زنی در پشت دیوارهای بلند ارگ به چه می اندیشد؟
نوشتۀ: حمیرا ثاقب
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در شهرمان کاخی است به وسعت بی نهایت امتداد سیاست های پر پیچ و خم که زنی در پشت دیوارهای این کاخ شاید آفتاب را هم نبیند. این زن کیست که سالهاست در شاهراه سیاست های پیچیدۀ سرزمینش افراد زیادی را به تجربه مینشیند و در دهلیز ارگ حاکمیت شاهد عزل و نصب چهره های بیشمار وزراء ، والیان و قوماندانان بوده است.
نام زینت کرزی را تا حدودی همه شنیده اند و میدانند که این نام در همراهی با استوانه های قدرت سالهاست که عجین شده و بارهاست که دیوارها و دروازه های ارگ نجوا کنان نامش را محتاطانه به بیرون از حصارهای کاخ سنگی قدرت تبارز میدهند.
بگذارید با این بانو نه از دریچۀ مشکل گفتن و مشکل بیان کردن بلکه آرام و بی پیرایه با او سخنانی را که باید یک زن به یک زن بگوید وارد شویم. شاید میان ما و او همین واژگان تسلسل وار باشد که سنگهای محکم کاخ و نگاهبانان قصر هم نتوانند مانع این گفتگو گردند. سخنان ما شاید با ظرافت های زنانه همراه نباشد و ناز و کرشمۀ سخن گفتن را در حالتی ساکن و صامت قرار دهیم و اینبار بیان را از هجرۀ واقعیت ها برون اندازیم، آنجاییکه نه بوی مستی و گم گشته گی دنیوی و نه خلسۀ عرفانی ما را در بر گیرد؛ آنچه میگوییم و میشنویم نه در دنیای زنگار گرفتۀ مردان کاریست و نه صدای ما از دایرۀ اهداف غیر زن بر میخیزد، پس زینت را هراسی نباشد که ما از دروازه های فریب و خدعه وارد نشدیم بلکه محک بر چگونه زن بودن هر دو صورت خواهیم زد.
گفته اند زنان ناقص العقل اند و صده ها و قرن ها عاقلان مرد؛ نقاره مینوازند تا با صدای زمخت مردانۀ شان ناقص بودن عقل را از جماعت زنان به تصویر بکشند اما ناقص بودن را سالهاست در جهالت خویش یافته اند و با تکرار اشتباه همت بر اشتباه دیگری میورزند.
ما زنی را در پس کوچه های خرابات و زنی دیگر را در مناجات زیارتی در همسایگی کاخ میابیم، زنی برای سیری شکم نوباوه گان آیندۀ سرزمینی که شما برایش ایجاد کردید تن را می فروشد تا لقمه ای را کمائی کند و زنی دیگر در مناجات خود با خدای خویش آبرو مطالبه میکند و باز حیثیت، عزت و همت برای پاک بودن در دنیای وسوسه های بیچارگی؛ زنی هم دستان خود را از زیر چادری رنگ و رو رفته ای به سوی مردانی دراز میکند که شوهر او را در میان کراچی و یا تبنگی کوچکش بیرحمانه کشتند و او را بیوه ساختند. دختری هم که می خواست همچون تو داکتر شود اما سر از سرک های مکاره و پرهیاهوی شهری پر از کینه درآورد که مردمان این شهر جسم نحیف دختر را با نگاه های پر از شهوت از ورای فروختن ساجق روی دستش استقبال میکردند.
قاضیان و پاسبانان این دیار؛ عطش آلود تر از دزدان نیمه شب برآمدند، گرگها دندان های تیز شان را تا بنا گوش برای دریدن و فنا کردن آماده ساختند. این داستان هر روزۀ شهری است که در نزدیکی تان هر لحظه به وقوع می پیوندد .
این زنان آرزو دارند تا شما را ببینند و تمام درد های خود را برای همسر پادشاه و حکمروای سرزمین شان بازگو کنند. کسی از قربانی فرزندش در قربانگاه بدعت گزاران دین برایت خواهد گفت و کسی دیگر از هجوم نیمه شب مردانی نقاب پوش در کلبه ای چوبی که خود فاجعه ای دیگریست. زنی در انفجار به دنبال کودکش میگردد که تنها لخته ای از گوشت و خون فرزندش را می یابد و آسمان را به غم شریکی خود فرا میخواند و دختری که بیگناه، قربانی آنچه ناموسش می نامند میگردد و توسط اربابان قدرت و صاحبان شوکت کاذب به شکار گرفته می شود و غمناک تر از آن اینکه بوزینه گان میراث خور در ادامۀ این تراژیدی او را تا به صبح به یغما میبرند. این دوشیزه گان به تهمت و افترای بی پایان محکوم به سنگسار میشوند و سنگ ستم، پیکرش را نه؛ بلکه قلب محزونش را می درند. در این وادی شحنه گان غدار و ملایان خوش خدمت؛ دست بر دست نهاده با تحریف دین و دنیا در این بریدن ها و دوختن های همه روزۀ شان؛ دین را بر طبق های معیشتی خود نهاده و حاکم و محکوم را، ظالم و مظلوم را و برتران و ابتران را خود براساس زوایای مردگونه خود تفسیر و تعیین میکنند. اینجاست که زن باید تازیانه های تفاسیر مردانه از دین را بر شانه های خود تحمل نماید و آرام نظاره گر خندۀ مستانۀ مرد متجاوز و دندان های زرد ملای ترازو نگر باشد.
با شما صحبت از زنانی میکنم که نه در کاخند و نه در میان نگهبانانی که هر لحظه تشویش پرخوری و مستی درباریانی را دارند که خود قانون میسازند و خود قانون را چون گلیم زیر پای خود فرش میکنند.
خانم رییس جمهور؛ شاید روز جهانی زن برای زنانی که حکایت آنان را در سطور فوق آورده ام چندان خوشآیند نباشد، شاید آنان ندانند که در هشتم مارچ، زنان بر اساس کدام فرمول به سرک ها رفتند و چرا برایشان این روز اهمیت فوق العاده ای دارد. این زنان برای دستیابی برای نان به هر دروازه ای جز دروازۀ کاخ رفته اند. آنان را میتوانی همه روزه زیر خاکبادها و بوران انحصار طلبی کاروان اجلال آمیز رهبران ببینید؛ رهبرانی که بخاطر نجات دین و ناموس هم شوهران این زنان را به قربانی دادند و هم فرزندانشان، در پای دستورات رهبران به ظاهر دینی کشته شدند و اکنون دین در میان زندگی پرمجلل و فرعونی شان به انزوا کشیده شده و ناموس؛ که در گوشه های شهر، مطرود و مردود افتاده اند.
و حال بانوی کاخ! بگذارید بپرسیم که آیا در داخل قصر رنگین تان گرسنه مانده اید؟ و یا حتی این مقولۀ اعجاب آور برای ارگیان را تجربه کرده اید؟ آیا تشویش جانفرسای نیامدن شوهر در غروب زندگی تان را تصور نموده اید؟ آیا پیش بینی کرده اید که میرویس، تنها فرزندت در میان هیاهوی تاجران مافیایی و دود و آتش مشمئز کنندۀ انتحار کننده گان به گوشه ای از جوی خونین افتاده باشد؟ آیا نوامیس قصر تا کنون تازیانه های ضخیم و دردناک اتهام نامشروع را بر اساس فتواهای غیر عادلانۀ ملایان زن ستیز بر شانه های خود تحمل کرده اند؟ و آیا سنگی به نشانۀ حکم سنگسار به سوی تان حواله گردیده است؟
طبیعتا جوابتان به این پرسش ها "نه" خواهد بود. شما با این گونه جملات نه تنها بیگانه و نا آشنایید بلکه در پندارتان نیز این تخیلات و اوهام نمیگنجد. ولی این واقعیت را بدانید که در چند قدمی محل اقامت تان بارها و بارها مردم شاهد این ظلم ها بر زنان افغانستان هستند.
صحبت را به درازا نمی کشانیم چه آنکه شما نه در خوب ما زنان بودید و نه در روزهای پر حادثه؛ ولی میخواهیم بگوییم که شما از اشتراکات با ما فقط زن بودن را به میراث گرفته اید و ما آزادی هست بودن و ایستادن و قیام کردن را به دست داریم، قیام علیه تمام شالوده های سست و بی بنیان و طومارهای بلند بالای ضد زن که مجرای آن از داخل همان ارگی که شما در آن زیست میکنید سرچشمه میگیرد. زنان با از دست دادن جان شان در اعدام گاه های دژخیمان زن ستیز فریادشان را به آسمان بلند کردند اما شما در این بحبوحه فقط سکوت کردید و نظاره گر بودید، ما مشارکت سیاسی زنان را در متون مهم سیاسی و اجتماعی کشور خواهانیم و شما هنوز در لفافه ای به نام "خانه" و "کوچ" خود را محصور کرده اید. جهان به سنگسار علیه زنان در افغانستان انتقاد کردند اما شما مخالفتی هر چند آرام را از ورای دیوارهای قصر بروز ندادید و شما حنجره تان را برای دفاع از زنان نه تنها به حرکت در نیاورده اید بلکه همچنان خاموشانه ده سال را با حاکمیت و نمودار قدرت؛محافظه کارانه سپری نموده اید.
و اکنون با این مباحث زنانه میخواهیم به دور از هنجارهای مردانه و دنیای پرهیاهوی شان شما را دعوت به دنیای تحرک، آزادی، سربلندی و اقتدار نماییم و شما را در جمع تاریخ شیرزنانی به ثبت رسانیم که تاریخ، هنوز نامشان را جاودانه در تارک سطور خود به درخشش درآورده است و همچنان در کنار زنان مبارزی که نه برای خود؛ که مطالباتشان برای تمام زنان افغانستان است. بیا و تاج زرین حاکمیت را از سر بردار و با قدم های محکم و استوار در مقابل تمامی قوانین ضد زن ایستاده و همراه خواهرانت تاریخ هویت خویش را در این برهۀ حساس بسازید.
و در فرجام، استقبال از روزی می نمائیم که داکتر زینت کرزی همسر رییس جمهور افغانستان برای احقاق حقوق زنان کشورش بایستد و با شهامت از هست بودن خود در سرزمین اش بیان نماید.