بیا که باده به ساغر به پای ساز کنیم
لوای ساقی و مطرب زنـو فراز کنیم
زسجـدگاه ریـایی همیشه بـرخـیـزیـم
به تاق ابروی خوبـان فقط نماز کنیم
بنای کینه و ظلـم و سـتـم فـروپاشـیم
در رهـایی به دلهای خسته باز کنیم
به آهـوگان و غـزالان میهنم سوگند
ستیزه با دد و دیو و سر گراز کنیم
ز تاج و تخت ستمکارگان بگریزیم
بـنـای کاخ سـخـن بـا لـب ایاز کنیم
حـدیث زلف پریشـان ماه رویان را
نثار خسته دلان در شب دراز کنیم
شمیم بیت وغزل های تازه و نو را
برای تازه عروس وطن جهاز کنیم
به یمن همت والای عـشق و آزادی
ز بند غـیر دل و جان بی نیاز کنیم
شکوه عصر تمدن اگر بغارت رفت
نشـاط و شـوق فـقیرانه شهنواز کنیم
اگـر کسـی نشـود محـرم دل مسکین
دیگـر به چـشـمۀ آب زلال راز کنیم
دل تپیده به خون را به کورۀ هجران
چـو پـاره پـارۀ پولاد غـم گـداز کنیم
اگربه روی وطن درب امنیت بستند
ز باغ عشق و محبت دری فرازکنیم
به بزم سنبل و ریحان و نرگس فتّان
دماغ خسته دلان پرزعیش ونازکنیم
15/6/2014
رسول پویان