بهاری
شمیمِ عطرِ زیبای بهاری
به دل شورِ دگر می آفریند
زشهرِ لاله افشان طبیعت
عروس گل بَبر می آفریند
نسیمِ نگهت افزای چمنزار
خوشیها سر به سر می آفریند
سلام برنسلِ شور انگیز دریا
زهر موجی گُهر می آفریند
اگر بگرفت کریمی خامه برکف
یقین میدان هنر می آفریند
زطبعِ نازک و اندامِ لاغر
دو بیتی های تر می آفریند
1 ـ حمل ـ 1391
رشوه خور
دوصد لعنت برای ِ رشوه خواران
که این بیچاره ها را پوست کردند
حرامی زاده های بی مـــــروت
به ابلیس خویشتن را دوست کردند
***
شکم از رشوه خواری بار کرده
ز دستـورِ خـــــدا انکار کرده
بدانی این خبیــــثِ عاقِ مادر
مـــــــرا از زندگی بیزار کرده
***
(لعنتُ اللهِ علی الرّاشی) بود
زان سپس بر( مرتشی) هم لعنت است(1)
1 ـ حمل ـ 1391
***
اگر از دستِ جاهل شکوه کردم
به بهبودِ مسائل شکـــوه کردم
زدست رشوه خوران محاکم
به اسناد و دلایل شکوه کردم
***
درینجا رشوه خوری عام گشته
بپای بینـــــــوایان دام گشته
زمردارخوریی یکدسته قضات
قضاوت خانه هــــا بدنام گشته
***
مرا از کجرویها دل گرفته
وجودم را تبِ عاجل گرفته
زمام سرنوشتِ ملتـــــم را
همان بد مستِ لایعقل گرفته
هر لحظه ای که قفل دلم باز میشود
با لشکــــــرِ ملائکه همراز میشود
لیکن ز دستبــــرد شیاطین حقه باز
بازا نگر که وسوسه آغاز میشود
6 ـ حمل ـ 1391
پنجره
دروازه های پنجـــــره را بسته میکنی
ما را پریش خاطــرو دلخــسته میکنی
درآسمان خاطــــره ام جا گــــرفته ای
خود را برای این همه برجسته میکنی
6 ـ حمل ـ 1391
محمد نعیم کریمی
(1) ـ تلمیح به حدیث : ( لعنت اللهِ علی الراشی والمرتشی)
لعنت خداباد بر رشوت دهنده ورشوت گیرنده.
4 ـ حمل ـ 1391
آغاز و سوسه