فارسی یا دری؟ جنگ بیهوده
نه تنها درین روز ها ، بلکه از چند سال به اینطرف روی این مسله که زبان فارسی یا زبان دری؛ حرف های میان محافل روشنفکران افغانستان ته و بالا میشود. اخیرا در سایت افغان جرمن آنلاین نوشتۀ از محترم سمیع رفیع صافی استاد دانشگاه کابل به نشر رسیده . ایشان گویا واصف باختری را مورد انتقاد قرار داده اند که چرا به جای زبان دری زبان فارسی را مطرح میسازد و گویا این مسله برمیگردد به نحوه ای برخورد غیر مسوولانه واصف باختری که زبان فارسی راکه به ایرانیان نسبت دارد مورد تائید قرار میدهد . در ضمن آقای رفیع از زبان دانشمندان ایران و افغانستان حجت های میاورند که گویا منشع زبان فارسی دری افغانستان بوده و به ایران ربطی ندارد. ایشان در اخیر مقالۀ خود بنیاد « دُر دری» به گردانندگی محترم « کاظم کاظمی» را که تازه بخاطر انکشاف زبان فارسی دری در کابل تاسیس شده است تلویحا خطرناک جلوه میدهد.
روح مطلب آقای سمیع رفیع صافی اینست که یا باید زبان فارسی دری زبان( دری )باشد یا هیچ؛ زیرا زبان فارسی گفتن منسوب میشود به محدوده ای جغرافیایی ایران که سابق نامش فارس ـ پارس بوده است.
نخست از همه باید گفت گه آنچه زبان در گذرگاه تاریخ خودش را از لجن افتراء، برتری طلبی، و سیاست پاک نگهمیدارد آثار نوشتاری آن است. زبان وسیلۀ آمیزش است و این وسیله در گذرگاه تاریخ انسان ها را چه در ایران، افغانستان، هندوستان و یا شط العرب به هم نزدیک ساخته و زمینۀ گفتمان انسانی و تجلی عشق و محبت را مهیا و زیست با همی را به نحوی در خود حفظ میکند.
دو: زبان را نمیشود مثل سیستم های سیاسی تغییر داد و یا مثله کرد. انکشاف زبان بر اساس خواست های انفرادی نیست بلکه خواست همگانی بوده و رشد و انکشاف آن بر اثر گذشت زمان و تغییرات فرهنگ و معنویات مردم یک سرزمین میسر میگردد. زبان انگلیسی مربوط اقوام انگلیسکسون بوده که در اروپا زندگی داشتند اما این زبان فعلن در اقصی نقاط دنیا به همین نام گوینده دارد. تنها لهجه های متفاوت آن در انگلستان، امریکا، استرلیا، افریقا و هند به نزد شنوندگان قابل درک است. زبان المانی هم در المان، سویس و اتریش از همین لهجه های متفاوت مبرا نیست و در حقیقت هیچ زبانی در دنیا سوچه و منحصر به قارۀ و محدودۀ خاصی نیست.
سه: اینکه در مورد گویش ها و لهجه های زبان فارسی دری تفاوت های میان قراء و قصبات افغانستان و ایران و تاجکستان موجود است هیچگاهی دلیلی برای دری بودن و یا فارسی بودن این زبان نیست. واقعیت امر اینست که زبان فارسی دری در سیر تحولات خویش و بنا بر خواست گویندگان آن تغییراتی را پذیرفته است.
چیزیکه از قرن های دور در آثار بزرگترین شعرا و فیلسوفان این زبان آمده کلمات فارسی ـ پارسی و دری به گثرت مورد استعمال قرار گرفته و نه سعدی، نه جامی، نه فردوسی و نه هم امیر خسرو بلخی تفاوتی میان فارسی و دری گذاشته اند. ایشان در یک جا و بر مقتضی ضرورت فارسی ـ پارسی و دری راچون دو کلمۀ مترادف مورد استعمال قرار داده اند. چنانکه آقای صافی فرموده اند من در اکثر آثار پرویز ناتل خانلری زبانشناس ایرانی فارسی دری خوانده ام و ایشان با تحقیقات دریافته اند که زبان فارسی همان زبان دری است.
در شاهنامۀ فردوسی، در اشعار صائب تبریزی، حاقظ، سعدی، فرخی، امیر خسرو و دیگران این زبان به نام های فارسی و دری بدون در نظر داشت ساحۀ جغرافیایی، ملیتی و اتنیکی یاد گردیده. یعنی که فارسی، دری و تاجیکی سه نام برای یک زبان استعمال گردیده است. بدون مبالغه پدید آمدن این سه نام در ادوار مختلف تاریخی علل سیاسی و فرهنگی داشته است که از تحولات مرز های جغرافیایی به نام پارس، خراسان، سیستان، افغانستان، تاجکستان و ازبکستان در منطقه نشئت شده است.
پیامد های این که از سلطه جویی امپریالستی دول روسیه و انگلیس در سده های نوزده و بیستم در منطقه تاثیر انداخت یکی این بود که از هر وسیله برای انداختن نفاق میان همین ملیت استفاده کنند که از جمله یکی آن مسله زبان است.
آقای سمیع رفیع صافی فیصله میکنند که گویا زبانی به نام فارسی وجود ندارد واین زبان بازمانده زبان پهلوی است و لهجۀ متاثر از زبان دری... .بعدا تحقیقاتی را از زبان ایرانی ها میاورد که گویا زبان فارسی از افغانستان به ایران رفته که نامش دری بوده است و بالاخره چرا این زبان دیگر پارسی باشد و لزومن باید دری نامیده شود.
اینکه زبان دری زبان درباریان عصر هخامنشیان و ساسانیان بوده تردیدی دران وجود ندارد و زبانشناسان ایران و افغانستان بدان باور دارند و اما اینکه این فارسی و دری دوزبان جداگانه نیست اظهرمن الشمس است چنانکه مشترکات و وجهه تسمیه این دو واژه گاهی دلالت بر جدایی و تفاوت در گویش های زبانی ایجاد نمیکند و در هر کتابخانه چه در تهران، کابل و یا دوشنبه آثار رودکی، سعدی و حافظ، جامی و عبدالفادر بیدل و صاحب تبریزی یکجا گذاشته است.
اگر هدف آقای عبدالسمیع رفیع صافی این باشد که بخواهد کلمه دری را هم چون مصطلحات زبانی بالای مردم به قبولانند کار شان بیهوده است زیرا واژه فارسی و دری در آثار و متون ادبی از هزار سال به اینطرف موجود بود و کلمه فارسی و دری مترادف هم اند. اما بر اساس گویش لهجه ها گاهی تفاوت های میپذیرند. اگر به گفتۀ آقای سمیع رفیع صافی تقریبا استاتید و نخبگان در ادبیات ایران قبول دارند که زبان فارسی همان زبان درباریان حکومت های یکهزارو پنجصد سال قبل است و در حالیکه فعلن نه از فارس و امپراطوری های آن نشانی باقی است دلیلی برآن شده نمیتواند که یکسره از زبانی به نام پارسی ـ فارسی صرف نظر کرد و کلمه دری را بکار برد زیرا چنانکه در زمان هخامنشیان رسمیت این زبان ساحات تمام امپراطوری آنزمان را از خلیج فارس تا ماورای هند در برداشت همین زبان در آثار همه شعرا و مورخین به نام فارسی دری آمده است و نشانۀ آنست که زبانی منسوب به دربار پادشاهان هخامنشی بوده است.
واقعیت اینست که تا نیم قرن قبل این زبان به نام فارسی دری مثمی بوده و چنانکه من خودم از دوران مکتب یاد میدهم « قرائت فارسی» نه دری در مکاتب افغانستان جزء نصاب درسی همگانی بود و این اصطلاح فارسی بدون درگیری های سیاسی کار خود را میکرد. هرچند بر اثر فشار عدۀ نابکار و ماجراجو در حکومت ها و دولت های قبل اجبارا اصطلات و کلمات بیگانه را در خود گرفت ولی گاهی چون امروز وسیله برای پیشبرد اهداف سیاسی نگردید.
آقای عبداسمیع رفیع صافی تمام دردل خود نه از فارسی و یا دری و نه از واصف باختری، دستگیر پنجشیری، رهنورد زریاب، بصیر کامجو، لطیف ناظمی و عدۀ دیگر که البته ایشان هم برای درگیری های سیاسی زبان را هم وسیله میسازند تلقی میکند؛ بلکه یک دنده در مقابل بنیاد « دُر دری» به گردانندگی دانشمند جوان کاظم کاظمی قد علم نموده و چنانکه در بالا ذکر نمودم میگوید چرا کاظم کاظمی از ایران این بنیاد را به افغانستان و جهت رشد زبان فارسی دری آورده و حرف از فارسی میزند. بحق سخن های ناشنیده...
به نظر من در شرایط فعلی که اغلاط املایی، انشایی به شکل فاحش آن در انترنت و در رسانه های گروهی چون رادیو وتیلویزیون زبان فارسی دری را در میان ملیت های همزمان مسخره میکند ضرورت چنین بنیادی حیاتی شمرده میشود. من سه ماه قبل در تیلویزیون آریانای افغانستان یک ماه تمام میشنیدم که اعلان میشد:... هزینۀ این کانسرت به مصرف اطفال یتیم و بی بضاعت میرسد. حالا در مدت یکماه آقای صافی و واصف باختری توجه نکردند که هزینه و درآمد دو کلمه متزاد در زبان فارسی دری است... بر علاوه کلماتی چون تشکری، عملیات های، برای شما توسعه ( توصیه) میکنم... و بلاخره استعمال نامورد حروف ربط ، ضمایر شخصی و ملکی، افعال در زبان نوشتاری و گفتاری تبلیغی ننگ زبان دری در افغانستان است. من در مقالۀ که اخیرا از یک دانشمند مان به نام نصیر مهرین در سایت کابل ناتهه خواندم اقرار میکنم که اگر خودم اشتباهات املایی و انشایی آنرا نمیگرفتم اصلن نمیدانستم که نویسنده چه هدفی را ازین مضمون تعقیب مینموده است. مثل اینها در تمامی سایت ها و نشرات تیلویزیونی نارسایی های نوشتاری به پیمانه وسیع و قابل ملاحظه موجود است و این پدیده شوم حیثیت گویندگان افغان را در میان ملل دیگر پائین میاورد. خوب حالا اگر آقای کاظم کاظمی کلمه فارسی را درست اداء نموده و از آن زبان فارسی دری را القاء کند باید آقای سمیع رفیع آزرده شده و آنرا دلالتی بر تاثیرات فرهنگ ایرانی، نه فارس بالای مردم افغانستان بداند؟
اینکه زبان فارسی دری در ایران با تکیه به یگانه میراث ادبی مردم آن از رشد و انکشاف چشمگیری برخوردار گردیده نباید مورد خشم روشنفکران افغان قرار گیرد و هرگاه با چنین ترفند های جلو رشد زبان ملیت های ما اعم از پشتون و یا ناجیک گرفته شودغیر از کشاندن ادبیات هر دو زبان به ابتذال چیز دیگری را به ارمغان نخواهد آورد. اصولن هر ملیت حق انکشاف فرهنگ و زبان خودش را دارد. در پاکستان امروزه هم زبان پشتو و هم اردو تاثیرات متنابهی را از زبان انگلیسی در خود پذیرفته است و چنانکه در زبان اردو و پشتو در پاکستان کلمۀ پوهنتون غیر قابل فهم بوده و یونیورستی جای آنرا به راحتی اشغال کرده است. در سوبۀ سرحد زبان پشتو و در پنجاب زبان اردو تقریبا چهل در صد واژه های زبان انگلیسی را در خود منحل ساخته است. اما در عوض کلمات معادل اصطلاحات انگلیسی توسط ایرانی ها خیلی به سادگی به زبان فارسی دری ابداع گردیده است که رشد زبان فارسی دری را در ایران به نمایش میگذارد.
این رشد و شکوفایی زبان مسایل ملیتی، قومی و قبیلوی را به سادگی پشت سر زده وحتی اعراب منطقه خلیج و ترکان آذری، کُردان و بلوچ های جنوب را بر محور زبانی واحد میچرخاند. اما آنچه در خور غور و مداقعه است اینست که نه تنها فایشست های افغان و ایران بلکه عدۀ که با اینها وجوه مشترک و منافع همگون دارند ازین مسلۀ بهربرداری های ناجایز نموده و زبان را وسیلۀ تبلیغات شوونیستی خود میسازند. البته در ایران هم تعداد این مردم کم نیست و اخیرا در سایت های ایرانی به نام زبان فارسی نه فارسی دری مقالاتی نوشته میشود .
جالب اینجا است که زبان نوشتاری نسبت به زبان گفتاری تفاوت چشمگیری دارد یعنی نه دری زبانان و نه هم فارسی زبانان میتواند عوض واژه های سوچه فارسی دری واژه های خود را ابداع نمایند. زبان شعر، داستان، گذارشات و مقالات در هردو زبان همسان و منشع واحدی دارد. یعنی درعین زمان هم فارسی و هم دری است و آنچه از هزاران سال قبل بما رسیده است را بازگو میکند. پس جنگ بر سر چیست؟
در اوایل قرن بیستم متاسفانه در افغانستان و به تحریک انگلیس یک زبان بر زبان دیگر رواج ارجعیت پیدا کرد. این رواج توسط تعدادی از سرتمداران قدرت دولتی با بنیاد گذاشتن انجمن های زبان یکی از ملیت ها کوشش های فراوانی به خرچ داد تا نام های تاریخی اماکن را به زبان خود تغییر داده و اصطلاحاتی را از زبان فارسی دری به زبان خودش ترجمه و در مطبوعات و دوایر دولتی رواج دهد. این جریان تا اکنون با همان شدت اش ادامه دارد. چنانکه در قرن بیست یک و دولت به اصطلاح اسلامی افغانستان از زبان یک وزیر کلمۀ دانشگاه غیر اسلامی و مخالف ارزش های فرهنگی تبلیغ گردیده است.
این درست است که کلمۀ پوهنتون دیگر به اصطلاح مردم ما مبدل شده و در هردو زبان رسمی افغانستان حل کردیده است. اما همین کلمه دانشگاه است که در حقیقت از زبان فارسی دری به زبان پشتو ترجمه شده است و هر دو کلمه هم پوهنتون و هم داشگاه تاریخ اضافه از یک قرن در دو زبان ندارند و اینرا میرساند که هر ملیتی حق نوآوری یا خلق واژه نوی در زبان خود را دارد. حتی در دوران کمونیست ها و در زمان حکومت حفیظ الله امین کلمه ای نخست وزیر « لمری وزیر» از زبان فارسی دری به پشتو ترجمه و در گذارشات روزانه مورد استفاده قرار میگرفت. هرگاه چنین تعصبات زبانی از طرف یک ملیت بر ملیت دیگر تحمیل شود ازنظر قوانین مدنی غیر مشروع شمرده میشود. و نتیجه چنین فعالیتهای غیر از انداختن تخم نفاق و تفرقه میان ملیت های وطن ما چیز دیگری را به ارمغان نیاورده است و کسانیکه روی این خط روان اند نفرین ابدی تاریخ را با خود خواهند برد.
نعمت الله ترکانی
4 دسمبر2009