قبیله سالاران یا همان پشتون های سیاسی چپ و راست در ماسکو چه میکنند؟
ریشه برکشیدن تاجیکان و پارسی زبانان و اقوام غیر پشتون ریشههای کهنهی سه صد ساله دارد. این برنامه ها در هر زمانی از گذرِ تاریخ در شکلی عرض وجود کرده اند که مقتضای زمان بوده است،
پیوستهگی بدون وقفهی این خط راهبردی نزد هر پشتون سیاسی و کنون ۹۵ در صد پشتون عادی هم به عنوان یک ودیعهی اجدادی حفظ است. هر روزی که میکذرد، قوام میگیرد و پسگردی نه دارد. دودمان انتحار و انفجار و عقبگرا پسا اقدامات علنی در برابر حاکمیت ببرککارمل به ویژه در پی به دست آوردن قدرت مطلقه به پیروی از خط ابتذال دویمه سقاوی اند. این اقدامات شنیع از دورانهای طالبانی اول و کرزی و غنی و کنون طالبانی دوم نهادینه شده و از زمانی که آمریکا مزدوران پشتونی طالبانی را به مشارکت مستقیم پاکستان وارد خاک ما کرد و شیرازههای زندهگی را در کشور ما فروپاشاند، اشکال دیگری و خونینی و بیرحمتری گرفته اند. آخرین مورد از اقدامات هژمونیستی و بیناموسی طالبانی همانا تعرض به حریم شخصی و خصوصی خواهران و مادران و دختران ماست که نپامیس مردم را هم زیر شلاق و چماق و جامهای ستوران آدمنمای شان میکنند و نام اسلام را بالایش مینهند. البته که در این ماجرا کلان نما ها و خودی های غیر پشتون بیغیرت ترین عناصری در تاریخ اقوام غیر پشتون بودند که مردمان شان را فدای غلامی به پشتون و منافع خود کرده و کشور را برباد دادند.
در سلسلهی طالبانیزه سازی کشور و نمایندهگی های دپلماسی کشور ما که کشورهای خارجی هر کدام خود شان هم در این جنایات برضد مردم غیر پشتون شریک میباشند، این بار دیده و شنیده میشود یک تعداد از چپی ها و راستی ها و غیر سیاسیون پشتون در ماسکو گرد هم آمده و مانند بخش هایی از اروپا تصمیم لابیگری برای طالب را دارند تا هم پایه خارجی سلطهی طالبانی متحجر پشتونیسم را قوی بسازند و هم زمینهی شناسایی رسمی جهانی طالبان عمدتاً پشتون پاکستان و خیبر و داخل کشور را فراهم سازند. سرکردهی این گروه دجال کسی است به نام داکتر شیرحسن. اینه تحصیل کرده های چپی و غیر چپی یا تکنوکرات، از طالبان نکتاییدار شخصی به نام داکتر شیر حسن که نفر دوم سوم طالبان در ماسکو است با همدستی و چند تن که دیگر در رأس قرار دارند، لابیگری برای طالبان را شدت بخشیده اند. این در حالیست که سوگمندانه روسیه از جمله لاوروف وزیر خارجهی آن کشور خود یک
لابیگر بزرگ طالب است. لاوروف پنهان نه میکند که برای شناسایی طالب در تحرک و تقلا افتاده است. خوب لاوروف که ملامت نیست و هر کشور برای منافع فرامرزی و درون مرزی خود به مزدوران، جواسیس و وطن فروشان دگر کشور ها نیاز دارد. و دنبال منافع دگران نیست. این نیاز زمانی بیشتر میشود که موقعیت کشور های مانند کشور من حیاط خلوت قدرت ها باشد وموقعیت اجباری جغرافیایی او را پیوسته از پا بیاندازد. ما میبینیم که پاکستان، هند، ایران، چین، روسیه، اوزبیکستان و ترکمنستان در داشتن مسافه های دور و نزدیک گذرگاهی هوایی هر کدام پا برهنه کرده اند نا از طالبان وحشی حمایت کنند و منافع شان را تأمین نمایند. پس نیروهای وطنفروش و قوم پرستی اقتدارطلبی چون شیرحسن و یا کسی که پیش از او بود و فوت شد در ماسکو از چندی به این سو تلاش دارند تا گویا یک نهاد جدیدی ایجاد کنند. چون نهاد پیشین شان در پی رسوایی های مکرر و سودجویی های بیپایان سرانجام بی آبِرو شده و سقوط کرد. از میان رفتن اعتبار و اعتماد آن در میان شهروندان کشور من و کشور میزبان در ماسکو سبب شدند که آن نهاد دگر به فنا برود. پیشا شیرحسن کسی به نام غلام محمد جلال، گویا یک حزبی در هتل مشهور مربوط به بودباش شهروندان کشور ما در ماسکو اساسگذاشت که به اثر بی درایتی و خیانت از میان رفت. نام آن حزب را « د هیواد ملی گوند » گذاشت. با استفاده از نام این حزب سودجویی های شخصی و قومی را به آخرین حد بلند برد. هر کونه کمک ها را از روسیه به نام مردم ما دریافت میکرد و با همان گروه و قوم خویش بالایش تجارت میکرد. نمونه های آن توزیع و فروش بورسیه ها برای پشتون های های خودشان بود و بس. یا مثلاً در یک مورد روسیه بیش از دو صد نفر را امتیاز شهروندی روسیه سهمیه برای جلال داد. جلال همه را با همدستان خود با مصارف گزاف فروخت. جلال که به بیماری التهاب کُلیهها گرفتار بود، چندین صدهزار پول به خرید و فروش کلیه هایش هزینه کرد، مگر خوب نه شد و مُرد. دامنهی سودجویی ها و استفاده از مردم ما توسط جلال و باندش چنان برآمد رفت که حتا به بهانهی دعوای کرایهی هتل با مالک هتل از هر شهروند کشور ما باشندهی آن هتل، شش شش هزار دلار جمع کرد و تا امروز معلوم نه شد که آن پول ها را چه کرد؟ اطلاعات مؤثق میرسانند که یکی از شهروندان ما با این کار مخالفت کرد. جلال با استفاده از رابطهی بده و بستانی که با پلیس روسیه در همان محله داشت، پلیس را به جان آن بیچاره روان کرده بود. میگویند آقای امان اشکریز هم در این معاملات با جلال شریک بود که من در مورد آن تنها روایت شنیده شده را نوشتم. کنون با اسنفاده از فضای بستهی برضد کشور و فضایی که در کشور روسیه از منظر سیاسی حاکم است و پسا سپردن سفارت کشور ما به طالبان، راهی برای دریافت کمایی های شخصی و سودجویی تباری و پشتونیستی نزد شیرحسن و همراهانش به یکدستور روز تبدیل شده تا هم لعل به دست آورند و هم دل طالب همزبان تروریست را. در لعل به دست آوردن، تمام دسیسه ها را مانند گذشته با پلیس روسیه برضد مردم ما به کار میبندند تا اگر کسی به خواسته های شان تکریم نه کند، حربهی پلیس را بر ضد مردم ما به کار ببندند. این مورد پستی و رذالت بارها ادامه داشته. دلیل ایجاد این نهاد جدید هم ظاهراً آن است که نهاد کهنه با آن بدنامی دگر کارایی نه داشت و باشد که با این ترفند جدید، مردم کشور من درفدراتیف روسیه دوباره در تله بیافتند. جلال که تا سطح رییس شهروندان کشور من در ماسکو خود را رساند و غیر از چور و چپاول و قبیله گرایی به نفع پشتون کاری نه داشت از دنیا رفت و کنون پسرش جانشین وی شده. شیرحسن هم میخواهد از بازی ظلمت آفرینی پشتونیستی طالبانی در ماسکو پس نه ماند. اینان تنها در پی منافع قومی و شخصی خود اند و پندار من از حلاجی اطلاعات آن است که همین آخرین نهاد هم به درد بخور نه بوده و جز منافقت کاری نه خواهد داشت. مگر افسوس که سرنوشت ما به دست گروه دجال قبیله در داخل و خارج از کشور افتاده است. اینان برای از میان برداشتن فرهنگ دیرینهی آریانای کبیر، خراسان زمین بزرگ دیروز ما که کنون افغانستان نامیده اندش هرکاری را میکنند و به زودی خواهیم دید که این گروه درفدراتیف روسیه مانند اتحادیهی ادیاسپورها،انجمن ها و نامهای دیگری بدنام خواهد شد و مردم غیر پشتون و غیر افغان در جنجال طالبانی تروریستی پشتونهای به ظاهر نکتاییدار و در اصل طالب طرفدار پاکستان و پشتونیزه سازی کشور ما.
آقای شیرحسن و همراهانش تاکنون حتا به تقاضاهای بسیاری از شهروندان کشور من مقیم ماسکو برای ارابهی برنامه های شان پاسخ نه داده اند و با قلدری روان اند. یعنی ماسکو هم پایگاه بزرگ طالبانی برضد کشور و مردم ما شده.
آنگونه که من آگاهی یافتم برای ایجاداین سنتروشورا از بسیار پیش کار صورت گرفته و چندبار در جلسات جداگانه برای ایجاد آن تصامیم اتخاذ شده است. و بعداز آن برای نظرخواهی ها در گروه های واتسپی منتشر شد. مگر این افراد و این آقایان تاکنون برنامه های خود را ارائه نه نموده و یا اینکه با مشخصات و مختصات آن چیزی نه دارند تا پیشکش نمایند. اینان هم با گفتارهای تکرار هردم شنوی، که در همه مجالس تکرار و تکرار میشوند، اکتفاء مینمایند. آنان ظاهراً اذعان میدارند که گویا ما نسبت به افراد گذشته اتحادیه ها، انجمن ها، یا به اصطلاح روسی مروج در آنجا، دیاسپورها و مراکز گوناگونی از نام شهروندان ما برای شهروندان ما طور دروغ ساختند فرق داریم. اما تا اکنون افراد معین و تکراری از همین نامها سود بردند و عشرت کردند. مگر برای هموطنان گرامی ما هیچگونه کمک و مساعدتی صورت نه گرفته و نه میگیرد. اگر شود هم تنها برای پشتون هاست و بس. برعکس با استفاده از همین نام هموطنان عزیز ما را شنکجهی روحی، سیاسی، قبیلوی و اقتصادی نمودند. با وجود وعده های چرب و نرم و گرم، حتا از غارت و چپاول وطنداران به گونه های مختلف دریغ نه کردند
مردم پاک طینت و خوش باور ما همیشه با لفاظی های جدید و جدید که شنیدند به دروغ گویان باور کردند، ولی برعکس زجر و ظلم را نصیب شدند. اگر کسی از من خفه و آزرده نه شود و یا هم شود باکی نهدارم. مگر مردمان ما در ماسکو و همهی روسیه همان اشخاص بیکارو بیکاره را اجازه نهدهند که در سواری به شانه هموطنان مان ادامه بدهند بی تفاوتی درین امر باعث گناه ما و جفا در حق هموطنان ما به ویژه غیر افغانها و غیر پشتون ها میباشد. بیباوری مردم ما در ماسکو برای ایجاد سازمان، گروه، انجمن، کمیته، شورا و یا هر نامی را که بالای آن مینهید و میخواهید از طریق همین عناوین برای حفظ منافع خویش استفاده ببرید و یا این که نام شان را گویا فرهنگی میگذارید. دلیل چی است؟ دلیل این است که نام های دیگر به خاطر جفاهای شان در اذهان مردم بد و منفور شده اند.
بلی، نام جدید و با کلمات فرهنگی و فرهنگیان هنوز در بک حجم معین جایگاه خود را هنوز از دست نه داده است. افغانستان دارای فرهنگ غنی و کثیرالملیتی است که دارای زبان ها، کلچرها، زیباییهای هنری ملیت ها، ادیان ،اخلاق، شخصیت فردی، اجتماعی و عامه بوده و قوانین مدنی و مدنیت متفاوت، تا جایی که یک دره با درهی دیگری یک دهکده با دهکدهی دیگری، شهرستان با شهرستان و استان با استان دیگری حضور دارند. همهی ما میدانیم که امروز اگرخواسته باشیم گپ های خود را گفته میتوانیم. مانند حکومت ها، دولت ها و دستگاهای فشار بر مردم و با انکار از تمام آنچه واقعیت بوده و گذشته است و ما نه میتوانستیم آنها را بیان نماییم گذشته است. درست است که در داخل کشور وحشت و ظلم طالبانی روان است. مگر رسانهها و شبکههای اجتماعی که در برون مرزها و جهان اند را در اختیار داریم. این که اگر در ماسکو باز هم همان آش و همان کاسه، همان سوی استفاده و همان بازی های بیعدالتی اگر یک بار دیگر تکرار و تحمیل گردد و ما بیتفاوت بمانیم واقعآ ضعف ما را نشان خواهد داد.
آنانی که میخواهند این مرکز و این تشکل را به وجود بیاورند، تا هنوز نه توانسته با موجودیت تفاوت های فرهنگی، زبانی، ملیتی، مذهبی و صدها تای دیگری که باعث گردیده اند مجال نه یابند تا به شکل واقعی یک نهادملی به میان بیاید. برای این که تا هنوز برنامهی مشخص در این ارتباط پیشکش نه کرده اند .اشخاصیکه این نهاد را طراحی کرده اند، هم ما و هم هموطنان ما در ماسکو و روسیه از دور و نزدیک با ایشان معرفی میباشیم یا نام های شان را شنیده واز کارکردهای شان آگاهی داریم. بهتر است جدول نامهای شان درفیسبوک و یا سایر رسانههای اطلاعات جمعی به نشربسپارند تا بالای چهره ها و شخصیت ها قضاوت آزاد و عادلانه صورت بگیرد. باید بدانیم که این اشخاص متشکل از چه کسانی میباشند؟ ضرور است تا افراد تکراری و همیشهگی که در تمام سازمانهای گذشته شمارههای اول بودند، دوباره و دوباره نه باشند. برای افراد صادق و جدید، نسل نو و جوانان با استعداد و بدون وابستهگی های سیاسی و تعصبی، زبانی و قبیلهوی، سمتی و امراض کودکانهی جایگاه بلندخواهی در نظرگرفته شود و یا اگر جوانان مبتکر باشند، هنوز نور الله نور.
در ایجاد این نهاد اگرافراد بدنام چپاولگر و یاران نزدیک گذشتهگان گماشته شوند بهتر است از همین حالا صرف نظر گردد .
چیزی دیگری که بسیارمهم است اینکه آیا این نهاد به روشنی، تمام زوایای تاریک، زندهگی و فرهنگ مردمانی را بیان خواهدکرد با ابن که از گویا حکومت، سفارت، اسلام تعبیر و شرع قبیله را حمایت خواهد کرد! آیا در یکچنین مرکز فرهنگی برگزاری محافل، مجالس، فاتحه خوانی، نمازهای جمعه، عروسی های شهروندان ما، ،روزهای ملی و بین المللی، تصمیم گیری برای مشارکت اتنیکی، زبانی، ملیتی، قومی، منطقهوی، سمتی، سیاسی و روز های زن و امثال آن در نظرخواهد بود؟ اگر بلی. به چه شکل؟ یا اینکه زمین ها و ملکیت ها از همین نامه
به همین عنوان و عناوین گوناگونی مانند قبل گرفته خواهندشد و دربودجهی شخصی و گروهی چند فرد واریز خواهند شد؟
-دیگر اینکه باعث اذیت و آزار کار یومیه و روتین نهادهای متشکل که در شهرها، ولایات و بازارهای ماسکو وجوددارند، نهشوند.
- مزاحمتها و اخاذی و طمع پول به نامهای حقالشمول و حقالعضویت نه کنند بهتر خواهد بود.
-اگرقبل از ایجاد، در تصور کسب امتیازات پولی، آن هم از طریق سیاه، در قسمت ویزه ها برای دانشگاههای فدراتیف روسیه در مقابل پول باشند و یا در معرفی افراد مشکوک برای ویزه ها و شمولیت آنان به موسسات تحصیلی روسیه در مقابل اخذ پول های هنگفت مداخله کنند و یا در موارد تجارتی شهروندانما، سوء استفاده های گوناگونی از این راه داشته باشند و انواع خلاف ورزی و خلافرفتاری کنند، بهتر است در آنجا نهباشند.
-منابع مختلف رشوه ستانی از هموطنان بیچاره، مهاجر و مسافر و متواری از کاشانهی شان سده اند را ببندید.
-مردم ما بنابر عوامل مختلف همین اکنون در داخل کشور زیر ظلمت طالبانی پشتونیستی خیبری و پاکستانی قرار دارند و این مشکلات مواجه استند. و هرگاه فقط در ماسکو هم برای افراد و اشخاص بیکار تحت همین نام، کاریابی شود که آنان دیگر توان کار فیزیکی را ازدست داده اند، لطفاً برای خود کاری دیگری جستوجو کنند.
-من که از جریانات ظلمت بالای شهروندان غیر پشتون و غیر افغان ما و حتا افغان و پشتون های بیواسطه مقیم ماسکو، در اروپا آگاه میشوم. مردم که خود شان آنجا گواه اند. چرا چند تا دزد در یک کشور دیگری که خپد شان همپناهنده اند باید بالای پناهجویان کشور خود ظلم کنند؟ مگر پوتین در ماسکو مرده است؟
شهروندان ما در ماسکو و شهرهای روسیه، باید بدون هراس با برپایی تظاهرات، اجتماعات و گردهمآییها، خواهان این موارد شوند:
۱-برنامهی کاری آن گروه باید روشن و واضح در اختیار همه قرار بگیرد.
۲-طراحان این گویا همبستهگی فرهنگی ملی کیهاستند؟ باید خود را به معرفی بگیرند.
۳-منابع دریافت کمک های مالی و مدارک آن را برای آگاهی به اختیار شهروندان ما در ماسکو قرار بدهند.
۴-دفتر و محل اقامت شان در کجا میباشد؟
۵-تحت حمایت که؟وچگونه قراردارند.
۶-بنیادنامه و روش های فعالیت تشکیلاتی خود را هرچه عاجل به دسترس قرار بدهند.
۷-وسایل فعالیتهای مطبوعاتی شان را همهگانی ساخته و به دسترس قرار بدهند.
۸- آرزو دارم همه چیز روشن، آزاد، رایت و شفاف بوده و به دسترس همه باشند، تا سانسوری
بالای شان نه باشد.
۹-اگر با چنین ابعاد و عبرتگیری از بدرفتاری های گذشته، با برنامه های جدید و عملی در وجود چهرههای صادق و غیر متعصب و به شمول همه اقوام، چنین ساختار و سازمان فرهنگی تشکیل و تاسیس گردد،خوب. ورنه سخنگویان دروغگو و فریبکار دیروزی یکبار دیگر کوشش نمایند کجروی و یاوهسراییهای فریبنده تکراری و یکنواخت گذشته را داشته و در برنامهریزی های خود تطبیق نمایند، حیف ضایع کردن وقت تان در آنجا.
۹- آنگونه که من آگاهی دارم، مردم ما قبلاً سردچار چنین بدیکاری ها و فریبها در ماسکو توسط گروه جلال شده اند که از خوشباوری شان استفادهی نادرست شده وعده و قسم وسوگند نادری یادکردند. اما در نهایت کار منفعتی و فومی خود را حتا به زور پلیس روسیه انجام دادند.
۱۰- اطلاعات میرسانند که اکنون در تمام روسیه نهادهایی وجود دارند و به چیزی مرکزی چندان ضرورتی هم نه میباشد.
۱۱-در عدم موجودیت همین نهاد هم هر کسی که توانسته زندهگی خویش را پیش برده و از مزاحمت های شان هم در امان بودند.
۱۲-تبلیغات افراد کهنه و تکراری با روپوش چهرهی جدید، حیثیت معلم توانمند را به خود
نهخواهند داشت. با آنهم اگر به شکل واقعی و حقیقی برای تحقق آنچه در درازای تاریخ زادگاه و مهاجرت نه توانستیم بدسترسی یابیم، چنین اقدامی برای همه خوب است اگر تشخیص بهتر را هموطنان غیر افغان و غیر پشتون ما بدهند خود شان مخیر اند. به نظر من که کتری و مشکلی حل نه شده و نه میشود و بدتر هم خواهد شد. چون دیر یا زود اینان با طالبان تروریست همتبار خود در روسیه واز آن طریق در داخلی کشور ارتباط تأمین کرده و برای طالب لابیگری کرده، شاید بهتر فرزندان غیر پشتون را به زندان و شکنجه و کشتن بسپارند و تأمین منافع شخصی شان هم ورسره.
محمدعثمان نجیب
Sent from my iPad