محمد عالم افتخار
در قبال گسیل نوشتارِ « آگاهی قدرت است و از جمله قدرت در برابر پاکستان »؛ که به ایمیل آدرس های فراوانتری صورت گرفت؛ در جمع سایر واکنش های قابل سپاس و تحسین؛ نظری کوتاه، حساب شده و برایم بی اندازه جالب؛ مواصلت کرد که بنابر اهمیت استثنایی آن؛ در عنوان این عرایض قرار گرفته است؛ آری! همین:
ـ با چه زرنگی؛ تخریب اسلام!؟
نظر از جناب فاروق اعظم میباشد که نسبت به آن سخت ابراز شکران و ممنونیت مینمایم.
البته بدواً کمی متأثر شدم که این نظر وزین و مهم؛ در برابر نوشته ها و آثار مستقل خودم نه؛ بلکه در مقابل نوشته و اثر شخصیت دیگری؛ بروز شده که من صرفاً آنرا تلخیص وویرایش نموده ام. ولی با مقداری تأمل؛ دریافتم که این نظر به من ـ و چه بسا به درجه اولی به من ـ؛ راجع میباشد. نه تنها به دلیل همسویی و هماهنگی نسبی ی کم و بیش با نوشته و اثر تلخیص و ویرایش و باز نشر شده توسط من؛ بلکه به دلیل اینکه غالباً صاحب محترم این نظر؛ با آثار و اندیشه های بنده آشنایی دارد و احتمالاً افق دید شان دامنه دار تر میباشد.
یکی از اصل های بسیار ارجمند که نوابغ اندیشه و پراتیک بشری خاصتاً در قرن بیستم به آن رسیدند؛ تعریف آزادی انسانی به گونه « آزادی من؛ آزادی مخالف من است! » میباشد؛ بر مبنای این مؤلفه فلسفی ـ معرفتی است؛ که بنده از این نظر صد درصد مخالف خویش به گرمی استقبال نموده و به اغتنام از فرصتِ طرح آن؛ میخواهم بروز رسانی های مبرمی داشته باشم.
هدف هرگز آن نیست که نظر؛ و شخصیت نظر دهنده گرامی را مورد اما و اگر قرارداده و یا به چالش بکشم؛ بهترین کار ممکن و درست درین راستا؛ همین است که مساویانه به اهل بصیرت موقع دهیم که داوری نمایند. و اتفاقاً موضوع و مضمون هم در چونان حدودی بزرگ است که پهلوانی شخصی در زمینه؛ هیچ جایی را نمی گیرد و هیچ دردی را دوا نمیکند.
******
دانش و معرفت که ویژهِ بشر است؛ از مسأله و از پرسش آغاز میشود.
استعداد پرسش و جستجو برای درک و دریافت موضوعات طبیعت و جامعه و پدیده های مادی و معنوی و افراد و ساختار های آن؛ در نهاد بشر به ودیعه گذاشته شده و جزء دینامیزم تکاملی و تنازع بقایی آدمی است.
ثبوت این حقیقت بدیهی به کدام تجربه علمی یا به تائید کدام قدیس و پیر و پیشوا ضرورت ندارد. کافی است به منش و کنش هر کودک رواندرست و تندرست 2ـ 3 ساله آدمی؛ نسبتاً به دقت نگاه و اعتنا شود.
کودکان؛ در تناسب به اینکه مدنی تر باشند؛ درین سنین که اغلب زبان مادری را آموخته اند؛ به یکپارچه سوال و پرسش مبدل می گردند تا جاییکه نه تنها والدین و مربیان چه بسا کوبیده شده و تخدیر شده یا کم دان و بی حوصله را درمانده می کنند و به فغان می آورند بلکه متولیان فرهنگ های استبدادی و ارتجاعی و صاحبان ایدئولوژی های توتالیتر را به عکس العمل های های تدافعی و چاره اندیشی های وحشیانه وامیدارند.
طور مثال: دو دهه پیش؛ حینیکه در مراسم فاتحه گیری داماد جوان دوست خوبم مرحوم حاجی عبدالواحد؛ در یکی از مساجد قلعه فتح الله کابل شرکت کرده بودم؛ به صحنه ی بس تکاندهنده از همچو مقابله های استبدادی مذهبی نما مواجه شدم که بعید نمیدانم شما عزیزان هرکدام هم با چند و چندین تا از این گونه تجربه های هولناک مواجه شده اید.
داماد جوان موصوف یکجا با تکسی اش توسط اشرار قطاع الطریق ربوده شده و در ساحه «ارزان قیمت» جسد تکه پاره شده اش رها گردیده بود.
آنجا روایت شد که پسرک خورد سال این شهید؛ در مورد چرایی قتل پدرش فراوان سوال میکند و از جمله در باره اینکه برایش گفته شده "عُمر وی را خداوند همینقدر تعیین و اجلش را به دست همین دزدان تقدیر کرده بوده» میگوید: خی خدا هم شریک و طرفدار قاتل هاست؟ خی خدا خوش است که امرش اجرا شده؟...
در مقابل نه تنها ملا امام بلکه تعدادی حاجی و بای و بالانشین بدون کوچکترین اعتنا به درد و داغ و ماتم آن طفلک و خانواده اش؛ گفتند:
"نی دیگه تا این حد هم جواز ندارد که به قضای الهی چون و چرا شود. الله تعالی در قرآن پاک صریحاً فرموده که «ولا تجسسو» و به همی خاطر بود که حضرت خضر علی السلام؛ در سفرش با حضرت موسی؛ یک طفل را می گیرد و گردنش را می برد. و در ختم سفرش؛ روشن میسازد که این طفل ذاتاً کافر و شریر بود؛ او را کُشتم تا خداوند فرزند بهتر مؤمن و صالح به پدر و مادرش بدهد و آنها از شر این بچه ذاتاً بد نجات پیدا کنند. این حکمت در سوره مبارکه کهف بسیار صریح آمده است!..."
اغلب میدانیم که اشارت فوق الذکر؛ به این آیات سورهِ الکهف میباشد:
فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا ﴿74﴾
پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند [بنده ما] او را كشت [موسى به او ] گفت آيا شخص بىگناهى را بدون اينكه كسى را به قتل رسانده باشد كشتى واقعا كار ناپسندى مرتكب شدى (74)
وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا ﴿80﴾ فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا ﴿81﴾[بالاخره خضر وضاحت داد] و اما نوجوان پدر و مادرش [هر دو] مؤمن بودند پس ترسيديم [مبادا] آن دو را به طغيان و كفر بكشد (80) پس خواستيم كه پروردگارشان آن دو را به پاكتر و مهربانتر از او عوض دهد (81)
در واقع؛ این گونه موارد؛ استثنایی نه بلکه خاصتاً در 10 قرن اخیر اسلام مانند سایر قرائت های منجمد مذهبی در عالم و در تاریخ؛ قاعدهِ قاهره بوده است و میباشد و به همین جهت؛ اکثراً کودکان و نوجوانان و بالاخره جوانان چنان سرکوفته میشوند که حتی هنر و مهارت فطری «سوال کردن» را از دست میدهند و به مقلدان و بردگان فکری منم گویان جهل پراگن و سفسطه گستر مبدل می گردند.
بنده که با کشف و پیشکش نمودن حقیقت «مخاطب محور، بنده محور و عرب محور» بودن کلام الله مجید نشان داده ام که همچو حکایات و روایات درین کلام مقدس؛ صرف به سبب چوکات ذهنی و مقتضیات روانی و فرهنگی مردمان شبه جزیره عربستان در 1400 سال پیش است؛ با تأسف عمیق خاطر نشان میسازم که فهم این حقیقت بسی سهل و سلیس، نه اینکه متأسفانه در گذشته ها خیلی ناچیز بوده بلکه امروزه حتی به شدتِ مضاعف سعی میشود که مردمان و روشنفکران به آن نزدیک نشوند و بالنتیحه اسلام و قرآن؛ فقط و فقط همان چیز؛ دانسته و پنداشته شود که اشرار داعشی و بربر های طالبی و القاعده ای و امثال شان می گویند و در اعمال شوم و شنیع خویش؛ مستند و مصور برای عالمیان نمایش میدهند. و البته مزیداً و مقدمتاً حکام و اقشار حاکمه جابر و جایر باصطلاح ممالک اسلامی مختلف طی قرون با تفاوت های ناچیزی به همین جهات تاخته اند.
تمام اینها کار و کارنامه امثال کشیش «تیری جونز» را تسهیل و مستند و مدلل می گرداند که در سالیان اخیر؛ گویا کمر به «محاکمه» قرآن و پیامبر اسلام منحیث سر منشاء های تروریزم بسته اند!
و این خود مظهر سمبولیک جهش در ستراتیژی «باطل و ضاله» قرار دادن دین و فرهنگ اسلامی به مقیاس جهانی توسط قدر قدرت های طاعوتی در درازمدت میباشد.
بنده که در برابر همچو فتنه ها موضع گرفته ام که « در یک محاکمه صالحه بین المللی، من از قرآن و محمد؛ دفاع میکنم! » اساس همتم اتکا و ابتنا به همان حقیقت «بنده محوری» قرآن و تمام کتب مقدسه و «آسمانی» است و بر علاوه قویاً ایمان دارم که آیات خداوندی فقط جملات کتب مقدسه معلوم نیستند بلکه تمامی پدیده ها و مظاهر و قوانین و جریانات... طبیعت و هستی؛ آیات آفریدگاری میباشند که خوشبختانه در عصر ما وسیعاً توسط علوم تجربی و ساینس به خوانش و دانش گرفته میشوند.
وانگهی به حکم خود قرآن، تمامی پیامبران و تمامی کتب و صحف الهی در بیشتر از 124000 موردی که ادعا میشود؛ جز مُعَرَف «اندکی از علم» الهی نبوده و خداوند هرگز بنا نداشته است که بندگانش در مراحل «انسان های اولیه» را با علم غیب بیکران خویش تجهیز نماید؛ علم بیکران و جاودان که حتی اگر یک بخش بالنسبه زیاد آن به دنیا تابانیده شود؛ همه چیز را ذوب و محو میکند!
علم بیکران و جاودان که اگر تمامی درخت های عالم قلم و تمامی آب های عالم مُداد گردد؛ برای نوشتن آن؛ در حکم هیچ است!...
وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿ 27 لقمان ﴾
و اگر آن چه درخت در زمين است قلم باشد و بحر مُداد؛ و آن را هفت بحر [به معنی بسیار] ديگر به يارى آيد سخنان الله پايان نپذيرد قطعا الله است كه شكستناپذير حكيم است( 27 لقمان)
اینهمه سخنان بیکران یعنی بیان علم بیکران خداوندی.
خداوند به مثابه خالق کائینات نسبت به همه کاینات و درون و بیرون آن و قبل و بعد آن... علم مطلق دارد و ذره ای از جهل و تجاهل و سفسطه و شایبه های ضد علم برای خداوند عالمیان فاقد مصداق و معنی است و از همین روی قیاس نمائید که:
اولاً تمامی کتب مقدس به شمول قرآن مجید برای نگارش و حتی تکثیر تمام جهانی و تمام زمانی خود؛ به قلم و مُدادی بسیار بسیار کوچک و ناچیز ضرورت دارند.
و ثانیاً در تمامی کُتُب مقدسه به شمول قرآن کریم؛ مواردی از جهل و تجاهل و عوامگری کهن و حتی غلط های گویشی و املایی و حسابی و منطقی... وجود دارد که در صورت «خدا محور» پنداشتن آن؛ هیچگونه توجیهی نمی تواند داشته باشد.
تنها و یگانه توجیه اینهمه موارد؛ توسط اصل «بنده محور» بودن و درخور وسع و توان ذهنی و روانی بندگان بودن کتاب های مقدس امکان پذیر است و الا همان نتیجه گیری هایی پذیرفتنی می شود که اساساً معطوف به رد و نفی کامل الهی بودن کتاب های مقدس و مدعیات دینی می باشد.
ناگفته نماند که دلایل و اسباب «بنده محور بودن» کتاب مقدس؛ صرف و صرف همین مورد نیست. این دلایل و براهین تا جاییکه در زمان ما عقل بشری قد میدهد؛ سر به هزاران مورد میزند که تفصیل نسبی آنها را در موارد سندی که پایانتر ارائه یا معرفی میشود؛ می یابید:
اینک متن سند « در یک محکمه صالحه جهانی؛ من از قرآن و محمد دفاع می کنم »:
2 ـ نسخه منتشره:
نوشته شده توسط عالم افتخار |
يكشنبه ، 28 فروردين 1390 ، 10:02 |
در یــک محکمـــهء صـــالحهء جهــــانی:
البته در فیس بوک و تویتر و سایر گستره های انترنیتی و رسانه ای نیز ستیزه گری با اسلام و قرآن و شخص محمد پیامبر رشد سرسام آوری دارد که مستقیماً نتیجهء تاریخ بیدادگرانه و خشونتبار حاکمیت های چندین قرنهء به اصطلاح اسلامی و « بازی شیطانی » با دین و احساسات اسلامی توسط مزدوران استعمارغربی بخصوص انگریزی در قرن 19 و 20 میلادی است که نهایتاً مناسب ترین بستر را برای آنچه اکنون « تروریزم بین المللی » خوانده میشود؛ فراهم آورده است. شاید برای مقابله با این وضع؛ با پول (پطرو – دالر) و اجنتوری ی سوپر پاور های جهان نامنهاد اسلام؛ شبکه های متعدد و متضاد تلویزیون ها و رادیو های 24 ساعته ستلایتی و انترنیتی راه اندازی گردیده است که ناگزیر برای جالب شدن برنامه ها و بیننده و شنونده پیدا کردن و بیننده و شنونده را نگهداشتن؛ در آن ها رفته رفته قسماً بحث ها و بگومگو ها و مناظره ها... مروج و مرسوم میگردد و این واقعیت نه تنها تک خوانی و موعظه گری ی معمول و اعتیادی ی 14 قرنه را کمابیش منسوخ قرار میدهد بلکه روایات و احکام و تعابیر و تفاسیر...عمدتاً از قرآن و از زبان پیامبر را وارد مباحثات معاصر میگرداند که مشتی آخوند و قاری ی معلوم الحال اصلاً ممکن نیست از عهدهء آنها بدر آیند!! البته؛ اینها کم از کم در ظاهر؛ با آنچه شبکهء القاعده و جریانات طالبانی- آنهم به طور روز افزون – در گستره های «ممنوعه و محرمه»ء مذکور انجام میدهند؛ یکی نیست. به نظر میرسد که هر ناظر بی طرف و هوشیار و دور اندیش از همهء اینها نتیجه خواهد گرفت که بحران وخیمی مکاتب و فرهنگ های اسلامی را فرا گرفته و احتمالاً پیامد هایی غیر از آنچه که برایش تلاش میگردد؛ نه چندان دیر؛ ظهور خواهد کرد! بنده که نه حجت الاسلام و المسلمین و اهل فتاوی رسمی میباشم و نه مولوی و امیر مؤمنان و امام و مفتی و متشرع؛ و فقط در حد امکان و توان بشری ی یک اندیشنده و نویسنده؛ به مدد امکاناتی که عصر امروز ارزانی میدارد؛ پس از مد و جزر ها و افت و خیز ها در یک سیستم نظرات ویِژه؛ به «معنای قران» و بالنتیجه به معنای اسلام و حقیقت شخصیت پیامبرش؛ پرداخته و خامه ای کتابگونه هم بیرون داده ام؛ جریانات بالا را درینجا مد نظر ندارم. بنده هکذا به چیز هایی مانند «آیات شیطانی» و فتوا های قتلو و اقتلو، کاریکاتور های موهنی که گویا از پیامبر اسلام کشیده و انتشار داده اند و فیلم هایی اهانتبار مانند «فتنه» نمی پردازم... خبری که در تازه گی از یک نمایندهء «اسلام ستیز» پارلمان هلند انتشار یافته و طئ آن؛ او تقاضای راه اندازی بحثی جهانی در بارهء اسلام و تروریزم در سطح گسترده را نموده؛ طبق خبر ها قبلاً با «عصبانیت » مسلمانان هلند پاسخ داده شده و متباقی را مسلمانان «عصبی» تری که امیران مؤمنان جهان و رهبران معظم جهادی؛ گله گله در قرنطین دارند؛ عندالموقع پاسخ خواهند داد!!! خلاصه بنده به یک مورد کوچک و «بی اهمیت» که کسر شإن علمای اعلام ما در سطح جهان بوده است؛ تا با آن مواجه شوند؛ خواهم پرداخت و بس! و این مورد؛ همانا تظاهرات و مدعیات و کنش های کسی به نام «تیری جونز» کشیش فلوریدایی است که گفته میشود؛ در رأس کلیسایی قرار دارد که دارای کمتر از پنجاه نفر یا بیست فامیل عضو میباشد و خود هم چنانکه تصاویر متعدد او دیده شده است؛ به آدم های دارای وجاهت و جاذبه و اتوریته یا (کاریزما)؛ چندان شبیه نیست! ولی این شخص کوچک با عقل کوچک و گویا « ناسالم» دعوای بزرگ و عمیق و خطیری دارد که بدون شوخی؛ تمام "عالم اسلام" را مورد چلینج قرار داده است. او اتفاقاً به درستی قرآن را مظهر اسلام گرفته و لذا وانمود می سازد که طئ تصفیه حسابی با قرآن؛ میشود - به سخن غربی ها - با تروریزم؛ تصفیهء حساب کرد. تروریزمی که برج های تجارت جهانی را در 11 سپتامبر 2001 به خاک یکسان نمود، بیش از سه هزار انسان را در شعله های آتش دوزخی سوختاند، صلح جهانی و امنیت «دنیای آزاد » را به مخاطرهء هولناک انداخت!!! تروریزمی که «دنیای آزاد» را "مجبور" کرد با صرف هزینه های سنگین مالی و قربانی کردن بیشمار سربازان و مدافعان خویش؛ جنگ جهانی برای دفاع از خود را؛ از "نقطه صفر" مرکز تجارت جهانی در نیویارک تا کوهپایه ها و بیغوله های افغانستان، وزیرستان... راه اندازی نماید که اینک ده سال به درازا کشیده و پایان آن اصلاً معلوم نیست! تا جائی که بیشتر آن ها که میل دارند از دنیا آگاه باشند؛ آگاه اند؛ نخستین تظاهرات و عصیانگری های تیری جونز و همکارانش که معطوف به سوختاندن 200 نسخه قرآن کریم در نهمین سالگرد فجایع 11 سپتامبر طئ مراسم های چندگانه در مکان های متعدد بود؛ با عالمی از پا در میانی ی جهانی به تعویق انداخته شد. برای همین قدر پیشرفت به نفع قرآن و اسلام و مسلمانان!؛ باراک اوباما رئیس جمهور و ده ها مقام بالارتبهء دست اول امریکا؛ بان کیمون سرمنشی ملل متحد و دیگر مقامات عالیهء آن سازمان؛ رهبران سیاسی و پارلمانی ی اروپا و چین و هند و روسیه...؛ پاپ اعظم و مقامات مهم کلیسای کاتولیک و دیگران؛ ضمن محکوم کردن پلان و طرح تیری جونز؛ از وی خواهش کردند که از اقدام مذکور خود داری نماید. تیری جونز کشیش بی نام و نشان امریکایی گویا خواب نما شده بود که فجایع 11 سپتامبر به دلیل قرآن و با انگیزه های قرآنی انجام گرفته و لذا از قرآن باید انتقام گرفت و دیگر؛ روز 11 سپتامبر را در امریکا و جهان ((روز قرآن سوزی)) ساخت و همه گان باید از سوختاندن این «کتاب خشونت و ترور!» مضایقه نکنند. بدینگونه تیری جونز کوچک و...و... با اینکه قدری عقب نشست؛ اما به ناگهان شهرت و شخصیت عظیم جهانی کسب نمود؛ نامش زینت بخش عناوین نخستین و مهمترین خبر ها در رسانه های چاپی و آوایی گردید و صورت و سیمایش در تلویزیون ها و صفحات انترنیت در ردیف شخصیت های بشری دست اول؛ جا باز کرد! مسلمانان عمدتاً در افغانستان هرچه « عصبانیت» به خرچ دادند و مظاهرات کم خشونت و پر خشونت راه انداختند؛ بر علو مقام و اهمیت تصمیم و اندیشهء «تیری جونز» تأکید بیشتر نهادند و در یک کل؛ تقریباً به ثبوت رسانیدند که در قرآن و در مفهوم و هویت «اسلام» خبر هایی هست! از این غریو و شور و بلوای جهانی؛ قریب شش ماه سپری گشته است؛ ولی حد اقل من ندیده و نشنیده ام که کسی به نام متولی ی قرآن و اسلام در باره؛ اصولاً اندیشه کرده باشد. اتهامی که بدینگونه تیری جونز – بر زمینهء جنایات و وحشیگری های القاعده و طالبان و همردیفان شان - علیه مسلمانان؛ جهانشمول و نهادینه ساخت؛ هزاران مرتبه بزرگتر و خطیر تر – و متأسفانه دنیا پذیر تر- از هر اتهامی است که علیه اقوام و قبایل و نژاد ها و ادیان دیگر در طول تاریخ وارد آمده و غالباً منجر به فجایع سهمگین از قبیل هلوکاست در برابر یهودیان؛ گردیده است. این و آن متولی ی اسلام؛ غالباً باد در غبغب می اندازد و غمزه بر ماه و عشوه بر ستاره میفروشد که: بابا؛ تیری جونز کافر و همانند های بوزینه مانند او کجا و عظمت و صولت دین بر حق اسلام و مسلمانان پیروی صدیق آن کجا؛ که نیروی شفاعت بهترین عالم و فخر موجودات و عصارهء کائینات را با خود دارند و خود الله تعالی به نیروی ذات کبریایی؛ ایشان را در پناه و امان خود ضمانت فرموده است!!! باز این نیروی سرشار نفت و زرادخانه های عظیم هستوی و غیر هستوی و لشکر بیشمار فدائیان اسلام شامل پسر و دختر که حتی در هشت ساله گی و چهار ده ساله گی هرکدام بمب تباهکن انتحاری درست شده اند و میشوند؛ و صرف پاکستان و وزیرستان میتواند پرورشگاه و پالایشگاه لایزال و پایان ناپذیر آنها باشد؛ نه فقط برای صیانت و مداومت امت اسلامی کافیست که برای غلبه بر همه کفار و ادیان ضالهء غیر الهی وافی و بسنده میباشد و چنانکه 46 کشور اشغالگر افغانستان کوچک را به زبونی رسانیده و برونرفت از مهلکه را به ایشان چون مصیبتی ساخته است!!! به هر حال از دید بنده؛ آنچه آخوندیزم اسلامی که عجالتاً و چه بسا مانند دوران حضرت معاویه و حضرت یزید...اسلام و قرآن و مقدسات ما را در اجاره و حتی در تملک انحصاری دارد؛ از خود متبارز ساخت؛ تیری جونز و نیرو های پشت سر او را جری تر و مطمین تر گردانید تا عوض یگ گام به عقب؛ دو گام به پیش بردارند. این بار تیری جونز اعلام داشت که لابد برای ثبوت کشف و دریافت خودش راجع به قرآن؛ «محاکمهء قرآن» را دایر می نماید و هر مؤمن و مدافع قرآن که میتواند از آن دفاع کند؛ در «محاکمه!» حاضر شود. روزی چند پس؛ اعلام گردید که «محاکمهء قرآن!» دایر گشت و هیچ مسلمانی برای دفاع حضور نیافت؛ لذا حکم بر« محکومیت » قرآن صدور یافته و منحیث مجازات؛ قرآن به آتش افگنده شد؛ جائیکه به تشخیص تیری جونز؛ قرآن خود؛ بشر را به همان (آتش - دوزخ) هدایت میکند. میتوان گفت که اینجا تیری جونز از ترفندی بسیار شبیه به محاکمات «اسلامی نوع طالبانی» استفاده کرده است؛ معهذا قابل توجه میباشد که طی روز ها و حتی ساعات محدودی هم که وجود داشته؛ کتاب مقدس مظلوم!؛ مدافعی نیافته که آوازی بلند نماید و اظهار موجودیت کند!!! من در مورد محاکمه و آن هم محاکمهء کتاب مقدس و شخصیت مقدس؛ بحث وسیع و کافی و قاطع به سطح بین المللی خواهم داشت؛ ولی درین لحظه اجازه دهید؛ به اثبات کننده های «اتهام» مکثی کنم. 1 – اقرار 2 – شهود 3 – اسناد 4 – قراین این چهار عنصر از موارد اصلی ی اثبات یک اتهام میباشند. مسلم است که قرآن به حیث نوشتهء طبع شده بر کاغذ؛ متهم نیابتی بوده و اصل اتهامات راجع شده به قرآن؛ اتهامات بر مدعیان افراطی ی پیروی از قرآن می باشد که متهم به انجام حملات 11 سپتامبر 2001 در امریکا و ادامه جنگ تروریستی طئ یک دهه مابعد در افغانستان و پاکستان و فراتر از آن ها هستند. خوب؛ برای دومین نوبت؛ آنان که متهمان حقیقی اند؛ چه کردند؟ جز در موارد اندک: 1 – اعتراف کردند به اینکه جز ترور و دهشت افگنی کار و هنری ندارند؛ فجایع در مزارشریف و قندهار افغانستان... 2 – شهود کافی و قناعت بخش - از جمله جنازه های سر بریدهء کارکنان بیگناه دفتر یونما (نماینده گی سازمان ملل متحد) در مزار شریف را - به دنیا فرستادند که همین است و جز این هم نمیتواند باشد. 3 – اسناد مدار حکم در اعلامیه ها و قطعنامه ها و تبصره ها و مقالات و موعظه ها... یی که ثبت آرشیف های میدیا و انترنیت و مطبوعات گردیده؛ واقعاً سرسام آور است و از همه مهمتر به فحوای «تا فرد سخن نگفته باشد * عیب و هنرش نهفته باشد» تقریباً در همه این اسناد؛ بیسوادی مخوفی در رابطه به "حقوق"؛ و حتی به فقه خود اسلام؛ اعم از حنفی و جعفری و غیره بیداد میکند. انگل های شکم گندهء بزرگ حاکم بر مقدرات مسلمانان بیچاره در همان حال که دهان باز کرده محاکمهء و تعقیب قضایی تیری جونز را به اتهام توهین به مقدسات یک و نیم ملیارد مسلمان مطالبه مینمایند؛ وی را دیوانه و سفیه و ابله و «احمق فلوریدا» میخوانند و میدیای گوش به فرمان شان از کجا که پسر و دختر تیری جونز را هم پیدا کرده اند تا بر دیوانگی ی جونز شهادت دهند و موضوع را از نظر محاکماتی یکطرفه ساخته و پادشاهان یک چشمهء شهر های کور ها را از مورد پرسش و غضب دیگران قرار گرفتن مصئون گردانند. 4 – اینک دیگر به قراین نیازی نیست و انگهی هزاران قرینه حاکیست که بند و بساط و بینش آخوندی ی تحجر کرده و گندیده؛ دیگر به درد توده های یک و نیم میلیاردی ی مسلمان جهان نمی خورد و نه تنها به دردی نمی خورد که عمده ترین و اصلی ترین مانع و رادع در راه رشد فکری و معنوی و همزیستی و بهزیستی ایشان در دنیای متحول و متطور و خروشان کنونی است!!! (در آینده این موارد بیشتر باز گردیده؛ و با نمونه ها و مراجع و منابع مشخص نمایانده خواهد شد؛ ولی عزیزانی که شتاب به دریافت حقایق دارند لطف کنند جریانات را با سرچ در گوگل؛ پیگیری نموده کلیت و کمیت و کیفیت واکنش های دولتمردان؛ سیاسیون؛ احزاب، امامان؛ ارباب منبر و قلم و قدم و درم و سلاح و فتوای "اسلامی" را در قبال این آزمون های خطیر و بی سابقه به سنجش گیرند!)
قبلاً باید قاطعانه خاطر همه را آسوده کرد که تیری جونز نه فقط «دیوانه» نیست بلکه چه ذاتاً و چه به نیروی مشاوران و حمایتگرانش؛ از هوشیاری و علم و درک و پلان و ستراتیِژی ی جهانشناسانه و مذهب شناسانه و روانشناسانه برخوردار میباشد. او با دقت بسیار بالا تیر به هدف میخواباند. انتخاب کتاب مقدس مؤمنانی که – حالا افراطیون شان!- متهم به ترور و دهشت افگنی ی سیستماتیک در همه جهان هستند و نزدیک به شش ملیارد بشر روی زمین از رهگذر ایشان احساس خطر مداوم مینماید؛ کار فوق العاده زیرکانه است. شاید در اوایل توده های مسلمان تحت فشار عصبانیت و احساسات؛ آشوب و بلوایی به پا نمایند - کما اینکه به پا نموده اند!- مگر پسانتر به مرور متوجه شده می روند ترفند ها و معجزه ها و کمالاتی که در رابطه به مجلدات کاغذی ی این کتاب به ایشان باورانیده شده بوده یا حقیقت ندارد و یا چنین نیرو بنابر حکمت خداوندی متوقف ساخته شده است. لطفاً به خاطر آورید که حسب باور ها؛ آیا آدم های کافر و دشمن الله مثل تیری جونز اصلاٌ میتوانستند بر قرآن منزل که الله تعالی حفاظت آنرا خود ذمه زده است؛ چپ نظر کنند و در دم؛ به موش و بقه و سگ و سنگ... بدل نگردند؟ یا هم ابابیل و فرشتگان غضب نازل نشوند و مانند «فیل های ابرهه» تیری جونز و همصفان او را تباه و برباد ننمایند؟ مگر نه این است که آدمی در هیچ حال و فکر نبوده و هیچ کاری نمیکند که الله تعالی هماندم او را می بیند و هیچ برگی از درخت نمی افتد مگر به اذن الله! پس حالا که تیری جونز و یارانش؛ بر قرآن مقدس اهانت نموده و مزیداً آنرا آتش زده اند؛ مگر الله تعالی ممکن است از این معصیت اکبر بی خبر باشد؟ مگر محتمل نیست که این سبب سازی خود الله تعالی خواهد بود! بدون اذن الله رحمان برگ از درخت نمی افتد؛ پس بدون اذن و ارادهء او تعالی؛ چطور ممکن است کلام ملکوتی اش خوار و زبون و اهانت و خاکستر گردد؟ برای کسانی نه بسیار محدود در عالم کنونی ی اسلام؛ کلام الله همان است که مطابق امیال شکمی و زیر شکمی ی شان معنا بدهد و تعبیر و تفسیر گردد. و الا همین قرآن مبین ما فراوان واضحاتی دارد که بازی با کلام الله و آیات الله و فروش آن ها به «بهای ناچیز در تجارتی پلید»؛ دارای عواقب هول انگیز غیر قابل پیشبینی و غیر قابل گریز و رهایی است! منجمله: وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ ﴿175 ﴾ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴿176ـ الاعراف﴾ وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿179ـ الاعراف﴾ و خبر آن را كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت؛ آنگاه شيطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد (175) و اگر مىخواستيم قدر او را به وسيلهء آن [آيات] بالا مىبرديم؛ اما او به زمين [=دنيا] گراييد و از هواى نفس خود پيروى كرد. از اين رو مَثَلش؛ مَثَل آن سگ است که به او حمله هم کنی زبان خود را از کام بدر میکند و اگر رهایش هم بسازی زبان خود را از کام بدر میکند؛ چنین است مَثَل گروهى هم كه آيات ما را (که دلخواه شان نبود) تكذيب كردند؛ پس اين داستان را [براى آنان] حكايت كن باشد به فکر آیند (176ـ الاعراف) **** آیا در میان مسلمانان کنونی؛ از چنین کسان فراوان نیست و به حدی فراوان که دین و دنیای آفریده های الله تعالی؛ٰ هردو را به فساد و تباهی و تهلکه و اضطراب افگنده اند؟؟ آیا جریانات فوق الذکر که مسلماً به نحوی با اذن و اغماض الله تعالی انجام میگیرد به همان معنی نیست که آن ذات اکبر نمیخواهد؛ دیگر قدر اینگونه مسلمانان منافق و شرارت پیشه را به وسیلهء آیات قرآن خود بالا ببرد و بالا نگهدارد!؟ بلکه غالباً حکمت بالغه اش به آن رفته است که مؤمنان و مسلمانان راستین؛ به آگاهی و روشنایی رسیده حساب خویش را از این گمراهان شوم پیروی نفس و شیطان؛ جدا سازند و به «معنای قرآن» برسند که قرآن؛ جز«معنا» نیست! و قطعاً بر خلاف توهمات هذیان آلود آخوندی ی تشیع و تسنن...که تیری جونز و یارانش هم به همان اتکا دارند؛ قرآن؛ به حیث معنای وحیانی؛ چیز غیرمادی است و هرگز و هرگز و اصلاً و ابداً نمیسوزد و سوختنی نیست! مسلمانی که این را نداند؛ از قرآن و از اسلام هیچ چیزی ندانسته است!! با اینهم در غایله ایکه تیری جونز به پا کرده است؛ معنا و هدف چنان بزرگ وجود دارد که مسلمانان راستین و غیر منافق هم نمیتوانند؛ نسبت به آن بی تفاوت باشند. عمدتاً که این فرصتی جهانی و تاریخی برای سوا کردن حق و باطل و افشا و خنثی کردن دسیسهء تروریسم و چسپاندن آن به قرآن و محمد و الله تعالی معبود مسلمانان جهان میباشد. تا جائیکه از اخبار و اطلاعات رسانه ای بر می آید؛ از نظر تیری جونز «محاکمهء قرآن » عمل انجام شده بوده و مطابق قوانین و عرف امریکا! این متهم منحیث مجرم؛ محکوم علیه قرار گرفته و مجازات شده است؛ به احتمال اغلب دیگر سالگرد های 11 سپتامبر تا زمان های نامعین در همهء جهان «روز قرآن سوزی » خواهد بود؛ و اینک آماده گی ها در جریان است تا پیامبر اسلام نیز محاکمه گردد. مسلماً ما که در هرکجای دنیا زیست می کنیم ناگزیر از رعایت قوانین و عرف های همانجا هستیم. تا جائیکه معلوم میباشد تمام ابعاد این بازی ی سیاسی – مذهبی و گویا محاکماتی در قلمرو امریکا انجام گرفته و جریان دارد. این تنها قوانین و آزادیهای مدنی ی معمول در امریکاست که برای شخص کوچکی مانند تیری جونز امکان داده است تا دین بزرگی را چنین بیباکانه به بازی بگیرد و تخطئه کند. اما همه میدانند و باید بدانند که قوانین محاکماتی و قضایی ایالات متحده امریکا دارای چنین انارشی و ابتذال نیست که هرکس بلند شود و از خود قاضی و محکمه درست نماید، حکم صادر نماید و خود نیز به اجرای حکم مجازات بپردازد. تیری جونز نه بر اساس شعار ها و عربده ها و عصبیت ها و (متأسفانه) وحشیگری های مشتی جهال مسلمان نما؛ بلکه دقیقاً حسب قوانین و عرف های امریکایی و نیز حسب شریعت مسیحی؛ اینجا مرتکب اعمال قانون شکنانه ای گردیده که حتی باید بر تابعیت او منحیث یک امریکایی و یک مسیحی ی مدنی تأثیر اندازد. بنده منحیث فرد مسلمان و مسلمان زادهء غیر امریکایی؛ حتی با احترام به حق آزادی ی عقیده و اندیشهء تیری جونز و با اذعان به اینکه بدبختانه در مسلمان نماهای کنونی چیز هایی هست که موجب تولید همچو سوء تفاهمات و عصبانیت ها و واکنش های هیستریک در سایر مردمان عالم میگردد؛ و با ابراز همدردی ی عمیق به بازمانده گان تمامی قربانیان توحش های تروریستی؛ از دولت فدرال ایالات متحده امریکا، دیوان عالی، گانگرس و در مجموع از مردم بزرگ و با فرهنگ و حق شناس امریکا می طلبم که برای حل و فصل قضایی و مدنی ی آنچه که تیری جونز عنوان کرده است؛ محکمه صالحهء سه مرحله ای حسب قانون اساسی و سایر قوانین مدنی آنکشور دایر نموده تیری جونز را به جایگاه شخص حقیقی که دعوایی دارد؛ قرار دهند. همچنان من از تمامی ذوات و شخصیت ها و نهاد ها و سازمانهای دینی و مدنی که حین انتشار کتاب خویش «معنای قرآن » آنان را مورد خطاب قرار داده ام؛ به کمال احترام و ابرام می طلبم که بنده را در قبولاندن و عملی ساختن این مامول بزرگ در ایالات متحده امریکا همه جانبه یاری رسانند. بنده در خطاب جهانی در بارهء کتاب معنای قرآن؛ هیچگونه خواست و تکلیف مشخص برای احدی مطرح نساخته بودم و اگر چنین مورد خطیر و بزرگ و غیر مترقبه پیش نمی آمد و محتاج همیاری و همکاری در امری اینچنین دور از توان شخصی ام نمی گشتم؛ هرگز نام کمک بر زبان نمی آوردم. تیری جونز طبق قوانین ایالات متحده امریکا ناگزیر است هر دعوایی که بر علیه قرآن دارد؛ یا بر علیه حضرت محمد و یا فراتر از آن؛ به پیشگاه محکمهء عادی یا ویژه طرح نماید. این صورت دعوی؛ باید جهت آماده ساختن «دفع» آن؛ به مدعی علیه یا وکیل مدافع آن سپرده شود. پس از تکمیل پروسهء دعوی و دفع دعوی و احیاناً «دفع دفع»؛ جلسات محاکمه دایر و موضوع علناً و در حضور نماینده گان تمامی میدیای جهانی به بحث قضایی گرفته شده نهایتاً مورد قضاوت قضات (یا هیأت منصفه) واقع گردد. سرنوشت دعوی ممکن است طور نهایی در محکمهء سومی و در خود دیوان عالی ایالات متحده تعیین گردد.(جوانب و امکانات دیگر منجمله تدویر محکمه در چوکات سازمان ملل متحد بعداً تحت غور بیشتر گرفته خواهد شد.) اکنون که قرآن و اسلام و پیامبر بزرگ آن چنین مورد اتهام و تخطئه قرار گرفته راهی جز این؛ برای باز آوردن «آب رفته به جو» وجود ندارد. بنده یقین عام و تام دارم که پیروزی و سر افرازی نهایی از آن قرآن مبین؛ پیامبر اکرم و حقیقت دین بزرگ اسلام است و در نتیجه بر علاوه؛ ننگ پینه و پیوند تروریزم و دهشت افگنی هم از دامان اسلام حقیقی پاک خواهد شد و مسلمانان با دریافت و تصاحب حقیقت ناب و پویای دین بزرگ خویش بهتر از پیش عضو بسیار محترم و تام الحقوق جامعهء جهانی ی بشری خواهند گشت! من به توفیق خداوندی و با مساعدت های الزامی از سوی مسئولان سیاست و فرهنگ بشری و عاشقان کیان اسلام؛ این بار امانت را تا پای جان به پیش خواهم برد و در عین حال کوشش خواهم کرد؛ استعداد هایی را برای ادامه دادن و نهایی ساختن راه این آرمان جلیل آماده سازم. در پایان؛ متن «خطاب جهانی در بارهء کتاب معنای قرآن» که به موقعش در دو زبان انگلیسی و فارسی دری تقدیم شده است: ....................................
خطاب جهانی در بارهء کتاب «معنای قرآن» جلالتمآب بان کیمون سرمنشی سازمان جهانی ملل متحد و آمر اول یونسکو و کمشنری حقوق بشر UN! جلالتمآب حامد کرزی رئیس جمهور جمهوری اسلامی افغانستان! جلالتماّب باراک حسین اوباما رئیس جمهور بزرگترین و مقتدر ترین کشور جهان و قوماندان عمومی جبههء جنگ علیه تروریزیم! جلالتمآبان رؤسای دول و حکومات کشور های اسلامی و سایر ممالک جهان! جلالتمآبان رؤسا و رهبران مؤسسات و نهاد های علمی و اکادمیک، آموزشی و پرورشی، اطلاعاتی و فرهنگی، خبری و رسانه ای کشور های اسلامی و سراسر جهان! خواهران و برادران افغان، مسلمان و پیروی قرآن! خواهران و برادران اهل کتاب و مؤمن به آفریدگار عالم! تمام همنوعان محترم و مکرم!
درود بر فرد فرد شما! به آرزوی خیر و فلاح و صلح و سلام گیتی؛ شادمانم که در هفتهء اخیر ماه رمضان ـ ماه نزول قرآن مبین (مؤمن به مسلمانان جهان)؛ به شما؛ کتاب « معنای قرآن » را که نگرش منطقی و ساینتفیک بی سابقه بر این کتاب مقدس پنجم حصهء نفوس جهان میباشد؛ هدیه می دارم. پیش از همه؛ در مورد توطئهء سازمان داده شده شنیع و ضد انسانی « قرآن سوزی » در روز 11 سپتامبر سالگرد حملات بر برج های تجارت جهانی، جداً اظهار نگرانی نموده و آنرا شدیداً محکوم می دارم. حوادث 11 سپتامبر به قرآن و اسلام محمدی مطلقاً ربطی ندارد و سازماندهندگان توطئه شوم قرآن سوزی بیش از هر کسی، این حقیقت را میدانند. بن لادن و جانیانی که در مورد ادعای مسئولیت کرده اند؛ نیز به اسلام و قرآن حقیقی نه تنها ربطی ندارند بلکه دشمن اسلام محمدی و قرآن پاک استند و جز نوکری شبکه های مافیایی معلوم الحال وظیفه و معنا و ماهیتی ندارند. لذا از تمام بزرگان مسئول سرنوشت بشریت و معنویت ها و فرهنگ های آن جداً می طلبم که این توطئه را با به کار گیری تمامی امکانات خویش خنثی و جلوگیری نمایند؛ حتی نباید به یک حرف قرآن اهانت روا داشته شود! در مقابل از تمامی خواهران و برادران مسلمان در سراسر جهان می طلبم که هوشیار و خونسرد باشند و به دام اهریمنان توطئه گر نیافتند. و اما در مورد کتاب « معنای قرآن »: دست تقدیر مرا میان موجوداتی به هستی آورد که دنیایی داشتند به اندازهء یک دو سه درهء منزوی از جهان. ملا و خان و ملک فراوان داشتند ولی هیچکدام از « خود شان » و چون خودشان و برابر با خود شان نبود. اینها با تفاوت هایی بُز و شبان و پاسبان و حتی گرگ بودند ولی دیگران تقریباً بدون تفاوت؛ گوسفندان. همین رمه در دههء 80 و 90 طئ یک سلسله نسل گیری ها «مجاهدان» آی اس آی و سی آی ای را تقدیم جهان نمودند و در اواخر قرن 20 و دهه جاری قرن 21 طالبان را. من تا پنج شش ساله گی دانستم که این موجودات؛ چیز مرموزی دارند به نام «قرآن» که سرشت و سرنوشت شان؛ تقدیر و نصیب شان، بارکش بودن و قصابی شدن شان.. خلاصه همه چیز شان از گهواره تا گور در همان شئ جادویی تعیین و تثبیت شده و آنرا هم درگذشته های دور ذاتی از آسمان در جایی موسوم به عربستان پائین آورده بوده است. وقتی دریافتم که این بسته جادویی لای هفت پوش در بالای رف خانهء خود مان قرار دارد، به من این مرض پیدا شد که باید بر این گنجهء سرنوشتی ی اسرار راه پیدا کنم. تا بیست ساله گی سر و کارم با قرآنی که تفسیر داشت (تفسیر کابلی) افتاده بود. در همان حال که یک چشمم به تفسیر کابلی بود و یک چشمم به بیرون و به مدعیان درک و دانش قرآن و نماینده گی از خدا و پیغمبر؛ ناگهان دریافتم؛ اینکه زیر مطالعه من است؛ آن نیست که دیگران از آن میگویند و می لافند و می بافند. حتی به طور تصادف هم موردی پیدا نمی کردم که بر معانی و مصداق های این کتاب مقدس همخوانی داشته باشد. به حادثه ای برخوردم که قربانیی آن فریاد های « کمک »، « به دادم برسید » و « نجاتم بدهید » سر میداد. آن حادثه را پشت سر گذاشتم؛ مگر فریاد های « کمک »، « به دادم برسید »، « نجاتم بدهید » از من دست نبرداشت. شدت این فریاد ها حینیکه قران را میگشودم شاید تا هزار برابر هم افزایش می یافت. از آن سال ها به بعد هرچه بیشتر خواندم و بیشتر دانستم بیشتر پی بردم که قرآن شی ایست حقیقی و ملموس و موجود و مهمتر از همه قابل فهم؛ ولی دعوی از قرآن و فهم قرآن و احکام و روایات آن کذب وحشتناک و حتی چیز کاملاً سرچپه میباشد. اصلا از 1400 سال بدینسو همینطور بوده است. تا که این کذب و وارونگی به نام قرآن، قرآن را مسخره کردن و خدا و پیامبر را به ابزار تجارت و سیاست و منافقت و جنایت مبدل ساختن کاملا از حد گذشت؛ بربریتی 14 ساله که باز بیست ساله شد و بربریتی سیاهتر و سبوعانه تر دیگر که اینک باز به مرز بیست سال نزدیک میشود، به همین نام نه تنها کشور من افغانستان را به تباهی و بربادی کشانید بلکه به هر اسم و رسم و کمیت و کیفیتی بود؛ جهان را به وحشت و دهشت انداخت. این کابوس علی الوصف اینکه تمام دنیا گویا متحدانه برخاسته و تقریباً به مقیاس جنگ های جهانی اول و دوم علیه آن و برای نجات از آن نبرد میکند؛ همچنان بر جاست و برپاست! من در سی و چند سال اخیر فریاد های « کمک »، « به دادم برسید »، « نجاتم بدهید» را از بسیار جا ها و بسیار کسان شنیده ام و می شنوم؛ و خودم هم ناگزیر از چنین فریاد کشیدن ها بوده ام و هستم. اما طنز تلخ زمانه و روزگار ـ چه میدانم شاید هم یک معجزه ـ این است که کتاب خدا و محمد پیامبرش حتی یک آن؛ این فریاد و این طلب را خطاب به من بیچاره گوسفند زاده و گوسفند پرورده؛ متوقف و ساکت نکرده است و نمیکند. حتی مشخصاً شنیده ام که میگوید: مرا از چنگ ISI , MI6 , CIA... و ایادی و نوکرانشان نجات ده که این را دیگر نمیتوانم تحمل کنم! وقتی استفهام کرده و میکنم که من ضعیف بیچاره کجا و آن قدرقدرت های جهانخوار کجا؟ پاسخ میگیرم که فقط من را راسته بگیر و راسته بخوان و راسته معنا کن؛ همین!!! بالاخره چیز هایی دستگیرم شد و محققاً یافتم که لا اقل از زمانیکه جناب معاویه رضی الله عنه این کتاب مقدس را وارونه بر نیزه ها بر افراشته بوده؛ دیگر کسی نتوانسته بر آن راسته نظر کند. اگر توانسته هم نابودش کرده اند. شاید تقدیر الهی همین است چنانکه قرآن را توسط شبانزاده ای درس نخوانده در صحرا های عربی به جهان عرضه داشت؛ اینک معنای آنرا در کوهستانهای طالب خیز افغانستان بازهم توسط یک کمسواد بیکس و کوی و دنیا ندیده ظاهر میسازد. من ادعا نمی کنم که چیزی به من الهام و وحی شده است و میشود؛ ولی برای نوشتن در بارهء قرآن و در باره هر آیهء آن کاملا بی اختیار و با نا باوری و احساس ضعف و ناتوانی بر انگیخته میشوم و سپس بسا جملات و مفاهیم را که در پرده نقش بسته؛ چیزی می یابم که اصلاً کس دیگر و نیروی دیگر به هستی آورده است. چه بسا خودم برای فهم کامل آن ها چندین بار وادار به خوانش دگر باره و دیگر باره میشوم. معهذا چنین هم نیست که فقط قرآنی را دیده ام و بالاخره چون آسیاب بادی با باد هوا به حرکت در آمده ام. نه خیر؛ حتی اینک از یاد آوری اینکه چه مقدار کتاب های بسیار ثقیل تخصصی کاملا نا آشنا به خود را خوانده ام و جز آن تقریباً همه کتب و متون مقدس جهان را مرور نموده ام؛ ترسم بر میدارد. و هکذا تاریخ عمومی جهان و تاریخ های فلسفه ها، علوم، ادیان و تمدن ها را زیر و رو کرده ام؛ در هنر و ادبیات و تئاتر و سینما و کمیدی و تراژیدی و بالاخر در علوم پایه و ساینس و تکنولوژی احاطه های حد اقل به هم رسانیده ام، کتاب ها و مقالات و اشعار فراوان دارم. از سیاست و دپلوماسی و حتی روند ها و جریانات پنهانی دخیل و مؤثر در حوادث و رویداد های عالم در حال و درگذشته های معین آنقدر ها بی اطلاع نیستم. از ژنتیک چیز هایی میدانم و منجمله این را که لااقل یک ژن ایمان روی کروموزم های بشر کنونی وجود دارد. مقام ایمان و معارف و باور های ایمانی در تاریخ تکامل بشر برایم ثابت است... با اینهم تصور میکنم کار با قرآن و معنای قرآن؛ شاید کار من نباشد و این را که پس کار کی باشد؛ نیز نمیدانم. به هرحال باور من این است که به نیروی خون های دریا وار و عذاب های دهشت انگیز سی ساله و اصلاً 1000 سالهء هموطنانم؛ امری باور نکردنی متحقق شده است. برای اولین بار در 1400 سال تاریخ اسلام امروز میسر میشود که ما قرآن محمد را از راسته ببینیم و از راسته بخوانیم و معنای حقیقی قرآن عربی حتی برای اقوام و ملل عرب قابل درک و دریافت گردد. انگار پسورد و رمز گشایی مفقود بود و پیدا شد؛ انگار سُرنئ ای بود که کسان تاکنون آنرا از طرف گشادش مینواختند و اینک از دهانهء تنگ ـ دهانه اصلی اش ـ نواخته میشود و لذا آهنگ و هارمونی اصیل بیرون میدهد. تمام کشف های خورد و بزرگ فقط تا زمانی سخت و عجیب و غریب به نظر می آیند که کاملاً آفتابی شوند و آنگاه به بدیهیات می پیوندند. امروز نه؛ رفتن سفینه به مریخ کسی را به حیرت می اندازد و نه سفر های دیجیتالی 3 ثانیه ای دورادور کرهء زمین. در کار من یعنی در کتاب « معنای قرآن » فقط یک کشف وجود دارد و آن شبیه به این است که برخلاف تصور قدما که می پنداشتند؛ زمین مسطح است؛ این آیت آفریدگار مانند سیب درخت منزل ما یا تربوز فالیز مان؛ کره وی است. قرآن هم بر خلاف تصور قدما و حتی امروزی های بخصوص متعصب و متشدد؛ «الله محور» نیست؛ بلکه «بنده محور» و «عرب محور» است و آنهم عرب 1400 و چند سال پیش است که محوریت قرآن را دارد نه اعراب امروزی. از اینجا به بعد همه چیز راسته میشود و تمامی معانی و مفاهیم دقیقاً به جای خود باز میگردند. تبعات این انقلاب اندیشه ای، معرفتی و فرهنگی؛ به ساده گی جهان شمول است؛ چرا که چپه خوانی منحصر به قرآن نبوده است؛ تورات و بایبیل و سایر متون مقدس همه دارای عین سرنوشت و سر گذشت میباشند. بدینگونه است که دیگر متون مقدس را در جهت استحمار و تحمیق و تخدیر مردمان نمی توان به کار بست! نمیتوان از آنها اسلحه ترور و جنگ صلیبی و جهاد فی سبیل الله ساخت! اینک از شما محترمان که برای سرنوشت کشور هایتان و تمام بشریت نگرانی و در قبال آنها مسئولیت اجرایی، سیاسی یا اخلاقی دارید؛ بنده صرف یک پرسش دارم که آیا حق آنرا داشتم؛ مخاطبتان قرار دهم یا نه؟ البته؛ اصلاً به کس و مقامی نه تعیین تکلیف می کنم و نه چنین کاری را ضرور میدانم. با احترامات
افغانستان ـ محمد عالم افتخار 30- 8-2010
لطفاً کتاب (بخش نخست) را از اینجا دانلود فرمائید: http://www.ariaye.com/ketab/eftekhar/eftekhar4.pdf |
و السلام
خاطره:
برخی از کامینت ها و نظریات سایر عزیزان را میتوانید منجمله در اینجا مرور فرموده مورد قضاوت قرار دهید:
http://homayun.org/?p=58566&replytocom