سیدموسی عثمان هستی
اولین مبارزین بنام"لشکرسرسپردگان راه آزادی"بودند
مرا نفرت بوداز ریش وپکول وچهلتار
ملت راکردندبدبخت وطن راکردند زار
بنام دین ومذهب مردم راکردندتارومار
کسی را زنده برگوروکسی راسر بردار
نباشدراه اینهاراه اسلام وخداای برادر
جنایت رانمودندبارباربدست خودتکرار
قبل از همه باید گفت: که نام وکیل محمد عظیم خان که محمدعظم خان درنوشتهً قبلی من نوشته شده بود* اشتباه تیپی وپیری است *اميدوارم خواندگان معذرت مرا بپذیرند. روان محمد عظيم خان که یک مرد وطن پرست بود ودرک کرده بود که کسانیکه در زمان داوود بر پنجشير حمله کرده اند مزدور و وطن فروش هستند * حدس آن بزرگمرد را جنگ های تنظمی کابل ، قرداد سالنگ ، موش وپشک بازی چندین مرتبه در قالب دوستی ودشمنی ظاهری بخاطرفریب ملت مظلوم وخوش باور افغانستان باگلب الدین و دوستم * به اثبات رسانيد *
طالب و مجاهد* بشمول شورای نظاردریک گهواره خوابیده اند* وتوسط یک دایه که آی اس آی باشد بزرگ شده اند* قبل از اینکه بگویم اولین مجاهد وضد روس کی بود* نه مخالف چپ بود* نه مخالف راست بود* نه طرفدار تجزیه افغانستان ونه در فکرافغانستان وخراسان بود* طرفدار آزادی افغانستان وانسان بود* روس ودارودسته روس رااشغالگر می پنداشت* بالای دار و دسته آی اس آی مشکوک بود* آن اولین مردمجاهد ومبارز که با یک اشتباه که آنهم معرفی کردن احمد شاه مسعود به مردم مبارز پنجشیر بود * سبب شد تا اين مرد قهرمان * پهلوان احمدجان که به وطن خودعشق داشت * بدست اين نوکران خا رجی تلف شود *
سعدیا شیرازیا پـــــندی مده کم زاد را
کمزاداگراستاد شودگردن زنداستاد را
در این نزدیگی ها درجریان انتخابات روزی ازیک مزدورشناخته شده آی اس آی بنام وحید مژده درتلویزیون آریانای کابل شنیدم که غیرمستقیم گفت: مجاهد* طالب * گلب الدین والقاعده را دست کم نگیرید* چرا ناتو نمی تواند که یکنفررا آماده به سوسایت بم بسازد*
وی نگفت : این یک عمل غیر شرعی* اسلامی وانسانی است بلکه از اقدام این عمل جنایتکارانه افتخار هم کرد* وقتیکه حرفهای مژده را شنیدم دوران نوجوانی های وحید مژده ودوستش محمدالله بچه حاجی نسیم داماد حاجی صاحب درویش بیادم آمد *
بعدباخودگفتم* این حرفهای مژده هم بی ارتباط بازندگی احمدشاه مسعود نیست *چون همه از يک قماش هستند*کشتی که کرده بودند درو کردند وهنوزهم درو می کنند* درس چشم پتکانی که آی اس آی به جاسوسان خود داده بود* روزی دامن خودش وشاگردانش مثلیکه دامن احمدشاه مسعود را گرفت * از ديگران را نيزخواهدگرفت *اینها کشتی سوارانی هستندکه ناخدای کشتی ،عشق به غرق شدن شان دارد* سرانجام همهً آنها طعمه نهنگان دریا می شوند*
«جلال الدین حقانی» از همسنگران ورفقای نزدیگ احمد شاه مسعود و«گلبدین حکمتیار» بود* این هاازجنگ سالار افراطی وازاوخرسال های 1969 میلادی به اینسو رگ زنده گی شان بارگ «آی اس آی» پیوند ناگسستنی داشت ودارد* احمد شاه مسعود بخاطر شکست سوگنداش دربیت السقربخواب ابدی رفت ودرآنجا خواب زمرد می بیند*
جلا ل الدین حقانی وحکمتغارهنوزدرغارها پنهان وآی اس آی به هردوی این دوخاین اجازه فعالیت می دهد وبه شکل افراطی به شدت فعال هستند * شناختی که من از این ها دارم نه اینها شریان منفعت خودرا از شاهرگ آی اس آی قطع نمی کنند* و نه آی اس آی این فرزندان زنگ وجامن دار خودرا از بستر جنایت خود دورتر خواب می دهد. استفاده از این دو سرمه های روشنی چشم آی اس آی بخاطر جنگ های درازمدت وبلند بردن ستراتيژی جنگی پاکستان ميباشد و ازاین دو کفتارجاسوس بخاطر نفوذ درافغانستان و بخاطر ادامه بحران ژرف سیاسی *امنیتی واقتصادی استفاده شده تا با این نیرنگ ها پاکستان بتواند از کشور های منطقه وغرب امتیاز مادی ومعنوی بدست آرد*
درحقیقت این دونفر تازیان شکاری دستگاه جاسوسی آی اس آی هستند* آنها مانند ماکیان هایی هستند که تخم دو زردی به آی اس آی می دهند*
پرسش اساسی در این امر نهفته است که آیا اردوی «پاکستان» و «آی اس آی» از جاسوسان قبلی خود بنام مجاهد از«طالبان پاکستانی و افغانی» و هم چنان «القاعده» که سالها از این قماش های جانی واوباش تربیه یافته خودشان جانبداری همه جانبه نموده اند* اکنون دست به دگرگونی سیاست های قبلی خود بخاطرمحو «طالبان پاکستانی» و«طالبان افغان» و «القاعده» ومجاهدینی که هنوز در دام شان قراردارد می زنند یا نه؟
نحیر* زيرا هدف از بوجودآوردن پاکستان به صفت یک مملکت مستقل ودنباله روبخاطر دین ومذهب بود *هرگا پایه های دین ومذهب آنجا ریگی شود *پاکستان خودبخود به سند * پنجاب * بلوچستان وپشتونستان تقسیم وتجزیه می شود* طوریکه دیده می شود* حمامچی های اردوی «پاکستان» وآی اس آی که سال ها بالای این گاوهای شیری بنام مجاهد * مسلمان * اخوانی* وهابی * طالب *عربی *چچنی *ازبک و یمنی سرمایه گذاری کرده اند* بخاطربلند بردن استراتژیک جنگی علیه «هند» و افغانستان ودیگر رقیب های منطقه یی شان بوده است تا از این جانی های تربیه یافته در روز های ضرورت استفاده کنند* هنوز هم سرمایه گذاری وحمایه می کند *استعمارگران غربی می دانند ونمی خواهند تا پاکستان را که اکنون بشکل یک غده سرطانی در منطقه بوجود آمده وبه نفع غرب است *از دست بدهند*
همان طوریکه احمدشاه مسعود با روس پیمان بست* سبب ضعف مجاهدین شد *اگر این قماش های جنایتکار کمی از آی اس آی فاصله بگیرند* حیات سیاسی پاکستان ودستگاه های جاسوسی شان به خطرمی افتد* برای آی اس آی این جنایت کاران خصوصاً گلب الدین ، مولوی حقانی وسراج الدین پسر حقانی حیثیت آب حیات را دارد* اینها اولين کسانی بودند که فرزندان یتیم افغانستان را سال های قبل جمع و به مدارس ساخت آی اس آی سپردند* تمام شان امروز به بم گزاران سوسایت آماده شده اند* خود شانرا با مردم شان طعمه سوسایت بم وآروزوهای دیرينه پاکستان می سازند*
روزی من از"عبدالله یوسف عزام" پرسیدم که اینها چطورآماده به خود کشی می شوند *گفت: داروهایی است که از دوران طفوليت به اینها داده می شود *تا به نقطه سنجش مغزی شان ضربه زند. بعد از سن 9 سالگی این اشخاصی که تحت تربیه گرفته می شوند *مردمان نورمال نیستند *هر چیزرا ازعینک خشونت می بینند* دنیارا ناچیزفکر می کنند* بهشت را در قربانی جان خود ودیگران می بینند* آنهااین طورمی اندیشند : همين بم که در وجود من بسته شده بخاطريست که مرگ قربانیان اين سوسایت که با من یک جا کشته می شود ازروز ازل تعيين شده ومن از طرف خدا ماموريت دارم تا اين کاررا انجام دهم و مردم که کشته می شوند وسیله رفتن من در بهشت می شوند.عجب فکر احمقانه غیر شرعی*
من یک دوست ایرانی داشتم که ازجنگ عراق فرار کرده به کانادا آمده بود* در شفاخانه مریض بود *من بدیدن آن رفتم* من که احوال اورا پرسیدم به گريه شده گفت: آغا موسی من می میمرم ،کاشکی از جنگ عراق وایران فرار نمی کردم *شهید می شدم *مرا در بهشت زهرا دفن می کردند *من گفتم که" آغاداریوش "همه جا خاک خدا است. گفت : نه بابا من از زبان آخوندهای بزرگ شنیده ام که هرکی دربهشت زهرا دفن شود* فاطمۀ زهرا زن حضرت علی «رض» نواسه حضرت محمد«ص» چادر خودرا سر آن می اندازد *کس حق سوال وپرسان از آن را ندارد* وآن را راستاً به بهشت می برند* در صحرای محشرهم حاضر نمی شود* گفتم از کسانی که قرضدار استند* قرض انها چطور می شود؟ گفت : ازآخوند ها این را هم پرسان کرده ام آخوندها به من گفتند:گورپدرکسی که به آنهاقرض داده است*
من می خواستم بخاطر پیری خودیک خر بخرم *به دوست ایرانی خود دعای نیک کردم که اگراز مریضی صحت یابد ضرورت به خریدن خرندارم* کسانیکه سوسایت می کنند ویا حرف ملا را می پذیرند* از خود دانش ندارند *مانند جوانانی که مغز شان شسته شده ومانند دوست من آقای ایرانی فریب وحید مژده هارا میخورند*یا از نادانی مرتکب جنایت می شوند *خواستم که درمقدمه نوشته ثابت کنم که طالب * مجاهد که حزب وتنظیم ساختند ویا شورای نظاررا درزمان حیات خود احمد شاه مسعود ساخت اولین مبارزین مجاهدین حزبی وتنظیمی ساخت آی اس آی نیستند* اولین مبارزین مردم مسلمان ودل پاک پنجشیر * پیروان مجید وحفیظ دره *پیروان باعث وطاهر بدخشی بودند* که بعداً احمد شاه مسعود به آنها تحت نظر وقومانده پهلوان احمد جان مجاهد کبیرپسر مدیرمحمد صدیق خان روان شادبا این اشخاص پیوست *
1ــ احمد شاه مسعود قهرمان بنام زمرد 2ــ احمد ضیاء برادراحمدشاه مسعود بنام گربلی 3ــ محمد غوٍث بنام جگرن خاکباد4ــ کریم ملا خان بنام ملاقی 5 ــ ترجمان عبد الحق بنام لفظ فهم 6ـــ ضابط آغاگل جبل السراجی بنام رس رسان 7ـــ مولوی عبد الطیف بنام سروصدا 8ــ حاجی ریس بگرامی بنام کشمش فروش 9 ــ کفایت الله بنام رهنما 10ــ ضابط کریم بنام گاو مرچه 11ـــ ملا دوست بنام کفن کش 12ـــ سیدمحبوب آغا بنام تعویزی 13ـــ عبد الحفیظ فخری بنام باشه باز14ـــ عبدالله بیگ لاجوردی 15ــ داوود شاه خمیر خور*
الف ـــ تجهزاتی که با خودآورده بودندسه قبضه ماشیندار"شلدر"(جی 3) با 321 مرمی ب ــ بیست وپنج تفنگچه انگليسی 110 قطی مرمی ـ پنج قبضه ما شیندار نوع ستنگن مع بنام ماشینداربی پدر با 3602 مرمی نول سرخ ث ـــ پنج قبضه تفنگ یازده تیربا 6000 مرمی ج ــ دوازه کلشنکوف مصری با پنچ موش کش با سه صندق مرمی *
اولین کسی که زخم برداشت پهلوان احمد جان بود* اولین کسانی که بی گناه بعد از دستگیری پهلوان احمد جان کشته شدند احمد دلاک وخانواده بی سوادآن که از جمله اعضای حزب دموکراتیک خلق نبودند مظلومان بجرم حزبی بودن فامیل احمد دلاک کشته شدند * روان آن بی گناهان شاد باد*
چطورجنگ دردره پنجشیرآغاز وقیام علیه دولت حزب دموکراتیک خلق ازطرف چپ وراست تحت قیادت مرد مبارزاحمد جان بکمک مردم شریف پنجشیر درپنجشیر جمع شدندوآغازیافت*
پیروان شهید حفیظ دره که بامجیدکلکانی ارتباط داشتند* پیروان داکترفیض که زیاترشان هزاره هابودند *اخوانی هائیکه بااحمد شاه مسعودتوسط حاجی گلستان وآقاجان برادراحمد جان از منطقه" لیز"نورستان مار های آستین با سلاح آورده شده بودند* پیروان باعث بدخشی *پیروان طاهربدخشی وکاکه های مردم شریف پنجشیر ویک تعداد کابلی های رفیق ها پهلوان احمدجان همه تحت یک پرچم بنام"لشکرسرسپردگان راه آزادی" دور پهلوان احمد جان جمع شده بودند* شعار شان این بود که:
نه شرقی نه غربی تنها آزادی *
نه سلاح شرقی نه غربی تبر زین افغانی *
ودر قوشق پنجشیری که معروف است مبارزین چپ وراست دوره هم حلقه می زدند وبه آوازبلند می خواندند *کف می زدند*
ما مرد میدانیم احمد جان شیرغران است*
وارث خراسان است مرد میدان است*
سرلشکرجنگ آزادی انسان است احمد جان مرد میدان است *
شمشیراحمدجان بی غلاف نمایان است احمدجان شیرمیدان است*
تلخان بکمرشمشیر بدست کمان دهن پُربه شانۀ جوانان است*
سرلشکرما پهلوان احمد جان است*
او مرد میدان است او مرد میدان است *
خلقی وپرچمی نه کمونست نه مسلمان است مزدور روس بی وجدان است*
این خاک سر انجام از دست شان ویران است*
سردستۀ آزادگان پهلوان احمد جان است این جهاد افغان است*
نه ازکفرونی ازمسلمان است ازغیرت افغان است ازغیرت افغان است*
پنجشیرمیراث خراسان است درسرزمین کاپیساوپروان است ازنسل نیاکان است*
باشمشیروتلخان است درسنگرمردان است پیرومیرمسجدی کوهستان است*
احمد جان مرد میدان است سر لشکر آزاده مردان است*
قبل از همه حرفها باید* در مورد پهلوان احمد جان باید گفت* بعد از سقوط علاقه داری اول ودوم مردم تحت رهبری احمد جان که شهرت به ولسوال پنجشیر یافته بود* تحت قیادت اولین مجاهد جهاد آزادی افغانستان بنام لشکرسرسپردگان راه آزادی به طرف ولسوالی رخه حرکت کردند *درسر راه همه جا به مردمان سرشناس پنجشیر روباه مکاراحمد شاه مسعود که درآن وقت جوانک بی تجربه بیش نبودتازه از پاکستان در لیز نورستان با اشخاصی که در بالا ذکرشدآمده بودند از طرف احمد جان معرفی میگردید *احمد جان به مردم پنجشیرمیگفت: این جوان در کار های جنگی وارد است *آمر جبهه میباشد* درجنگ احمد جان به اثر مقاومت پیروان حزب دموگراتیک خلق درعلاقداری ها مرمی خورد * دراشغال علاقه داری حصه اول پیروان حزب دموکراتیک خلق زیاد مقاومت کردند*علاقه دار آن وقت از رخه پنجشیربود فیض الدین معلم نام داشت وشور تخلص میکرد* واقعاً شوری ونمک حلالی خود را فیض الدین معلم نشان داد ومردانه واردربرابر دشمنان خود تا پای مرگ مقاومت کرد * روان فیض الدین شور شاد* از سازش همرزمان خود خبر نداشت وامروز زنده نیست که ببیند همرزمان اش به مداح دشمن اش که احمدشاه مسعود باشد مبدل شده اند*خون فیض الدین شورواحمد دلاک لگدمال وطنداری وسیاست گردید * شوردرهمان اول درگیری کشته شد که بعد ها لیسه رخه را به نامش کردند* بعداز محاصره ولسوالی وچند روز فیر هایی از دور خلقی ها که همه سلاح پپشه داشتند ومرمی هاشان به دامنه کوها نمیرسید *یک روز قبل از غروب آفتاب مردانه وار!!!! به طرف کابل فرار کردند *
ولسوالی بدون جنگ بدست پهلوان احمد جان ونیرو هایش که احمد شاه مسعودمشاور نزدیک آن بود تحت رهبری پهلوان احمد جان قرارداشت افتید*
مردم اعتمادی که به شهامت ومردانگی پهلوان احمد جان داشتند تحت رهبری پهلوان احمد جان در حدود یکماه یا اضافه تر نیرو های مردمی در دامن کوهای گلبهار* جبل السراج وسالنگ با نیرو های خلقی در جنگ بودند* بسیار مردم که سلاح ساده داشتد* جنگیدند* کشته شدند*
طیاره های میگ روسی حزب دموکراتیک خلق همواره پنجشیر را بمباردمان میکرد* احمد شاه مسعود که در کوره سیاست آی اس آی پخته شده بودهم با دولت کابل وهم با آی اس آی وهم با جهبه ارتباط داشت* از همان آغاز دو گانگی در جبهه دیده میشد* احمد شاه مسعود هم در پایش در بالای کوه سالنگ تیر خورد وبستری گردید.
ولی دیگر گروپ ها می گفتند: خود احمدشاه مسعود در دلک پای خود به مرمی زده تا دروظیفه که احمد جان بوی سپرده بود يعنی رفتن به سالنگ وشتل که ماموریت خطر ناک است ، خود داری نمايد * بعد ها این حرف* هم حقیقت پیدا کرد * احمد شاه مسعود به همان بهانه دیگر به جهبه نرفت با مخابره ازدور باجهبه ارتباط می گرفت ودستور می داد تاروز مرگش حتی خاری به پايش نخليد*
همزمان باران شدیدی باعث به ریزش سیل درسرک پنجشیرگردیده بود* وسایطی که درپنجشیر مانده بود ، آز آنها در حمل ونقل استفاده میشد*
گرچه از واخان تعداد زیادی غژگاو وحشی برای مجاهدین ومردم رسید ولی نان جبهه را مردم درخانه هایشان پخته میکردند* وبه جبهه میفرستادند و اين کار سختی بود*
احمد جان خودش به همه امور رسیده گی میکرد*رفتن به جبهه نوبتی گردید *از هر ده نفربه مدت یک هفته هرکس به سه جبهه یاد شده با هر سلاحی که داشتند، میرفتند*
جبهه شکست خورد* حالت سال 54 با کمی تفاوت حکم فرما شد*
دولت خلقی دوباره در پنجشیر مسلط گردید*نا گفته نماند *خلقی هاییکه از پنجشیر درابتدا فرار کردند از همسنگران دستگیر خان پنجشیری بودند که در راس شان سه نفر قرار داشت* استاد محمدابراهیم خان سامل *میرعالم کارگرکه توسط پردلی رئیس اتحاده کار گری حزب دموکراتیک خلق ترور شد، روانش شاد وصوفی شنا که بعد ها صوفی شنا از حزب دموکراتیک خلق جدا شد وهمرای بعضی اشخاص مانند عبدالحی مرام نجرابی که حالا در دفتر روز نامه اصلاح کارمی کند با عزیز تره خیل مدیر بودجه وزارت عدلیه وغیره حزب جداگانه ساختند حالا نمی دانم کجا است مرد ساده دل خوش باور وخود خواه بود*
من آن وقت در کانادا بودم* میگویند:صوفی شناافتخارمی کردومیگفت : اینجا وآنجا کاجی بی دستگاه جاسوسی روس با ما است* روزی حزب ما این قدرت را از حزب دموکراتیک خلق می گیرد*
ولی باد* شد باران شد* خدا مراد خوشه چین گنده خشتک را داد* عوض آنها دار ودسته شورای نظار که نزدیگ تر از آنها به روس بود به کمک روس ها بعد ازمذاکره جبل السراج به اساس دسیسه آقای نبی عظیمی کا ویانی *مزدک* آصف دالاور قدرت دولت کابل را بعد از فرار داکتر نجیب بدست گرفتند* که سبب عصبانیت جنای خلق شد *جنای خلق تحت رهبری محمد رفيع اوریا خیل وزیر دفاع که قبل از کودتای داووداز ظابط های مستعجل بود گلب الدین را با خلقی ها کمک کردندو داخل کابل نمودند* هزره هاوازبک ها که ازاین تلاشک دورمانده بودند*
درکابل به خود پای گاه های مستحکم بخاطر گرفتن امتیازاز شورای نظار وحزب اسلامی ساختند ودرآبشار تا اندازه مقاومت کردند که پنچاه ودودختر جوان مردم پنجشیررا شورای نظار وعبدالرسول سیاف غنیمت بردند*
حزب جمعیت از بی کفایتی حضرت مجددی استفاده کرد*قدرت دولتی را بدست خود گرفت *هزاره * ازبک وپشتون هارا سرکوب کرد* خودش هم در مقابل طالب مقاومت کرده نتوانست* طالبان سرزمین شمالی را به آتش کشیدند زنان شان را با دارایی های شان به غنیمت بردند* جنرال با به جان وآصف دلاور که زمانی از همسنگران حرب دموکراتیک خلق بودند *همان آصف دلاور که از کوهستان کاپیسا فاتح جنگ جلال آباد در برابر مجاهدین وپاکستان در زمان داکتر نجیب بود * از فرارنا جوان مردانه احمد شاه مسعوداز کابل به علاقه داری خواجه بهاالدین ناراحت شده بودند به اشتراک جوانان چپ وراست وخود مردم شمالی از سر کوتل تا سردره پنجشیرکه یک پنجشیری هم در بین شان نبود بدون پنجشیری های فراری *مانندمیرمسجدی خان * میرعثمان پروانی * علیخان تتمدرۀ که بعد از فرار دوست محمد خان بالای انگیس حمله کردند* آصف دلاور با به جان بگرامی * امان الله دره فضل الدین قوماندان تتمدره جان احمد قوماندان بایان ودیگر قومندانان بعد از فرار دوست محمد خان ثانی « احمد شاه مسعود » با لای طالبان حمله کردند* طالبان را در پروان تار ومارساختند *از کشته های شان پشته ساختند *آصف دلاوربا بابه جان وامان الله گذردر تاریخ افغانستان نام خودراثبت تاریخ ساختند* طالب راشکست دادندبه آی اس آی نوکرانگلیس درس تاریخی دادند*
من به چپ وراست کاری ندارم هر کس که به طرف مردم وطن یک قدم خوب ویا بد گذاشته باشد * من از خوب وبدشان می نویسم که ثبت تاریخ شود* من ازقهرمان سازی وبابا سازی دروغین نفرت دارم شما دیدید که من در این نوشته ازنقش آصف دلاورکه به نجیب خیانت کرده بود ودر نجات مردم پروان مردانه واربا دشمن سوگند خورده تاریخی افغانستان جنگیده بود بدون کم وکاست یاد کردم واز مقاوت مردانه وار احمد دلاک وفیض الدین معلم به نيکویی یاد کردم وهم گفتم روان شان شاد* هرکس سر عقیده خود مردانه وار ايستاد من اورا بحیث یک انسان با وجدان می دانم از کسانی بد من می آید که در زمان قدرت شان مجید* باعث* طاهر بدخشی کشته شده امروز میخواهند با قلم خودرا برائت بدهند وحزب خودرا جانی نشان بدهند در حالیکه در آن وقتیکه این سه نفر کشته شدند این اشخاص از "پاپی" های با قدرت حزب دموکراتیک خلق بودند ویا کسانیکه احمد شاه مسعود هزاران خلقی وپرچمی يعنی رفقای صميمی حزبی * همسنگران حزبی شان را کشت * امروزبی شرمانه امرصاحب گفته مجلس می سازند وبه دیگران بخاطرضدیت با پشتون ها *از شغالی که ازدست طالب فرارکرده قهرمان می سازند*
از جریان دورنشویم * میگویند بعدازین عقب نشینی بخاطر ارتباط شان با جهبه پنجشیر،حفیظ الله امین يک پنجشيری را در بیروی سیاسی تهدید کرده بود*وسقوط پنجشیر را بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق عمدی دانسته بودند* از نوشته های امروز مداحان احمد شاه مسعود که در آن وقت درکمود حزب دموکراتیک خلق(گ ...) می زدند* حالا معلوم می شود که حفیظ الله امین روان اش شاد!!!! حدس درست زده بودبه حزب دموکراتیک خلق خیانت می شد وسبب سقود حزب دموکرتیک خلق همین اشخاص بوده که هم درمیخ می زدندوهم درنعل*
بعدازهجوم شوروی وسقوط امین با سرعت ارتباط میان پنجشیر وکابل بر قرارگردید*طرف کابل با عقب نشینی ازشعار های مصلحت جویانه کار می گرفت امین را عامل اصلی نفاق وشورش دانسته وخواهان پیوستن پنجشیر به کابل شدند*
هیئتی به اشتراک متنفذین پنجشیر ازکابل به پنجشیر آمدند* این هیت قبل از گرفتاری احمد جان وبعد از گرفتاری احمد جان منحيث جاسوس دوطرفه نقش داشتند 1ـــ محمد عسی خان 2ــ وکیل عبدالروف خان 3ــ دگروال عبدالرزاق 4 ــ حبیب الرحمن جدیرمدیرماهنامه سره میاشت 5 ــ مرزا غلامحمد 6ــ مامور خیرمحمد*
در بین این جاسوسان محمد عيسی خان کاکای احمدشاه مسعود هم بود که تا آخر عمر خود از دولت دموکراتیک خلق بنام خود وبنام جذبی های خود از خاد معاش می گرفت بعضی وقت در کابل می بود وبعضی وقت در پنجشیر وبعضی وقت در پشاور*
جبهه پنجشیرتحت قیادت پهلوان احمد جان خروج قوای بیگانه را شرط مذاکره قرارداده بود* ودولت کابل هم میگفت: که شوروی ها برمیگردند به شرطیکه از پاکستان مداخله قطع شود*
چون از کابل همین هیئت چندبار به پنجشیر آمد از پنجشیر در مشوره با سران جبهه به موافقۀ شخص احمد شاه مسعود که مشاور احمد جان هم بوداحمد جان وبه مشوره مردم با تضمین هیت به کابل سفرکرد*
فرستادن پهلوان احمد جان بخاطر به قدرت رسیدن احمد شاه مسعود در ذات خودیک توطئه خطرناک وپلان شده درحق پهلون احمد جان بود* درهنگامیکه احمد جان کابل بود* گرچه وی در تفاهم بامردم واحمد شاه مسعود کابل رفته بود *ولی در مدتی که احمد جان به دستور جهبه وسران قوم با دولت کابل در حال مذاکره بود* درغیاب پهلوان احمد جان ، از طرف احمد شاه مسعود در پنجشیر آوازه پخش وبراه انداخته شده بود* *که گویا احمد جان تسلیم دولت کابل شده دوباره به پنجشیر برنمی گردد*دیگر احمد جان رهبر جهبه پنجشیر و قابل اعتماد مردم پنجشیر نیست *
احمد جان از این آوازه که در کابل خبر شد *از مذاکره دست کشید* شب پنهان از راه ده سبز وعبدالله برج و بگرام خودرا به پنجشیر رسانید* بدون اینکه دولت کابل خبر شود*
وقتیکه احمد جان به پنجشیر برگشت* آنزمان رخه بدست دولت بود * ولی بازارک در دست مجاهدین *همینکه احمد جان به منطقه مجاهدین رسید *خلع سلاح گردید وتبلیغاتی ناجوان مردانه که از قبل چیده شده بود موثر واقع شد* پهلون احمد جان از طرف نیرو های احمدشاه مسعود گرفتار شد* ود رحقله دام توطئه دیگر اورا بستند *احمدجان را به قومش سپردند* گفتند: که احمد جان حق ندارد از پنجشیر خارج شود* ولی میتواند در منطقه خود زنده گی کند *این یک توطئه آشکار بود*
ودر عین حال احمدشاه مسعود دست از توطئه علیه احمدجان دست بر نداشته بود* به این وآن میگفت: که داکتر بها که در خاد پنج کار میکند * به دستورنجم الدین کاویانی توسط خر وغیره سلاح به پهلوان احمدجان ارسال میکند*
احمد شاه مسعود در حال توطئه بود که بد بختانه درآنزمان قوای دولتی از رخه به طرف بازارک حرکت کردند *
توسط احمد شاه مسعودبا مشوره هیئت که قوای دولتی را از نصف راه برگرداند* با وجودیکه قوای دولت به مشوره احمد شاه مسعود بر گشته بود* احمد شاه مسعود حرکت قوای دولتی را بطرف بازارک بهانه گرفته گفت : که این قوا به موافقه احمد جان بطرف بازارک حرکت کرده است*
احمدشاه مسعودبهانه گرفته به منطقه احمد جان یورش برد* گرچه به نیروی جنگی نتوانستند جنگ را در برابراحمدجان پیش ببرند ولی با پیشکش کردن قران صلح کردند*
بعد از صلح احمد جان به مکان نا معلوم برده شدوچند وقتی زنده بود باز کشته شد*
احمدشاه مسعود مثل حبیب الله کلکانی که بدست نادر به اعتبار قران افتاده بود *پهلوان احمد جان هم به دسیسیه پیش کردن قران توسط ریش سفیدان که فریب احمد شاه مسعودرا خورده بودند* در دست احمدشاه مسعود افتاد*همان طوریکه نادر غدار را قران بعد از کشته شدن حبیب الله کلکانی شرماند و توسط عبدالخالق کشته ومردار شد * بعد مرگ پهلوان احمد جان احمدشاه مسعود را قرآن شرماند و زد تا توسط دو عرب بی وجدان ترور گردید وبه جزای اعمال ننگينش رسید*
بگفته داکتر عبدالرحمن وزیر هوانوردی که در هند به من گفت: به دستور احمد شاه مسعود بدوراحمد جان بم را بستندوآن را انفلاق دادند* روان آن شهید راه آزادی جنت مکان شادباد*
ای کشته کی راکشت
تا کشته شوی باز
آنرا کی کشد
که ترا کشت به بم وهاوان
وقتیکه اصل دشمن حزب دموکراتیک خلق آغاز گر جنک پنجشیربنام لشکرسرسپردگان راه آزادی پهلوان احمد جان بدست احمدشاه مسعود "بز" پنجشیرافتاد* شهید شد* نیروهای دولتی ازنیمه راه که توام با پروازطیاره های جنگی بود به رخه بدون جنگ به موافقه احمد شاه مسعود وهیئت که از آنها نام بردیم برگشتند*
احمدشاه مسعود به یاری وکمک قران توانست جنگ را بین خود وپهلوان احمد جان تمام کند*تا آنزمان نیروی های روسی به پنجشیر داخل نشده بودند*اما خلقی ها که از آمدن پرچمی ها نا امید شده بودند* به مسعود کمک میکردند* همچنان مشاوران شوروی پشتیبانی احمدشاه مسعود را می کردند*
با پلان های شوم شان اهداف شومی را دنبال داشتند وپلان می سنجیدند. واین اعضای خاین حزب دموکراتیک خلق که امروز مستقیم وغیر مستقیم از مسعود دفاع می کنند* آن روز به دستورروسها بنام قوم ووطندار با احمد شاه مسعود ارتباط مستقیم وغیر مستقیم داشتند* که سرانجام تهداب قراردادسالنگ ومجلس جبل السراج وداخل شدن کابل رامساعد ساختند* این ملت خوش باورما است واعضای بی غیرت حزب دموکراتیک خلق است که پلان های زیر کاسه رانمی دانند ومشت قلم بر دهان مداحان احمدشاه مسعود که عضو حزب دموکراتیک خلق بودند امروز مدح احمد شاه مسعودرا مستقیم وغیر مستقیم میکنند نمی زنند ونمیگویند شما بی وجدان ها عضو حزب دموکراتیک خلق بودید یا همسنگر احمدشاه مسعود ویا مانند شهنواز تنی عضو آشکار آی اس آی وحزب اسلامی گلب الدین حکمتیار *
من در پاکستان درخانۀ حاجی ملک پنجشیری همری انجینر فاروق شوهر خواهر احمد جان که پسر عمه احمدجان وشوهر خواهر احمد جان واحمد جان شوهر خواهر آن می شد* شریک در تجارت قبل ازجهاد بامن بود مهمان بودیم *
همان روز حاجی گلستان مامای پهلون احمد جان را در خانه حاجی ملک دیدم وپرسیدم حاجی صاحب در پنجشیر چه خبر بود؟
او خنده کرد* این قصه را در برابر سوال من حاجی گلستان گفت: همان طوریکه خاندان احمد دلاک را بچه پوستک «احمدشاه مسعود» قتل عام کرد یک تعداد مردم دیگر را هم مانند خانوده احمد دلاک نا بود ساخت *
من گفتم* حاجی صاحب احمد پرچمی بود* دیگر مردم چه گناه داشت ؟
خنده کرد* گفت : بچه وطن دیگر جهاد آزادی نیست جهاد اسلامی است کنیز وغنیمت مطرح بحث است* درجهاد اسلامی نه انصاف نه عدالت نه ترحم وقضاوت وجود دارد*
در جهاد اسلامی بخاطر سرزنش و وحشت خصیه ها کشیده می شود* من از نا فهمی خنده کردم * وجویا ی بیشتر شدم آن وقت فهمیدم که یک نان چند فطیر است *
از آن انسان های شریف که با من در خانه احمد جان بودند وآن هارادیده بودم واز نزدیگ به آنهاآ شنا شده بودم که همه انسان های شریف وانسان دوست ووطن پرست شجاع بودند ازحاجی گلستان نام برد وگفت : چطور احمدشاه مسعودتوطئه در حق آنها مثلیکه در حق احمدجان کرد در حق آنها هم توطئه کرد و آنهارا نا جوانمردانه کشت حتی کفایت الله همسگر خودرا که هر دوی شان تربیه یافته آی اس آی بودند ودر جنگ پنجشیر همین کفایت الله با قدیر برادر اش سبب نجات بچه پوستک (احمدشا ه مسعود شده بود*
حاجی گلستان گفت : احمدشاه مسعود به بهانه های مختلف کسی را بنام کافروکسی رابنام کمونست وکسی را بنام جاسوس آن مبارزین وآغاز گران راه آزادی روز اول پنجشیر را که بنام "لشکرسرسپردگان راه آزادی" دربرابرمتجاوزین ومزدوران شان آغاز نموده بودند چطور نا جوان مردانه احمد شاه مسعود سر زد *ویک تعداد مانند استاد بدروز وغیره توانستند از چنگال شغال فرار کنند واحمد شاه مسعود از یاد کردن این جمله رنگ می باخت وسخت نفرت داشت وبعد از دستگری وکشته شدن پهلوان احمد جان مبارزه خودرا دوره تکاملی جهاد یاد می کرد وتا اخر عمر خود در گمنامی وبد نامی احمد جان تلاش کرد که اورا بدنام وجاسوس و گم نام نگهدارد ولی آفتاب تاریخ را با دوانگشت پت کرده نتوانست*
چند بی خاصیت *چند سگ اخوان* چند سگ آی اس آی *چند مسلمان دل* پاک وبی خاصیت ودنباله رو وچند دزد وقمار باز فرصت طلب مانند فیهم وقانونی وغیره تحت امریک شیطان مکار وفرصت طلب نمک حرام وسازش کارباقی مانده بودند *قوانین خصیه کشی رازیرنظر احمد شاه مسعوددر آن سر زمین تطبق می کردند*
حاجی گلستان گفت : روزی یک قچ در فرار بود *پرسیدند که چرا در فرار هستی قچ گفت : آنجا کسی که سه خصیه دارد یک آن را می کشند*ازقچ پرسنده تو سه خصیه داری؟
قچ گفت: نتنها که سه بیضه ندارم یک خصیه دارم .
وی گفت: تو چرا فرار می کنی؟ قچ گفت : اول خصیه هارا می کشند وبعد حساب می کنند *
حاجی گلستان گفت :بچه پوستک ( دوست محمد) وهمسنگرانش از همین قماش خصیه کشان هستند وقتیکه داخل کابل شدند مردم کابل دانست که پیش از حساب خصیه میکشند*
این دار ودسته جنایت کاربنام مسلمانان *بنام شیعه *بنام سنی *بنام هزاره *بنام ترکمن *بنام از بک *بنام تاجک *بنام افغان* بنام شمالی* بنام جنوبی *کشتند وخصیه کشیدند به سرمخالفین خود میخ زدند *در کانتینرها سوختاندند ، سینه بریدند* تجاوز به اطفال دوساله وچهارساله کردنند*
وهنوز جنایت می کنند* دست از جنایت بر نمی دارند *همه چیز را سگ* شغال و پشک را بخاطر نبودن شیر یکجا میخورد* نام آن را جهبه متحد مانده اند *
ایمیل
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید