در کمین جان او هستند، به چشم «برادران ناراضی» نگاه نکند؛ زیرا مردم می خواهند او با آقای کرزی فرق داشته باشد.
آقای عبدالله از هم اکنون باید به دنبال طرح و تدوین یک استراتژی و راهبرد شفاف، مشخص و دوگزینه ای جنگ و صلح باشد و در همان ۱۰۰روز نخست ریاست جمهوری، آن را فراراه مخالفانش قرار دهد؛ تا از دو گزینه جنگ یا صلح، کدامیک را برمی گزینند و او نیز مسئول است؛ تا براساس پاسخ مخالفانش با آنها وارد مقابله یا معامله ای جدی و قاطع شود.
رویکرد منفعلانه آقای کرزی و شورای صلح اش دیگر نمی تواند قابل ادامه باشد. این رویکرد، در شأن ملت بزرگ افغانستان و مورد انتظار رای دهندگان عبدالله نیست. مردم صلح می خواهند؛ اما صلحی مقتدرانه و از موضع عزت و قدرت؛ نه خفت و ذلت.
نرگس اعتماد- خبرگزاری جمهور