از انهامات تا حقایق در مورد اسماعیل خان
از مدت دو هفته به اینطرف در مورد اسماعیل خان سابق امیر حوزه جنوب غرب افغانستان، فعلن وزیر آب و برق در کابینه ای حامد کرزی صدا های بلند شده است. از جمله آقای عزیز لودین مسوول مبارزه با فساد در دولت کرزی علیه او اقامه دعوا نموده و او را به غصب زمینهای دولتی و شخصی متهم کرده است.
در بعضی از سایت های انترنتی شخصی به نام عبدالحکیم نورزایی درین باره قضاوت های نموده و مرتبه ای این شخصیت جهادی را آنقدر بلنده برده است که خواننده فکر میکند اگر هست و یا نیست در افغانستان بعد از معلم عطامحمد نور والی ولایت بلخ یگانه مجاهد راه حق او بوده و اوست که باید مردم افغانستان به نامش افتخار کنند.
این آقای نورزایی شاید صفحات یاداشت های روزانه جناب امیر اسماعیل خان را مرور کرده باشد و یا شاید هم خود امیر اسماعیل خان باشد که خواسته از خودش در مقابل رقیب حزبی و سیاسی اش جناب عزیز لودین، آقای رفیق شهیر، زیر کوهی های بخشداری شیندند، خانم خدیجه مرحوم دختر عبدالمجید خان زابلی و اعضای جریان شعله جاوید خود را تبرعه کند.
به گفته ای این اقای نورزایی بعد از آنکه اسماعیل خان پس از شکست روس ها با طمطراق امیر حوزه ای شمال غرب هرات میشود تاریخ می آفریند. از ساختمان های جدید شهر هرات، از پارکها و تفریحگاه ها، از انکشاف سکتور های کشاورزی، صنعتی و بالاخره از آنچه کرده و ناکرده را شرح میدهد و بعد میپردازد به اینکه اسماعیل خان شخصیت استسنائی است ولی مردم هرات به شمول آقای عزیز لودین و شهیر و...و نمک ناشناس؟ و بی عرضه اند http://koofi.net/index.php?id=4316. که به اسماعیل خان تهمت میبندند... در حالیکه او در طی بیش از سی سال گذشته با عدم توجه به مسائل قومی؟، سمتی و منطقوی در سطح جهان معرفی شده است... همچنان برجستگی های جهادی و سیاسی اورا به رخ مردم میکشد. ومیگوید این پروژه ایست برای بد نام کردن جهاد مردم افغانستان...!!
من یکی از متولدین هرات ام که بعد ازختم تحصیلات ام در کابل بین سالهای 1354 الی سالهای 1379 درین شهر زندگی کرده ام. در مکاتب لیسه و در موسسات کمک رسانی بین الملی تا اواخر دوران طالبان مشغول خدمت به هم میهنان ام بودم. وقتی دولت نجیب الله سرنگون گشت در شهر کابل با خانواده ام زندگی میکردم. اگر جهاد در راه اسلام را متحد ساختن مردم بخاطر رفاء، صلح، ارامی و آزادی بگوئیم که لزومن باید توسط نماینده گان و شخصیت های جهادی میسر میشد... حتا اگر سرم را ببرند میگویم؛ کفار آنچه بر مردم مسلمان ما روا دارند بهتر از ظلم و تعدی این نماینده های اسلام دروغین بود. این داستان خیلی برزگتر از انست که بتوانم در چند ورق خلاصه کنم. آنچه خلاصه میکنم اینست که حتا یهودیان اسرائیل چنان ظلمی را بر ملت فلسطین نکردند که جهادی های ما بر مردم مسلمان افغانستان کرده اند.
وقتی آقای عبدالحکیم نورزایی از جهاد یاد میکنند حتا اگر ایشان یکی از مجاهدین باشند از ایشان نفرت ام میاید. چهارسال کامل بخاطر ارگ ریاست جمهوری بالای شهر کابل راکت میبارید. هزاران انسان بکام مرگ فرو رفت صد ها هزار انسان مجبور به فرار شد. ده ها مکتب و مدرسه و دانشگاه به خاک یکسان و هزاران خانه ای بود باش مردم ویران گردید. نفس ها در سینه ها بند میماند وقتی از دامنه های کوه های خیر خانه و یا از چهار آسیاب کابل راکتی فیر میشد. عوض فقه اسلامی قانون جنگل حمکروایی میکرد. در هر کوچه و پسکوچه چوچه شیطانی به نام مجاهد تفنگ بر دوش به غارت خانه های مردم میپرداخت. من چشم دید ام را میگویم ازچپاول کودکستان قلعه نجاران خیر خانه از هجوم به خانه های مردم... نفرات انور دنگر که در قلای نجاران خیرخانه کابل البته قبل از هجوم این نیرو ها و کشتار مردم افشار به خانه ای یکی از پشتون ها ده نفر زخمی و یک جوان محصل دانشکده ای فارمسی شهید شد. بعد یکی از قوماندنهای احمد شاه مسعود به نام اعظیم چونته او را دستگیر کرد ولی فردا باهمان تفنگ به سرک های خیر خانه گشت و گذار میکرد.
در سال 1374 به هرات آمدم. هرات آرام بود و به گفته ای آقای نورزایی قیود شبگردی و صدای فیر تفنگ ، راکت و یا توپی نبود. جناب امیر صاحب اسماعیل خان با افتخار لقب امر حوزه ای جنوب غرب افغانستان را کمایی کرده بود. ولی در کابل، مزارشریف، قندهار، ننگرهار و دیگر مناطق افغانستان همچنان جنگ بر سر گرفتن کرسی زعامت ادامه داشت. چندین حوزه بوجود آمده بود و دقیقن حالت تجزیه یی افغانستان را بازگو میکرد. امیر صاحب اسماعیل خان چنانکه آقای نورزایی فرموده اند مشغول گشت و گذار مناطقی در هرات بود که در گذشته آنرا به ویرانه ای مبدل کرده بود و با تشویق مردم و نهاد های بین المللی بازسازی میشد. درین وقت من به حیث مسوول بخش کشاورزی موسسه کمک رسانی دنمارک در هرات کار میکردم. از جمله سرسبزی مناطق تخت ظفر، شیدایی، منار های هرات و بخشی از سرکها را با وارد کردن هزاران نهال ناژو از ایران شروع کردیم. راستش مثل امروز ریش نداشتم و در یکی از مجالس با اسماعیل خان اشتراک کرده بودم. وقتی مرا میخواست مورد پرسش قرار دهد گفت: « صوفی صاحب میخواهم نظر شما را بدانم...» این یعنی که چرا مثل خودش ریش ندارم... بر علاوه چناکه آقای نورزایی اذعان میکنند بازسازی شهر هرات نه توسط امیر اسماعیل خان بلکه به وسیله ای خود مردم هرات صورت گرفت.یعنی او و شهر داری هرات نه اپارتمان آباد کردند و نه هم جاده ای را پاک ساختند از جمله در سال 1376 برای اولین باز پیاز گل زعفران توسط محمد هاشم اسلمی یکی از مامورین توسعه موسسه داکار از ایران وارد افغانستان گردیده و در بخشداری های غوریان و پشتون زرغون رزع گردید. شاهراه هرات قندهار، تخت ظفر، مکاتب شهر و اطراف شهر هرات، باغ گوهرشاد توسط موسسه کمک رسانی دنمارک با نهال های ناژو دوباره سرسبز گردید و این درختان اینک پانزده ساله اند. انواع تخم های اصلاح شده گندم و کود یوریا و دای امنیوم فاسفیت رایگان به دهقانان توزیع گردید. قوریه های نهال های مثمر و ناژو سبزیجات در فارم اردو خان هرات بوجود آمد و به دهقانان رایگان توزیع شد. در بخش انجنیری این موسسه پل تاریخی مالان که در حالت فرو ریختن بود بازسازی گردید. در بخشداری ها هرات سربند ها، کانال های آبیاری مکاتب ابتدایی و لیسه باسازی شد.
امیر اسماعیل خان از شروع حکومت اش بعد از ختم دولت خلقی به خانه عبدالمجید خان زابلی واقع در سرک بانگ خون سُکنا گزید. ( طوریکه گفته میشد این خانه در زمان نورمحمد ترکی به پاس اینکه او مدتی در دفاتر عبدالمجید خان زابلی کتابت کرده بود حالا به مقام ریاست جمهوری افغانستان قرار داشت با مقداری اراضی در دارلامان کابل به او هبه شده بود). درآنجا عروسی فرزند ارشد اش میرویس جان با دختر یکی از عیان شهر هرات برگذارشد و بیاد دارم که درشب عروسی اش که میگفتند سی هفت گوسپند قربانی شده بود انفجارتی محله ای ما را تکان داد و بعد در همانسال از طریق رادیوی بی بی سی اعلان شد که میرویس پسر اسماعیل خان هنگام غزیمت بسوی فرانسه از طریق فرودگاه اسلام آباد چمدانی حاوی یک ملیون دالر را با خود حمل میکرد که از طرف مامورین فرودگاه مورد بازخواست قرار گرفت. بر علاوه درین مدت من شخصی را به نام وحیدالله یکی از تجاران افغان مشهد ایران در دوران جهاد به خاطر دارم که سند سیصد جریب زمین را نشان ام داد البته به امضای برهان الدین ربانی که از من میخواست اورا در توسعه و باسازی زمین دشتی میان بخشداری کشک و شهر هرات ( شمال سید مختار) کمک کنم.
آقای نورزایی به نام شعله ای ها افسانه خوانی کرده است: در سال 1366 زمانیکه من سرباز قطعه تشریفات پولیس شهر کابل بودم رفیقی اهالی کابل داشتم که میگفت تازه از پاکستان برگشته است. او برایم تعریف کرد که دوستی داشتم میگفت با سید نورالله عماد یکی از اعضای بر جسته ای جمیعت اسلامی در ایبت اباد در شهر پشاور دوران جهاد میگفت: اسماععیل خان خودش یک شعله ای بوده و از جمله دوستان او که او را کمک بزرگی کرده اند در ولایت فراه و سرحد ایران و هرات شعله ای ها بوده اند. ازین جهت او با دستار و عبای آخندی عقیده ندارد و همیشه دستمالی به دور سرش میپیچد... هر چند این سخن او را نمیتوان تائید کرد اما علت اختلافات امیر اسماعیل خان با سید نورالله عماد هیچگاهی افشاء نشده است و یک معما باقی مانده است.
ازین مسایل که بگذریم لزومن باید به عقاید یک مجاهد راه اسلام بر گردیم زیرا به عقیده ای آقای نورزایی بدنام کردن اسماعیل خان بدنامی جهاد است. اسماعیلخان بعد از این طاعات و عبادات در شمال افغانستان اسیر دست طالبان گردید در محبس قندهار دعا و ثنا خواند!! که به پاس زحمات پانزده ساله اش فرشته های نجات ( مسلمن القاعده) به داد اش رسید و او را از زندان قندهار صحیح و سلامت با یک موتر پیک اپ به مرز ایران رساند و در آنجا در هوتل لاله مشهد با خانواده اش یکجا شد و انتظار نیرو های ناتو را کشید تا یکبار دیگر نام امیر حوزه جنوب غرب را برای او ارزانی سازند. آیا آقای نورزایی گاهی از خود پرسیده است که فرق میان نیرو های ارتش شوروی سابق و نیرو های ناتو چیست که اسماعیل خان در مقابل نیرو های شوروی جهاد کرد ولی به نیرو های ناتو سر تعظیم فرو آورد و به مقام وزارت انرژی آب و برق رسید؟
اگر اسماعیل خان جواب درخور عقاید اسلامی اش را نتواند درین مسله بیان کند مثل دوستان دیگر شعله ای اش چون مشاور ارشد حامد کرزی رنگین دادفر اسپنتا غلام بچه ای ظاهرشاه و فرزند فیودال بزرگ بخشداری کرخ ولایت هرات شاه علم خان طاهری و بگفته ای آقای نورزایی شعله ای های دیگر چون عزیز لودین، رفیق شهیر، اعظم داد فر وزیر سابق تحصیلات عالی ووو وکیل دعوای دیگر از قماش نورزایی ها پیدا نموده و اینبار ثابت سازد که او نه در بخشداری شندند و نه هم در هرات مرتکب جنایت شده است. در حالیکه تاریخ شهادت میدهد که بهترین فرزندان هرات در دوران جهاد، چون قیوم ترکان،ارباب عبیدالله، صفی الله افضلی، صوفی عبدالله کارته مولوی محمد افضل و صد ها مجاهد به دستور اسماعیل خان سر به نیست شده اند. من در مورد سلیم تره کی که گویا او از خاندان مجید خان زابلی است و توظعه ها علیه اسماعیل خان را رد نموده است همینقدر میگویم که صرف یکبار در یک مجلس خصوصی با این شخص روبرو شده ام این آدم یک ترسو و یک آدم گوشه گیر است که از دارایی های مجید زابلی بنا بر قرابت اش با خانم خدیجه در جنوب شهر هرات قلعه مستحکمی و ده جریب زمین درجه یک به ارث رسیده و اصل این قلعه در مجاورت نهر کاربار به نام قلعه حاجی آخند؟ یاد میشود نه سلیم ترکی...
بر علاوه اگر کسی ادعا کند که افغانستان را غیر از مردم آن مثلن میتواند کرزی و یا یک وزیر دست چپ و یا راستش آباد کند باید به ریش خود خنده کند. زیرا در آبادانی هر ملک، ولایت و روستا مردم آن نقش سازنده تر از اولی الامر دارند.
بگفته ای آقای هارون امیرزاده اگر میدان هوایی شیندند که بخش کوچکی از جغرافیای افغانستان است و اسماعیل خان درخواست تسلیمی آنرا برای امریکایی ها نه! گفت و این سخن هم حالا بلاتشبه خط قران شده. حالا که از سرحد حیرتان تا مرز دیورند و از مرز اسلام قلعه تا واخان به اختیار امریکایی هاست پس این نه!.. گفتن از دهان اسماعیل خان غیر از یک دروغ شاخدار هارون امیرزاده این نوکر شورای نظار چیز دیگری بوده نمیتواند.
من شخصن نه عزیز الله لودین را میشناسم و نه هم با کار های تازۀ شهیر آشنایی دارم. همینقدر میدانم که این دو شخصیت هم بدتر از اسماعیل خان مثل خوره در پوست دولت پوشالی گرزی چسپیده اند و دارند برای مطرح نمودن خود و گرفتن چوکی های کلیدی دست و پا میزنند و همچنان از استملاک زمین های دولتی توسط اسماعیل خان اطلاعی ندارم . اما چیزیکه مرا به نوشته واداشته است اینست که اگر جناب اسماعیل خان واقعن یک مجاهد بوده چطور بعد پیروزی در مقابل اشغال شوروی ها به اشغال دوباره افغانستان توسط لشکر ناتو تن داده و دو دسته به کرسی وزارت و امارت چسپیده است.
مسلمن در دردوران اسماعیل خان جنگهای قومی و قبیلوی در بخش زیر حکم اش اتفاق افتاده است و هرچند در هرات اوضاع آرام بود در فراه، غورات، بادغیس گاهگاهی تمرد ها به وقوع میپیوست. این جنگ ها یکی از خصوصیات دوران جهاد است که تا حالا ادامه دارد جان هزاران انسان را میگیرد.
در سالهایکه طالبان و القاعده از طریق سپین بلدک وارد قندهار شدند. اسماعیل خان به اشاره ای برهان الدین ربانی بسوی قندهار لشکر کشی کرد. بخیال اینکه علی آباد شهر است ولی از دست همین برادران دینی اش شکست خورده و با یاران دیگرش به ایران فرار کرد. در شب فرار در خزانه های بانک ملی هرات به نام پول چیزی باقی نماند. سرمایه های ملت که در طی چهار سال امارت جناب شان از طریق بندر تورغندی و اسلام قلعه، مالیات بر عایدات وو بدست آمده بود باد دو موترپیک اپ از مرز اسلام قلعه وارد ایران گردید. نتیجه حمله اسماعیل خان به قندهار؛ صبح بعد از پیروزی طالبان ده ها کشته بود که در مقابل مقر اش ولایت هرات طالبان روی سرک انداخته بودند.
اسماعیل خان و حوزه جنوب غرب
امارت اسماعیل خان در چهارسال قبل از آمدن طالبان و چهار سال بعد از آمدن ناتو از چهار استان افغانستان تشکیل میشد. بعد از هرات فراه، بادغیس و غورات محل امارت اش بحساب میامد.
آقای نورزایی میفرمایند که در هرات فلان و فلان شد. از ایشان باید پرسیده شود سنگی را که در ولایات دیگر اسماعیل خان روی سنگ گذاشت چه بود؟. من در این حوزه در همه بخش های سفر کرده و از آن سروی استاتیکی نموده ام. حالا بعد از آنکه اسماعیل خان شش سال میشود برچوکی وزارت آب و برق تکیه زده است فریاد شهریان فراه بخاطر نبودن برق بلند است. جنگلات پسته که در زمان جهاد وقف شده و نیمه ای آن مواد سوخت مردم شده بود به حال خود باقی است. بند سلما واقع در شرق هرات که توسط مجاهدین ویران و شهرک کانکریتی آن به خاک یکسان شده بود هنوز هم همان ویرانه است. برمن خرده نگیرند زیرا این مسله را از زبان حاکم این بخش که یکی از پسران پاینده محمد خان بخشداری اوبه و یکی از مجاهدین در سنگر اسماعیل خان بود در سفری به بخشداری چشت شنیدم. او میگفت امیر صاحب اسماعیل خان پیام فرستاد تا شهرک کانکریتی را با گذاشتن مین های که از ایران آمده بود به خاک یسان سازیم تا بار دیگر نیرو های کمونیستی جای برای آسایش در چشت نداشته باشد و همچنان او یعریف کرد که در انفجار چاه های که در آن توربین های برق نصب میگردید مواد منفجره را چگونه جایسازی کرده بودند. فابریکه تولید سمنت، معدن بیرایت را مثل بند سلما به اشاره آخند های ایران کسی فعال نمیکند. به جای کارهای زیر بنایی چسپیده اند که دامنه ای کوه را سرسبزکنند. تعمیر پوهنتون ، چهره شهر را تبدیل کردن عوض کار های زیر بنایی خیلی خنده آور است.
سرک میان هرات و ولایت غورات خاصتن کوتل کفتر خان که گذرگاه عمده مردم این ولایت بسوی هرات است از زمان ترمیم ان در دوران جمهوریت داوود خان تا امروز دست نخورده است. کوتل سبزک گذرگاه میان بادغیس و هرات در زمان طالبان و آن هم جهت انتقال ماشین های جنگی به سوی میمنه ترمیم و برای عبور مطمین آماده گردیده است. در ولایت بادغیس، غورات و فراه هزاران کاریز و سربند آب از کار افتاده و بطور مثال در بخشداری های مرغاب، جوند، لامان و قادس و غور ماچ ولایت بادغیس که در گذشته آنرا گدام گندم این حوزه میگفتند طی دوران جهاد از میان رفته و تا حالا در باسازی آن اقدامی صورت نگرفته است. مسله باز سازی در فرهنگ امیر اسماعیل خان اصلن وجود ندارد. زیرا او یک شخص نظامی است و در باره مسائل انکشاف اقتصادی حوزه ای جنوبغرب مطالعه ندارد و نداشته است. اطرافیان اسماعیل خان در دوران امارت اش کسانی بودند که چون خود او یا نظامی بودند و یا به نحوی از او بتی ساخته بودند. بهترین ها را از بخشداری شیندند محل تولد اش بدور خود جمع کرده بود. اسماعیل قرار گفته ای بعضی از مردم مربوط قوم نورزایی های شیندند هرات است. این شعر را در ختم گفتار آقای نورزی پذیرفتم
............
از بدو جــــلوس تا به این دم
بر مســند جــــم نشسته بی غم
در راه مفــــاد قــوم و توده
کاری که تو کرده ای چه بوده؟
مردم دلی بی قــــرار دارند
از نزد تو انتظـــــار دارند
گر دست تو بر کنار باشد
ما را ز که انتظـــار باشد؟
گیریم که نیت تو پاک است
فکر تو به اعتلای خاک است
دانستگی ات چه سود دارد
چون سیر عمل نمی سپارد
......
نعمت الله ترکانی
4.5.2012