(محترم نورزی در حال مصاحبه با امان معاشر)
سخنی با بزرگان
محترم الحاج محمد کبیر نورزی جوان مشروطه خواه ،یکی از اربابان ادب و فرهنگ کشور ماست، که در شهر زیبای ونکوور کانادا زندگی می نمایند.
حاجی صاحب چون تاریخ زندگی از آغاز استقلال افغانستان قصه میکندو سخن از متن ومحتوای اولین نشریۀ افغانستان شمس النهار میزنند . خودش همکار اخبار ندای خلق به مدیریت عبدالرحمن محمودی بوده که همچو اولین ارگان سیاسی در وطن ما پا به عرصۀ وجود گذاشته است.
محترم محمد کبیرنورزی دور حکومت امان الله خان را دور زایش و روشنگری ترسیم نموده، و فعالیت های انیس، ویش زلمیان، ویسا، اتقاق اسلام در هرات و بیدار در مزارشریف را چراغ در راه تاریکی وقت دانستند.
محترم نورزی رویداد های تاریخی وفرهنگی در امر رشد ، انکشاف وخدمتگذاری های شاه عادل وترقی خواه را حکایه نموده، آغاز انکشاف سویه علمی و پیدایش علم و دانش رادرافغانستان زمان شاه امان الله خان میداند ،که هر فرد افغان رضا کارانه ویا مجبوری باید با سوادمی شد .
سوال: حاجی صاحب شما از امان الله خان قصه کردید. خود شما با شاه امان الله خان از نزدیک دیدار داشتید؟
.جواب بلی: من خودم چندین بار دیدم که شاگردان مسگر، آهنگر وکبابی های بازار راجمع کرده در مسجد درس سواد آموزی میدادند و به گادی های شهر گشت وگذار میکردند و همیشه در بین مردم بودند. مقصد اول شاه امان الله خان با سواد ساختن جامعه بود. در جشن های نوروز خودشان در جاده ها نهال شانی میکرد و دیگران را تشویق می کرد تا وطن ما سر سبز شود.در دور که مه متعلم مکتب بودم بالاتر از صنف پنج آنوقت درجۀعالی حساب میشد و شخص خود شاه امان الله خان از شاگردان صنف پنجم امتحان میگرفت. امان الله خان شاه مهربانی و معارف پرور بود و توجه زیاد به اولاد وطن داشت. در آنوقت شاگردان مکتب فورم و نشان مکتب خود را داشتند. روز که امان الله خان از من امتحان صنف پنجم راگرفت خوب به یاد دارم که در یک حویلی کلان شعار های معارف نوشته شده بود. یک فرد آن بیادم است:
از قدوم مقدمت امروز مکتب گلشن است
خانه دلها ز انوار معارف روشن است
در آن وقت خیر محمد خان ذکریا وزیر معارف بود در میدان کیک وقیماق تیار نموده بودند هر کس قبل رفتن به میز امتحان از آن تناول میکردند. من در آن وقت به نمبر هفتدهم بودم. قبل از رفتن به امتحان وزیر معارف مرا با دادن قیماق چای نوازش کرده گفت:( در امتحان نزد پادشاه باید با جرئت جواب بدهی) . من رفتم نزد امان الله خان، او همچو یک معلم ازمن پرسید:( بچه کی استی؟) من جواب دادم بچه محمد موسی خان نورزی .امان الله خان گفت :( من شاگرد پدر تو بودم و گلد گری ره از پدرت یاد گرفتم.) از مضمون تاریخ سوال دررابطه به بابای خود عبدالرحمان خان نمود من ندانستم و دیگر سوالات آنرا جواب دادم برایم نمبر کامیابی داده گفتند: (در باره پدر کلان مه ندانستی)
از انجا کامیاب و با گرفتن لباس و بوت هچون فرم مخصوص شامل مکتب استقلال شده تا صنف هفتم در آن مکتب خواندم با تاسف در عین بیداری مردم ورشد علم و معارف در کشور انقلاب شد کسی بنام ملا عبدالله لنگ پیدا شد و معارف را از هم پاشاند .
سوال: بعد از امیر امان الله خان امیر حبیب الله کلکانی پادشاه شد.شما حبیب الله خان کلکانی را از نزدیک دیدید؟چرا امیر حبیب الله را بچۀ ساقو میگویند؟
جواب: در روز جشن استقلال بود مردم نزدیک دریا کابل جمع شده بود، حبیب الله خان در کشتی همراه استاد قاسم آمدند و برای مردم گفتند :(جشن استقلال بر همه مبارک این جشن مربوط به شخص من و یا امان الله خان نیس او آزادی همه هموطنان ما اس) بعد از صحبت کوتاه خود به خاطر خوشی تماشاچیان به یک شاخ درخت یک بوتل را با تار آویزان کرد و درخت را کسی شور داد و بوتل در هواه در حرکت شد حبیب الله کلاکانی آنرا به یک فیر نشان زد بوتل شکست سبب خوشی همه شد و خودش در حالیکه استاد قاسم آواز می خواند به کشتی دریای کابل سوار شده حرکت کرد.راجع به اینکه چرا جبیب الله خان را بچۀ ساقومیگوید باید گفت(در آنوقت هیچ ساقو در شهر کابل نبود همه از جوی آب میخوردند این الفاظ را نادرشاه خان جاری کرد تا در نزد عامه امیر حبیب الله کلکانی رااز خانواده عقب مانده و یا طبقه پائین نشان دهد و به خود شان وشهرت کسب کند. اما پدر مرحومی امیر حبیب الله در جنگ افغان و انگلیس به جنگجویان افغان آب رسانیده است. من در رابطه به دور امیر حبیب الله کلکانی در کتاب خود بنام( قوطی اعطار) توضح داده ام)
خبرنگار: حاجی صاحب شما مدت چهل سال در حکومت وقت درپست ها مختلف کار کرده اید یک خاطره خوب از کار های تانرا قصه کنید.
جواب:یکی از خاطرات از کارم آن بود که دولت ارتباط تجارتی با شوروی داشت یکی ازقرار دادهای صادر پخته را با کشور شوروی به من دادند که اجرا کنم . من صد تن پنبه را زریعۀ کاروان شتر ها که محمد یعقوب کاروان باشی آن بود به شوروی ارسال کردم . و خاطره دیگر خوب بیاد دارم صادر بیست و دو لگ پوست قره قل به انگلستان است. من در کار خود نهایت دلسوزانه ،منافع دولت و ملت خود را در نظر داشتیم.
سوال حاجی صاحب : زبان فرانسوی را در آن وقت از کجا یاد گرفتید؟
جواب:در سالهای که در بانک ملی کار میکردم یک کورس فرانسوی به معلمی یونس کیمیا ایجاد شد. من همراه با اختر محمد" مهر" از بانک ملی، شامل آن کورس شده در مدت دو ماه صحبت درست زبان فرانسوی را فرا گرفتیم. به سویۀ فارغان صنف دوازدهم لسان فرانسوی صحبت میکردیم . این استعداد وتلاش ما مورد پسند بعضی ها قرار نگرفت. به اساس فرمان محمد نعیم خان برادر داوود خان از کورس اخراج شدیم.
سوال شما کارمطبوعاتی کرده اید؟
جواب :من کار های مطبوعاتی را دوست داشتم من همرا با مولوی خانمحمد "خسته" و عبدالخق بنام( وحدت) یک اخبار کشیدیم، که بعد از سه شماره به اثر ممانعت دولت از چاپ باز ماند. من دیالوک ها مینویشتم خوب به یاد دارم دو دیالوک تحت عنوان( چرسی ها) و( قمار بازها) نوشته به اداره رادیو فرستاده مورد تقدیر نقدی و سخنان تشویقی از طرف صلاح الدین سلجوقی قرار گرفتم.)
محترم کبیر نورزی در رابطه به اولین نشریۀ زن در افغانستان میگوید"(نشر اولین نشریۀ زن در افغانسان بنام ارشاد نسوان به سر دبیری ملکه ثریا خانم امان لله خان بود که نهایت در رابطه به تنویز اذهان عامه ، بخصوص طبقۀ نسوان کشور ما فعالیت می نمود . من آنرا می خواندم .ارشاد نسوان به مقصد منور ساختن و تغییر حیات نسوان در هر زمینه مطالب مربوط به زنان به خصوص مسائل صحت، پخت وپز در آشپزخانه را زیاد تر نشر مینمود که همه با علاقمندی آنرا مطالعه می نمودند.)
سوال : حاجی صاحب به نظر شما مطبوعات برونمرزی امروز افغانها چگونه باید باشد؟
جواب: زبان مطبوعات همردیف زبان اجتماع بوده و مفهوم آن بیان نیاز اجتماع باشد. انعکاس نیازمندی های اجتماع رسانه را بیشتر وبهتر می پذیرد. نشر دایمی مطالبات وقایوی صحی ،ورزش ،زن و جامه، ادبیات وفرهنگ معرفی عارفان، ادبا و چهره های شاخص جامعه وسایر پرو گرامهای سرگرم کننده مفید ، به زبانهای مختلف مروج کانادا وافغانستان همچو انگلیسی ،دری، پشتو، اوزبیگ، لهجۀ هزاره گی و سایر زبانها ،وسیلۀ نزدیکی همدیگردر اجتماع میشود بقای زبان و فرهنگ اعتبار ملیت است.
حاجی صاحب محمد کبیر نورزی نودوسه سال دارد و با فکر آرام همراه با دخترنازنین خود شفیقه جان نورزی که در کانادا بینایی خود را از دست داده است، کارهای مجلۀ نشریۀ زن را که یکی از پر حتوا ترین مجلۀ افغانی است، با قد وصحافت زیبا مسلسل از چاپ می برآورند .روزی به دیداری حاجی صاحب نورزی رفتم و دیدم که حاجی صاحب محمد کبیر نورزی چیزی می گفت و شفیقه جان آنرا در کمپیوتر مخصوص نابینایان تایپ می کرد و آنرا آمادۀ چاپ می ساخت.مجلۀ نشریه زن در این روز ها هشت سالگی خود را جشن میگیرد این رویداد خوب فرهنگی را برای این فامیل فرهنگ دوست و همه دست اندرکان نشریۀ زن مبارک میگویم.
نوت :مصاحبه و طرح سوالات ارتباط منظم با همدیگر ندارد .من جریان مصاحبه را مطابق به میل سخنرانی حاجی صاحب نوشتم و نخواستم در آن تغیرات آید امید کم و کاستی آنرا ببخشید .
امان معاشر، خبرنگار آزاد