سقوط ولسوالیها در شمال کشور به سرعت ادامه دارد. در ۲۴ساعت، چندین ولسوالی ولایت تخار به دست گروه طالبان افتاده است. جنگ در شمال طی هفتههای گذشته شدت یافته و در این مدت بیشتر از ۴۰ولسوالی به دست گروه طالبان افتاده است.
سرقوماندان اعلی قوای مسلح کشور اما در برابر این وضعیت خاموشی اختیار کرده و پیامی برای مردم نداده است. علت سقوط ولسوالیها ضعف مدیریتی، عدم اجماع سیاسی و در کل ناکامی سیاسی رهبری دولت است. بیکفایتی، تکروی و انحصارطلبی عوامل سقوط سیاسی است. رهبری دولت از لحاظ سیاسی و اخلاقی سقوط کرده و این سقوط سیاسی سبب سقوط نظامی شده است. حالا جلوگیری از سقوط شهرها به تغییر سیاست غنی، ایجاد اجماع سیاسی و از بین بردن فاصله میان مردم و حکومت، بستهگی دارد.
رییس جمهور محمداشرف غنی در تمام دوران ریاست جمهوری و مسوولیتش هیچ گامی در راستای تأمین وحدت ملی، ایجاد اجماع سیاسی، اعتمادسازی ملی و نیازهای دیگر مردم برنداشته است. او در حساسترین لحظات تاریخ افغانستان، دست به اقدامات تحریکآمیز، قومگرایانه و نفاقانگیز زده که نتیجه این اقدامات فاصله گرفتن مردم از دولت، عمیق شدن شکافهای قومی و بیاعتمادی ملی است. بسیاری از کارمندان دولتی و شهروندان افغانستان در دوره غنی طعم تلخ تبعیض و قومگرایی را چشیدهاند. آقای غنی تبعیض و تعصب قومی را در تمام ادارات دولتی و در میان اقشار مختلف مردم تکثیر کرده است. شاید در افغانستان کسی نباشد که از قومگرایی و تعصب غنی بیخبر مانده باشد. در حال حاضر مردم تصور میکنند که دولت مرکزی یک کمیته قومی برای سرکوب اقوام دیگر است.
در شرایطی که جنگ جریان دارد و بیشتر از هر وقت دیگری به همبستهگی و یکپارچهگی نیاز است، نباید خلاف خواست مردم و رأی نمایندهگان مردم، به توزیع شناسنامه برقی اقدام میشد. آن هم اقدام غیرضروریای که ادعای برابری و برادری میان اقوام افغانستان را زیر سوال برده است.
در دوره غنی تمام تقرریهای وزارتخانهها بر مبنای قومیت و تعصب بوده است. در این دوره قومگرایی در ادارات دولتی قانونی شده است. در شرایط کنونی که جنگ به دروازه شهرها رسیده است، باید تمام مسوولان میدانهای جنگ براساس شایستهگی تعیین شوند و تقرر حاصل کنند؛ چیزی که محمداشرف غنی در تمام دوره کاریاش خلاف آن عمل کرده است. وقتی در منطقه هزارهنشین کشور قوماندان امنیه براساس ملاحظات ارگ از قوم خاصی تعیین میشود و این مسوول تأمین امنیت مردم نه تنها در برابر هجوم طالبان نمیجنگد که از خیزشهای مردمی نیز جلوگیری میکند، اعتماد مردم نسبت به دولت و صداقت آن در قبال شهروندان از بین میرود.
در شرایط کنونی که باید تمام دم و دستگاه حکومت مصروف تبلیغ همبستهگی باشند و همه را علیه طالب بسیج کنند، غنی عمداً کسی را برای مردم والی تعیین میکند که باعث ۲۰روز سکتهگی در کار روزانه ولایت و دولت محلی میشود. به گونهای که همزمان این موضوع روزها وقت حکومت را میگیرد و به طالب فرصت میدهد که پیشروی و مناطقی را از کنترول دولت خارج کند. ۱۶روز میشود که والی حکومت بر پیشانی و قلب مردم ملکی در بدخشان شلیک کرده است. هیأت مجلس نمایندهگان پس از بررسی موضوع، عملکرد والی را جنایت خوانده است؛ اما چون والی بلیگوی رییس جمهور است، همچنان بر صندلی ولایت لم داده است و از جنایتش دفاع میکند. رهبری دولت منتظر است ببیند که واکنش مردم بدخشان و دیگر شهروندانی که این اوضاع را نظارت میکنند، چیست؟ در حالی که دولت و رهبر مسوول در چنین مواردی برای کسب اعتماد مردم باید جانب عدالت را بگیرند.
رهبری دولت باید با درک دقیق وضعیت حاکم از خونریزی بیشتر جلوگیری کند. اگر دولت نسبت به سرنوشت مردم متعهد است، اگر دولت متعهد است که از سقوط افغانستان به دست گروه طالبان جلوگیری کند، باید بیدرنگ در سیاست خود تجدید نظر کند. همچنان پیش از فوت وقت و پیش از اینکه فرصتهای باقیمانده از دست برود، اجماع سیاسی را به وجود آورد، رهبری جنگ را به دست افراد مسلکی بسپارد، والیان ولایات را از میان خود مردم و از میان کسانی که تجربه کار با مردم محل را دارند و مورد اعتماد مردم هستند، تعیین کند. مردم را در برابر گروه طالبان بسیج کند و امکانات کافی در اختیار آنان قرار دهد.