افغان موج   

شراب طرز نگاه تو مست مستم کرد

به رشـتۀ سخن عـشق پای بـستم کرد

کشـیده نقـش تـوبهـزاد دل به ارتنگم

عجب مدار اگر تازه بت پرسـتم کرد

ز قعـر سـینۀ امـواج در طلوع سـحر

به نور سحر کلام عاقبت بشستم کرد

چنان فشرددلم را بزیرشهرپرشوق

که از لـذایـذ فـانی دیگر گسستم کرد

فنا شدم به دل پاک و مست اقیانوس

بصد کرشـمه باقی دوباره هستم کرد

ز رمز و راز بقا مدعی چه می داند

ز وحـدتی که ابـد را دمی السـتم کرد

بپاس صبری که عمری کشیده ام آخر

گل وصال بهـارانـه مـزد شـستم کرد

ز اشک شـمع خیالش بخلوتم هرشب

چونان بریخت که پروانۀ نشستم کرد

گلاب شـهـد مناجـات آنـقـدر پـاشـیـد

که درسراچۀ انصاریان به بستم کرد

در آســمان خـیـالات بـاز طـالــع را

بناز وغمزه و افسون رام دستم کرد

رسول پویان

25/5/2014

 

رسول پویان

تصویر خیال

صـورتکـدۀ عـشـقـم و تصـویـر خیالم

طاووس چـمـن گـم شـده در پَرپَر بالم

آن آهـوی زیبا که بـود رشک غزالان

نقشی بدل افکنده ز جوش خط و خالم

در برگ خـزانـم بنگر جـوش بهـاران

در دامـن گلـریـز چـمـن عطر شـمالم

در بـزم جنون عـلم و خـرد راه ندارد

فـارغ ز غـم مـدرسـۀ پـر قـیل و قالم

ازخون دلم آب خورد برگ وبرعشق

پر ریشه درختی شـده این تازه نهالم

در بحـر مجـازی نبود جـایگۀ عـشق

تا غـرق بـه ابحار یـقین گشـته کمالم

فهم سـخن عشـق نگنجـد بـه دل غیر

بیهـوده مکـن سـیر بـه دنیای محـالم

خامُش نشـود تـا به ابـد آتـش شـوقـم

خورشید طرب نوردل جنبش و حالم

ازبسکه دل ازمهرو وفایی شده لبریز

تـا روز قـیـامـت نـرســد شــام زوالم

ازبرکت عشق وطرب وجذبه ومستی

شـور غـزل و بیتـم و مـشـتاق جمالم

در اوج تکامل که رسـد مرتبۀ عشق

در شـام جـنون منتظـر صبح وصالم

چنگی زده ام بر غـزل حافظ شیراز

در ســازگـۀ ســرّ ازل قـرعــۀ فـالـم

با این همه مستی وطرب در برمیهن

آزرده دل از دغـدغـۀ قـتـل و قـتـالم

6/6/2014