افغان موج   
اين زمان اى دوستاران كار مردم داد بود
هر كجا بينم ز فقر بينوا فرياد  بود
در ديار ما كنون در هر كجاى بنگرى
سينه ها پر داغ باشد،يك دلى كى شاد بود
همره هم بوده ايم در پيچ و دار زندگى
ساختند ما را جدا،اين كار هر شداد بود
مى برد همراه خود غوغا كنان باد خزان
از وجود هستى آنچه در مسير باد بود
كس نبيند يك دلى شاد از گزند روزگار
هر زمان بينيم به سينه هر دلى ناشاد بود
شاد گردد اين دلم تا شاد بينم ديگران
از خدا خواهم كه از غم هر دلى آزاد بود
در سكوتم با دل ديوانه و شيداى خود
مى شوم دلشاد بينم هر دلى آباد بود
ملك ما ويرانه شد*امان*بدست ظالمان
كار دنيا اين شود گر ريشه بى بنياد بود
 
امان قناويزى