قسمت اول
طالبان با عنوان امارت اسلامی ، نظامی قومگرا در افغانستان بنیان گذاشتند . اگرچه پشتونها از لحاظ جمعیتی از ملتهای فارسی زبان افغانستان کمترند اما طالبان خواهان حذف زبان فارسی از لوحههای ادارات و دانشگاهها و شفاخانهها و غیرهاند در واقع طالبان با ایجاد حکومتی تک قومی باعث عصبیت آشکار قومی و تحمیل یک هویت در جهت محو هویتهای قومی و ملی رایج در افغانستان است .
متاسفانه این نوع تفکر فاشیستی " تحمیل یک هویت " و برتری خواهانهی یک قوم بر سایرین در خاورمیانه و بلاخص بین کشورهای مسلمان پاکستان ، ترکیه ، ایران ، سوریه، یمن و سایر کشورهای عربی به وفور دیده میشود.
مسلمانان از ناعدالتیها و تنگ نظریهای نظام اسلامی خود به اروپا پناه میبرند ! امروز ما اروپایی آزاد و آرام میبینیم که نظام آنها در راستای شناخت حقوق ملیتهای داخل کشورهاست که با فدرالی یا پارلمانی اداره میشوند که تمام قومها و ملیتها در تعیین سرنوشت خویش سهیم و دخیل اند... اکنون هم اتحادیهی اروپا را با یک واحد پولی به وجود آوردهاند ...
از طرف دیگر تمام حاکمان تک قومی اسلامی ادعا میکنند که چون حاکمیت آنها اسلامی است پس بهترین الگوی حاکمیت عادل الهی هستند در حالی که از نظر رعایت حقوق بشری ، مردم خود را در بدترین وضعیت قرار دادهاند. ادارهی کشورشان در سایه رعب و وحشت توام با کشتار و سرکوب است ... چرا در نظامهای اسلامی عربستان ، ترکیه ، ایران و طالبان حقوق بشر و بخصوص حقوق زنها وجود ندارد ؟! آیا قوانین استبداد دینی روکشی اسلامی دارد یا ذات دین بیرحمی است؟
تاریخ زندگی قبایل عرب جاهلیت و سرودهها و اشعار آنها مملو از توحش و بربریت است از طرف دیگر بنا به اشارات آیات قرآنی ، میتوان تا حدود زیادی به عمق کج فهمیها و جهالت عرب در آن دوران پی برد ، تمام بنیان فکری آنها بر پایه ی تبعیض بوده به همین دلیل حفظ قومیت و پردهداری و برده داری در فرهنگ آنها نهادینه شده بود...
پس قبول کردن برابری انسان و نادیده گرفتن قومیت و لغو بردهداری تا گریز از جنگ امکان پذیر نبود ... پیامبر ص یازده سال در مکه تبلیغ رسالت خویش را کرد جز تعدادی برده و چند نفر آشنا کسی به او ایمان نیاورد و در مدینه هم با سنگباران کردن او را از شهر بیرون کردند. آن حضرت کاملا مایوس شده بود. زیرا کسی ایمان نمیآورد ، جامعهی قومگرای مکه هم تحمل شنیدن شعار برابری نمیکرد زیرا طبقهی حاکم اجازهی دفاع از حقوق انسان را نمیداد... پس آنچه باعث پذیرش اسلام شد از فهم اعراب نبود بلکه بدلیل هراس اعراب از همدیگر بود ، زمانی دو طایفهی بزرگ اوس و خزرج سالیان متمادی افراد همدیگر را قتل و عام میکردند بر نوامیس هم تجاوز میکردند و مزارع همدیگر را ویران ساخته بودند و باز به فکر انتقام از هم بودند ... آنها برای حل این معُضل به همه جا پناه بردند تا مرجعی پیدا کنند که بین آنها صلح ایجاد نماید... با سالها سر گردانی بلاخره از روی اجبار به پیامبر ص پناه آوردند و در محلی به نام عقبه ، دور از چشم اهل مکه از پیامبر کمک خواستند . پیامبر ص هم آنان را به اسلام دعوت کرد آنان از روی ناچاری فرصت خواستند و پیامبر ص هم مصعب بن عمیر بن هاشم را برای بیشتر فهماندن اسلام با آنان به مدینه فرستاد. ادامهی جنگ و کشتارها در بین اوس و خزرج ضمینهی نفوذ کلام و ارشاد مصعب را فراهم ساخت ... در سال دوازدهم بعثت تعدادی از بزرگان دو قوم ( اوس و خزرج) رسما با پیامبر بیعت کردند و پیامبر و دیگر مؤمنان مکی را به مدینه دعوت کردند ... این نقطهی پا گرفتن اسلام بود !
قبل از هجرت پیامبر ص به مدینه بارها نقشهی ترور و قتل او کشیده شد و هربار توسط بزرگان بنی هاشم (عموهای پیامبر ) خنثی میشد یعنی پیامبر در حصار قومی بود ! عبدالعزی – با کنیه ابولهب – بارها از پیامبر دفاع کرد ... زمانی که پیامبر ص به مدینه هجرت کرد و پرده داری ابولهب در مورد کعبه رونق خود را از دست داد ابولهب را بر آن گذاشت که دو دختر پیامبر که عروسان او بودند را تا مرز جنون ساختن آنها را شکنجه کند و این باعث شد که مورد غضب الهی قرار گرفت در حالی که ابوجهل و ولید بن مغیره و امیه و عتبه پدر زن ابوسفیان و شیبه برادرش و دیگر سران سرشناس در انکار و تکذیب پیامبر و طراحان اصلی قتل او ، جزو کشته شدگان جنگ بدر بودند که اجسادشان در چاه بدر دفن کردند و پیامبر در لب چاه خطاب به آنها میگوید : پیامبرتان را تکذیب کردید ، آزار دادید و از دیارش بیرون انداختید و برای جنگ با او به میدان آمدید در حالیکه اگر در آخرین لحظه هم ایمان میآوردید جزو رستگاران میشدید اما این کار را نکردید پس عاقبت خود را بنگرید...
جالب اینکه هیچ کدام از این افراد مورد غضب خداوند قرار نگرفتند !
ابولهب هیچ مسلمانی را آزار نداد برعکس مانع عملی شدن نقشهی قتل پیامبر به دست اُمیه بن خلف و ابن مغیره و یا ابوجهل و عتبه و شیبه و دیگر سران مکه میشد اما چون زن ستیز بود مورد غضب خداوند قرار گرفت اما متأسفانه مسلمانان تنفر خداوند را از زن ستیزی در هالهای از ابهام و در لفافهی کتمان قرار میدهند...
متاسفانه اسلام نتوانست فرهنگ نهادینه شدهی تبعیضگرایی و قومگرایی و زن ستیزی را در بین اعراب ریشه کن کند ... قرآن صراحتا اعراب را چنین معرفی کرد: - سوره توبه ۹۷- اعراب حق کشترین مردمانند که به پوشاندنِ حقیقت ، دورویی و تفرقه انداختن ( مشتاقند ) ؛ حدود الهی را نمیشناسند .
با اینکه اعراب مسلمانان تحت تعالیم مستقیم رسول الله ص بودند اما رفتارها و کردارهای آنان نشان از نداشتن درک عمیق شان از رسالت بود . بر مبنای سنت الهی امتحانی برای ایمانداران وجود دارد که نشان میدهد آنها هیچ درکی از رسالت نداشتند و خداوند دوباره به آنها فرصت میدهد – در امتحان بنی اسرائیل ، موسی ع غیبت خود را بر وعدهی ۳۰ روزهی ملاقات خود با خداوند برای نجات یافتهگان بنی اسرائیل بازگو میکند اما زمانی که موسی ع به طور میرود خداوند ۱۰ شب دیگر را به آن اضافه میکند که بنی اسرائیل نجات یافته از فرعون با برنگشتن موسی ع در مدت مقرر ۳۰ روزه ، گوساله پرست شدند ... یعنی از امتحان الهی رد شدند و خداوند آنها را بخشید به شرط ( فاقتلوا انفسکم ...۵۴ بقره ) کشتن نفسهای خود یا جهاد اکبر که منظور تزکیهی نفس خود بود بعد آنها با موسای نبی دوباره بیعت کردند ...-
زمانی پیامبر ص در سال ششم هجری برای امتحان آنان بر مبنای خوابی راهی مکه برای طواف میشود ، تعداد زیادی از تازه مسلمانها ، آنرا خودکشی خواندند و همراهی نکردند... مابقی با پیامبر ص همراه شدند تا به امر خداوند شتر پیامبر در حدیبیه بر زمین نشست و پیامبر ص فرمود توقف کنید چون این امر خداوند است ... بنا به روایت محیالدین عربی و دیگر راویان تاریخ ؛ غیر از ابوبکر و علی و سلمان و ابوذر و عمار همه گفتند پیامبر دروغگوست ... یعنی عملا از امتحان الهی رد شدند ... که باز رحمت الهی شامل آنها میشود و دوباره رسول خدا ص زیر درختی از همهی آنها دوباره بیعت میگیرد که به بیعت رضوان یا بیعت زیر درخت شهرت یافت و خداوند همهی آنها را بخشید که این رضایت مشروط بر جهاد اکبر ، یعنی اصلاح خود و باورهای خود نسبت به فرامین الهی بود ... .
در جهت تایید خواب رسول خدا ص ( آیه ۲۷ فتح ) و بخشیده شدن مسلمانان و همچنین بیان فواید صلح حدیبیه ، سورهی فتح نازل شد... صلح برای ۱۰ سال بود اما چون سیره و سرشت اعراب بر جنگ بود ابتدا خداوند بر مسلمانان سکینه و آرامش نازل کرد و ثبوت به قدمهای آنان بخشید تا سرشت و خوی جنگ ستیزی را کم کند چنانچه در قرآن است : فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا (۱۸ فتح). در فاصلهی دو سالی از صلح ، با شبیه خون کفار مکه بر مسلمانان علنا صلح نقض شد ... همین نقض صلح پایان عمر حاکمیت کفار بر مکه را رقم زد که مصداق حرف پیامبر ص بود که فرمود جنگ طلبی قریش باعث نابودی آنها خواهد شد... .
سرشت و خوی مسلمانان تماما روی جنگ طلبی است و خود سازی را کنار گذاشتهاند. اگر چه بارها در قرآن سرزنش شدهاند اما مسلمانان همواره این سرزنشها را زیرکانه در جهت حفظ منافع و موقعیت خود تحریف و تعبیر میکنند.
سوره عنکبوت آیه ششم : وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ . و هر كس جهاد یا تلاش كند پس براى خود جهاد کرده است، زيرا خداوند از جهانيان بىنياز است...
با زیر پا گذاشتن این آیات و اسناد الهی ، افغانستان امروز در آتش جنگی میسوزد که مجاهدین عامل آن هستند. آنها بعد از پیروزی بر شوروی در مقابل ارزشهای دینی ایستادند ، آزادیها را محدود کردند و بر آرزوی نفس عمل کردند ... مردم را طلبکار جهاد خود دانستند و بر آنان فخر میفروشند و در تعیین حق سرنوشت مردم فقط خود را مستحق دانسته و هنوز هم میدانند. ... در دورهی اشرف غنی حتی نوههای آنان مردم را طلبکار خود میدانستند و ادعا داشتند چون پدر کلانهای آنها جهاد کردهاند ! پس حق گرفتن چوکی دارند ... حال طالبان هم با نامگذاری جهاد برای انتحارها و کشتار مردم مظلوم افغانستان در بیست سال گذشته و با منت نهادن بر آن ، تمام کردارهای و توحشگریهای خود را خدا پسندانه به فهم مردم میدهد ...
'کتب ' در قرآن به واجب بودن اشاره میکند مانند كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ .. ( بر شما نوشته شد روزه گرفتن ...) ۱۹۳ بقره و در آیه ۲۱۶ بقره آمده است " كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ ... ( بر شما کشتن را نوشتیم ... ) با این عبارات چقدر ساده مردم را فریب میدهند !...
در دین حقیقت انسان روح است نه جسد ، پس معنی بسیاری از آیات و عبارات دینی در راستای پرورش روح است . وقتی موسی ع به قوم خود گفت شما با گوساله پرستی بر خود ظلم کردهاید پس فَاقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ - خودتان را بکشید که آن بهتر است برای شما ۵۴ بقره - کشتن خویش یعنی تزکیهی نفس خویش ... وقتی رسول خدا ص برای دفاع از خود وارد جنگ بدر شد ... در بازگشت فرمود این جهاد اصغر ( کوچکترین تلاش ) بود اما جهاد اکبر ( بزرگترین تلاش ) مبارزه با نفس اماره است یا همان " خود کشتن " است...
در اهل تشیع دو امام اول و دوم آنان هم مخالف حمله به ایران و رم بودند و هم در زمان خود چون جزو خلفای راشدین بودند بر تمام ممالک اسلامی ایران و رم و یمن و مصر هم تسلط داشتند اما در جنگ داخلی اعراب از نیروهای فارس و کورد و مصری استفاده نکردند و اجازهی دخالت را هم به آنان ندادند و از امام سوم شیعیان تا یازدهم ، هیچکدام حتی در یک جنگ شرکت نکردند ...
در اهل تسنن امام محمد پسر ادریس شافعی و امام احمد حنبل و امام ابوحنیفه و امام مالک ، هیچکدام در یک جنگ هم شرکت نکردند ...
این مجتهدین نه جنگی به راه انداختند و نه در جنگی شرکت کردند آیا این بزرگواران ترک واجب الهی کرده بودند؟ یا معانیها کاملا متفاوت است ؟
متاسفانه بیشترین ضررمندی از تحریف آیات قرآنی نصیب جامعهی زنان شده است بطوری که با تغییر معنی کلمات با استدلالهای واهی زمینهی احیای فرهنگ مردسالاری جاهلیت عرب را فراهم ساخته است . در بسیاری از آیات که توجه خاص به سرشت زنان شده است و در این رابطه هشدارهایی به مردان داده شده است که تاکیدا ملاحضاتی در باب رعایت است... اما با تحریف معانی آیات ، آنرا را به برتری مرد بر زن و نقصانی عقل زن تعبیر و تفسیر کردهاند. که الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ نمونهای از آن است... . استدلالهای جاهلیت ملل باستانی در قرآن را به نام کلام خداوند بر زنان بکار میگیرند مانند کلام عزیز مصر در جریان تهمت زلیخا بر یوسف گفته بود ' مکر و کید زن از شیطان قویتر است ' که این بینش مصر باستان امروزه در جامعه افغانستان به نام ' بینش الهی ' نهادینه شده است... و لقب ' سیا سر ' یعنی شیطان صفتی را به زن دادهاند... .
در تفکر زن ستیزی وقتی حرف از برابری و عدالت الهی میشود بلافاصله زن را مستثنی میکنند بیشتر ادلهی آنان روی مسائل مالی و ارثیه است . مبنای شعور و کمال زن را در میزان سهم مالی قرار میدهند در حالی که مالیاتها که از زکات و صدقه است بر شخص پیامبر ص و اولاد آن حضرت حرام بود وبر تمام سادات هم بر طبق شریعت حرام است. اگر تفکر تقسیم سهم مالی بر میزان خرد و توانایی باشد آیا این توهین به شعور و خرد پیامبر و اهل بیت او نیست ؟!
اصلا در قرآن اجازه به داشتن چند همسری داده نشده است.
در زمان طلوع اسلام ، اعراب با داشتن جنگهای خونین تعداد کثیری از مردها کشته شده بودند و محصول آن وجود بچههای یتیم و خانوادههای بیسرپرست بود. پس امر رسالت در آن مقطع زمانی برای حفظ حیات و حفظ تعادل روانی جامعه با رعایت عدالت اجتماعی در بین مسلمانان ، موضوع سرپرستی کردن دیگر خانوادهها بود – یعنی یک استثنا در شرایط بحرانی جامعه - که آیات کاملا واضح به آن اشاره میکند و آشکارا به موضوع منحصر بفرد خسارات جنگی با تحت پوشش قرار دادن نام "یتیمان" بیان میدارد .
قرآن : و اگر بترسید که مبادا درباره یتیمان عدالت رعایت نکنید پس آن کس از زنان را به نکاح خود درآرید که شما را نیکو است دو یا سه یا چهار. و اگر بترسید که راه عدالت نپیموده و به آنها ستم میکنید پس تنها یک زن اختیار کنید ... . ۳ نساء – دقیقا آیه با شرط گذاری سخت دادگری و عدالت در مقطع خاص جنگی ( با وجود یتیمهای زیاد ) سخن میگوید . باز بر طبق قرآن در حالت عادی و در جامعهی آرام ، عدالت و دادگری در بین زنان امکان پذیر نیست. قرآن : (نساء آیه ۱۲۹) وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ ... شما هرگز نمیتوانید میان زنان به عدالت رفتار کنید هر چند راغب و حریص (بر عدل و درستی) باشید... پس بنا بر آیات قرآن چند همسری با نداشتن عدالت امکان پذیر نیست و این آیه نفی و ممنوعیت چند همسری است.
[حرف « لَنْ » جز حروف ناصبه است ومعنی فعل را به آینده منفی تبدیل میکند مانند: َلَنْ تَسْتَطِيعُوا ( هرگز نخواهید توانست) ، لَنْ أَقُولَ (هرگز نخواهم گفت) ]
پس تحریف اعراب و مسلمانان این است که بدون در نظر گرفتن شرایط بحرانی آن مقطع زمانی و بازگو نکردن موقعیتها ؛ به آیهی اول میپردازند اما هرگز آیهی دوم که رکن اصلی حکم خداوند و نفی چند همسری با نبودن شرط عدالت است ، را بیان نمیکنند !
آیاتی کثیری در قرآن وجود دارد که با قید شروط یا مبارزه طلبی و به چالنج کشیدن افکارها و تواناییها ، موضوع خاصی را در قالب ' هشدار و نفی ' بیان میکنند . که یک نمونه آن را بیان میکنم تا منش بیان آیات روشنتر شود .
[ قبل از آن لازم به توضیح است که کلمهی "سوره" در ادبیات عرب با اعراب گذاري عاصم به حصار و دیوار معنی میشود که خلاف بیان قرآن است. کلمهی "سوره" در آیات ۲۳ بقره و ۸۶ و ۱۲۴ توبه معنای 'برنامه و جهتگیری فکری' را میدهد و در آیهی ۶۴ توبه ' آشکار ساز' و در آیهی ۱۲۷ توبه ' جهت یابی (قیاسی) معنا میدهد و هیچگاه در قرآن کلمهی ' سوره ' در معنای امروزی سورههای قرآنی اشارهای نشده است بلعکس در آیه ۸۷ حجر ، سورهی حمد را به " هفت آیه " نام میبرد! . که دقیقا معنی کردن کلمهی سوره برای سورههای قرآن ، تحریف بزرگی در قرآن برای کج فهماندن آن است .]
مبارزه طلبی با گذاشتن شرط در آیهی ۲۳ و ۲۴ بقره :
وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْب مِمّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَة مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ۲۳فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النّارَ الَّتی وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ ۲۴ و اگر درباره آنچه بر بنده خود نازل کرده ایم تردید دارید، یک منهج و برنامهای همانند آن بیاورید; و گواهان خود را غیر خدا براى این کار فرا خوانید اگر راست مى گوئید! ـ پس اگر چنین نکنید ـ که هرگز نخواهید کرد ـ از آتشى بترسید که هیزم آن مردم و سنگ است و مهیا شدن این از ثمرهی (کار) کتمان کنندگان حقیقت است !
اگر به جنگهای جهانی اول و دوم نگاه کنیم بنیانهای فکری زیادی اعم از نازیسم ، کمونیسم ، کاپیتالیسم ، ناسیونالیسم و غیره به وجود آمدند که برخوردهای آنها باعث انفجار هزاران تن مواد منفجره و کشته شدن میلیونها انسان شد یعنی سوخت آن مردم و سنگ (باروت و آهن) بود ... در افغانستان هم بعد از پیروزی بر شوروی ، مجاهدین با افکارهای متفاوت و متضاد قوم گرایی و قوم ستیزی و منفعت طلبی و کمک گرفتن از ایدههای الهی در جهت منفعت خویش ، آتشی را بر پا کردند که هزاران تن مواد منفجره با ملیونها نفر از وطنداران ما سوخت آن بود و هست و این آتش همچنان بر دست حق پوشان بر پاست . جنگهای امروزه و تلاش ناکارا برای ارائه نظم نوین جهانی از لَنْ تَفْعَلُوا یا هرگز نخواهید توانست است ...
اگر به قسمت دوم آیه توجه کنیم میفرمائید فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا پس اگر نتوانستید و هرگز نخواهید توانست را آورده است در بحث عدالت چند همسری هم وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا با همان مفهوم هرگز قادر نخواهید بود را آورده است پس در ذات خود امکان وجودش منتفی و غیر ممکن میسازد ....
طاهره خدانظر
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید