افغان موج   

مورد را از لحاظ حقوقی و جامعه شناسی٬ حتی المقدور بیان می داریم....!

از لحاظ حقوقی:

در قانون اساسی ۱۳۸۲ فقط  اصول جمهوریت و ارزش های اسلام تعدیل ناپذیر گفته شده است.

یعنی همه موارد قانون اساسی یا اصول حاکم مندرج می تواند تعدیل شود. در مقدم تعدیل اقتدار نظام حقوقی است یعنی معضلات را٬ که معرفت علم یا همانا نتایج پژوهش ها یا یافته های تحقیق با تعدیل نمودن قانون اساسی نسخه داده اند٬ و نتیجه مطلوب آن مقدم تعدیل استنتاج می شود را٬ تشریفات نظام حقوقی دانست.

که خطای قانونی قبول نکردن ملیت افغان پسا قانون ۱۳۸۲ و تعدیل قانون اساسی ۱۳۸۲ را ضرورت در تفکیک قوا و تمرکز زدایی دانسته بودیم٬ زیرا طبق ماده ۱۶ اعلامیه حقوق بشری ۱۷۹۱ در جامعه که حقوق بنیادین بشر و تفکیک قوا نهادینه نشده باشد قانون اساسی گفته نمی شود. و ثانیاً آزادی و رعایت حقوق شهروندان و عدم تمرکز قدرت همانا تفکیک قوا و آزادی بیان و قدرت رسانه ای را٬ با زیر بنای خرد سیاسی تا شجاعت های مدنی را جهت و هدف دهد٬ بلوغ سیاسی می توان گفت.

همچنان این حق هر شهروند می تواند باشد که برای تغییر کلمه یا نام ملیت پیشنهاد های تحقیقی ارایه کند٬ و اینکه ماقبل تشکیل جلسه قدرت موسس یا در افغانستان لویه جرگه حقیقی نه صوری٬ مدعی قبول نکردن ملیت شود٬ از دو حالت بدور نیست یکم: شجاعت مدنی شان فاقد خرد سیاسی است یعنی جهل و دوم اینکه: مورد فرمایش بیگانگان بوده که از عدم حاکمیت ملی و حاکمیت قانون در افغانستان برای آنها نفع می رسد.

قابل یادآوری است در شورا یا لویه جرگه که کدام پیش نویس ارزش این را دارد که برای تعدیل به رای سپرده شود٬ سنجش می شود و تشریفات خود را دارد.

از لحاظ جامعه شناسی که در مقدم هویت را بدانیم:

هویت ذاتی چون: زبان٬ دین٬ قوم .... و هویت کسبی: مجمومه هویت که حتی برای هویت های ذاتی را عزت می بخشد چون: مخترع شدن٬ خلاق٬ و مسایل اشتغال چون: دکتر شدن٬ مهندس٬ معلم و غیره...

یعنی ملت شدن افتخار کسبی است که ریشه می گیرد از ارزش های ذاتی جامعه چون: دین و عرف پس انتخاب ملیت از واژه که به یک قوم اطلاق شود٬ نباید استفاده غیر برابری  و یا برداشت چنینی کرد. زیرا ملیت حاصل دولت و ملت و ملت شامل چندین اقوام و تا زمان تعدیل نظام حقوق سیاسی٬ قبول نکردن ملیت به مفهوم تجزیه طلبی می تواند تحلیل شود.

حالا فرض کنیم تجزیه: هر واحد تجزیه شده بایستی این سیر دولت ملت را طی کند٬ که اگر باز هم ملت سازی نشود- چند واحد دیگر تجزیه شد؟

یعنی چرا سیر ملت ساز را در افغانستان اکنون که تجزیه ناممکن بوده و یا در صورت ممکن٬ وضعیت بدتر از امروز را خواهیم داشت٬ طی نکنیم؟ و به شرف  حاکمیت قانون نرسیم.

به باور کامل می گوییم: در ۲۰۱۴ بجای حکومت وحدت ملی اگر عیوب قانون اساسی در نظام اداری یعنی متمرکز می شد و صلاحیت رییس جمهور کاسته می شد و یا بهترین اینکه نظام پارلمانی یا تفکیک قوا پارلمانی جای ریاستی می شد قطعا شرایط فعلاً حاکم نمی بود.

لطفا مقالات تخصصی بنده را٬ در تمرکز زدایی و تفکیک قوا برای افغانستان در سایت های معتبر اینترنتی مطالعه فرمایید که مرتبط موضوع است.

محمدآصف فقیری

 

بیت:

کز جمله به تن٬ یکی زنده بجان

تو سرور را زسرگردان٬ فرق خوان

                                                                                                  (فقیری)  

 

شرح فلسفی عرفانی بیت: سرور یا خادم انسانیت در حقیقت، فاعل شناسا جوهر جان خودست، که قطره است از دریا لامنتهی هستی و واصل از طریق مصطفای به اصل لامنتهی٬ حریص است در خادم بودن به همنوع خود٬ چون جوهر یا روح آدمی٬ وحدت بی کمیت یا کیفیت در اوج اتصال٬ که قلب را شدت بی نهایت در شتابی بسوی بی نهایت یا همانا عشق و هوشیاری همه مثبت بی منفی می باشد. که اینجا تاج کرامت را لایق است.

شرح جامعه شناسی سرگردان: مقصود از سرگردان که در کشورما افغانستان الخصوص پسا جنگ های چند دهه٬ تا دلت بخواهد است. آنان اند که هدف ندارد و همیش در برنامه کسانکه روی هدف خود کار می‌کند دخالت می‌کند و بسیار خصایص بد چون در عیب دیگران بودن را ترجیح می دهد تا سرش باشد در کار خودشاین حالت را می توان بحران هویت در جامعه بدوی هم گفت. جامعه توده ای بستر برای تمامت خواهی بوده٬ چون اگر تمامت خواهی حاکم شود٬ یعنی پدیداری تنزل جامعه بر نقطه رسیده٬ که جز فلاکت و غم روزافزون امید دیگر نداشت و حتی غایت اعمال که در ابتداء احسن جلوه می کند هم بسوی منفی کشانده می شود. و یا دست آوردهای که ظاهراً امید بر توسعه می دهد. اما منشاء در آغاز از تنزلی می باشد که جامعه توده به آن جاء رسیده است٬ نتیجه ندارد. و همه توجه  و توجه پذیری جای حکمت و معرفت علم را میگیرد.

شرح سیاسی از عیب اجتماعی: عیب منوکراسی یک تن پرستی، عیب ارسطو کراسی تمامیت خواهی و عیب دموکراسی مردم فریبی - مردم زمانی فریب می خورند که سطح آگاهی و دانایی پایین باشد.  که در این شرح راه حل معضل: هستی و دانایی محض از هستی فردی٬ و انتقال دریافت از هستی فردی به جمع اعضاء چراغ بیرون رفت از منجنیق منفور بسوی تعالی روح و عینیت آن٬ در نظام انسان مدار نظم جامعه پدیدار می شود٬ همانا دولت مردمی...

محمدآصف فقیری