افغان موج   

بررسی شعر جوان هرات

توسط خانم فاطمه اختر در برنامه ی 29 کاروان شعر

 درحوزه ی هنری هرات انجمن ادبی نقشی مسوولیت پذیری را به عهده گرفته که شاید ازمحدود بنگاه های درکشورباشد که دراین راه ناهموارگام برمی دارد. به خصوص درمورد شعر جوان و جوان شاعر. من درسال پیش نیز دراین زمینه صحبت داشتم. بالاخره شعرجوان بی پروبال هرات سقفی دارد تا در زیر آن این چوچه های که منقار شان باز و صدای شان فرا گیراست نشو و نما  کنند.

من بررسی شعرجوان هرات را ازروی چندین مجموعه از انتشارات انجمن ادبی وانتشارات فدایی هروی بخصوص تازه ترین مجموعه ی شعری به نام این جا نگفته هاست؛ انجام داده ام که آخرین نمونه  کارهای نوزده جوان شاعررا بازتاب میدهد. شعری با نوید به آینده ی روشن، نو آوری وابداع که خاصه ی هراثرهنری است با جوانه های رویش خود به خودی، باباری ازشعرکلاسیک وتجربه های بیباک اززندگی شخصی واحساس های درونی بدون رو دربایستی های معمول درشعرما.

 کمی ها وکاستی های لفظی دراین نوشته آشکاراست که به وسیله ی اساتید ودست اندرکاران انجمن ادبی جلو گرفته میشود که شاعران جوان رافرسنگ ها در کارشان جلو میبرد. نمونه ای والا ازاین شعررا برای تان می خوانم:

ازفریبا حیدری

به آویشن؛ عروس 9 ساله ی کوچی

نه/ آرزو مال تو نیست

رایگان است/ اما مال تو نیست

توراازقرار

بی ستاره تعارف کرده اند

از همیشه

بختت را / پشت به خورشید های جهان گشوده اند

آرزو مال تو نیست

حنا ببند

مرثیه های زنان باد بردوش

درراه است

تورا به مغربی همیشه سرد/ خواهندداد

بخوان- نلخ ترین تکه های دلت را

در گوش نوزادی که/ تنها یک دها

ازتو کمتر زیست می کند

لا لا کن

آرزو مال تو نیست

تورا پیش ازتولد رویا فروخته اند

شعرجوان هرات را ازروی واژه نه سوژه؛ میتوان ازبسا حوزه های شعری کشورصاحب امتیازات فراوان دانست . به موضوع سوژه ی شعری دراین بخش می پردازم تا ببینیم که جوانان درمحیط بسته

 وبی فردای خودبیشتر به چه می پردازند.

  1 ـ فقر،نان که یکی ازآشکارترین بدبختی هاوکمبوددرجامعه مااست چنان درشعرامروزاین جوانان راه یافته که درتغزلی ترین سروده های شان به نحوی دردناک تبارز می کند.

از نقیب آروین:

میان رسالت بازوانت

کمی خرابترازشرم عشق

بوی نان تازه وخمیری به مشام میرسد

از علی بیداد رحمانی:

کاش دیوار خانه ای که ندارم

پنجره ای داشت

تا چشم های که نمی بینند را

در انتظار نیامدنت

منتظر بگذارند

امیدواری به آینده وتغییر شرایط به شکل معجزا آسا:

  2ــ مبارزات بخاطرتغییرودگرگونی ،شعرشورانگیزومولوی وار وحماسه ی فردوسی تهییج وحرارت دراین شعرغایب است ولی رگه های امیدواری وآینده های روشن بی دلیل راکه دراین شعرراه یافته میتوان نشانه آرزو های دانست که جوانان برای آینده خوددارند.

نیلا اکبری:

متروکه ی بازوانم

در تو

آغاز ترنم غزلیست

که سحررا

به رو سیاهی میکشاند

خطی دور باورت بکش

هنوز ماه را – صبح پینه میزنی

در شکوه یک نرگس

ولی آسمان باتو   بازمین   با کاغذ   ترانه خواهد خواند

ازاین که بگذریم   آغاز نگاهت   بارانیست   درتولد یک غزل

بازهم ازهمان شاعر:

اینجا فرداست

وهنوز

به دیروزنرسیده ام

شایددیروز فرداست

وفردادرامروزجا مانده است

ولی من میان خدا وتنهایی وبود

آسمان را پاک می کنم

تادوباره شوی

اینجا فرداست.

  3 - پوچی وهیچی یکی از سوژه های داغ وپر طرف دار شعر جوان هرات ودرمجموع کشوراست که این آمیزه ی انعکاس اوضاع سیاسی اجتماعی سه دهه ی اخیر،و تنهایی زبان وبرهمی احساس بخاطراوضاع نا همگون کشور.اگرشعر بعد ازحمله ی مغول به سوی تصوف وتبلیغ بی بنیادی زندگی مادی ره برد شعرامروزمانیز به مبلغ پوچی زندگی نبدل می شود:

نیلا اکبری:

ودرآواز قاصدک

که لب تاقچه ی پوچ

به فردا میرفت

دلش از هر چه تمنا خالی

نقیب آروین:

خوش باش با حکومت کاغذ وحرف مفت

دیگر نمانده راه گریزی برای تو

بازهم نقیب آروین:

زندگی روی خوش، گمش کو گلم

علی بیداد رحمانی:

وریسمانی درتراکم دستان

از خار گل میسازد

لحظه ها مسدود

غم وتشنگی در بیابان فردا

ِِنامریی

فرهنگ لغت می سوزاند

  4 ــ تسلیم، تن دادن به سرنوشت تعیین شده توسط دیگران.

از رامین عرب نژاد:

بختت را/ پشت خورشید های جهان گشوده اند

چاره ازبیچارگی اش مرد

ودل درغم یک چاره خزان میشود

ای دل بیچاره ی من غم مخور" هر چه خدا خواست همان میشود"

فریبا حیدری:

درپی غربت ما دست نصیبی بوده

زندگی هم بخدا جنگ عجیبی بوده

زندگی عزت مهمان مسافر چه کند

زندگی سفره ی بی نان غریبی بوده

زندگی لذت شیرینی که تلخی دارد

زندگی کرم درون خورده ی سیبی بوده

ما فقط زورقی دیدیم وکناری چه خبر

چه تلاطم، چه فراز وچه نشیبی بوده

رفتن ما به دباران افق بیهوده است

زندگی منزل بسیارقریبی بوده

افسانه ی واحد یار:

اگر چه زنده ام وحرف میزند روحم

به پشت پنجره صد سال میشود مرده است

سمیه رامش:

تو میان لحظات کز کرده ای

ومیان پنج انگشت

فقط خودرا می شماری

حسرت، گلایه، تنهایی

رویا شریفی:

دوباره صبح شد ولیک روشنایی نیست

مراازاین شب بی معرفت رهایی نیست

رفیق پنجر ه ها دست های نا مریی

نفس به سینه ی من حبس شد هوایی نیست

چه بی صداگذری کرد سایه از کوچه

وداد زد که مگرهیچ آشنایی نیست

فسرده نی زغم بیکسی به گوشه ی تاق

کسی که ناله سرود ه ست نی نوایی نیست

 تپش به قلب کسی مرده در خم کوچه

چه انتظار عبث چون صدای پایی نیست

پرنده ها به رهایی به آسمان گویند

که در حوالی ما قصه ی رهایی نیست

5 ــ راه یابی موضوعات عادی وروز مره گی در شعر که هویت شاعررابرملا میکند:

ویدا شریفی :

بوی پیازداغ گرفته لباس من

یک کاسه آب سوخت کجا شد حواس من

بازم که سوخت گفته ی تکرار مادرم

فکرت کجاست دخترک آس وپاس من

سمیه رامش:

شاعران دیگر کتاب نمی دزدند

وکتابچه ها همچنان در تاقچه ها لمیده

آمیزش درد های اجتماعی در باور های عاشقانه:

محمد یعقوبی:

مرتکب شعر می شوم

مثل گرسنه ای

که گاه

مرتکب سیری

آنگاهی که به چشمان تو

می اندیشم

در گناه گفتن

خوشم می آید

این ارتکاب عزیز

فکر می کنم

غصه ای دردل دارم

غصه ی گرسنه

گرسنه ی عشق

عشق چشمان تو  تو

شاید

گناه وگرسنگی

با غم زاده میشوند

پس رهایم کن

درین گرسنگی

غم وگناه

  6 ـ تغزل به شیوه ی قدیمی، غزلسرایی با نوآوری لفظی ووزنی که تنها همین می تواند تاریخ وزمان سرایش این غزل هارا تعیین کندنه مضمون وسوژه.

مژگان فرد منش:

این بارهم غزل به دل ما نمی شود

یک سال شد سکوت ولبم وا نمی شود

شاید که حر ف های قشنگ همیشگی

شعری برای شاعر فردا نمی شود

مژگان فرد منش نیاز به تحول ودیگر گونی را می داندولی محیط وپرورش محیطی چیزی برای استعداد بارورش نمی دهد که کلمه شاید درمورد سوژه های شعر توانمندی اش را می رساند.

 8  ــ استعمال واژه هاونام چیزهای که درمحیط شاعروجودندارند مثل ترمینال،بزرگراه،قطار وغیره.

 

 9- کلمه ی میخواهم کمترین جا درشعرامروزین افغانستان دارد.

ویدا ساغری:

ازپستو ها متنفرم

نمی خواهم چشمانم دیگر

فقط نزدیک ترین دیواررا ببیند

ودرباره ی زندگی

برای چند هزارمین سال

خیالبافی کند

می خواهم دوباره صدایم را

ازآن دورها

بشنوم

بامها

پاهایم

ستاره ها، چشمهایم باشند

نتیجه:

شعرجوان هرات  شعری بارور ودرقالب هاواوزان عروضی وآزاد که درون مایه اش احساس جوانان درمورد شکست ، ناامیدی، وامید های واهی ،محیط اجتماعی وبارپیامی که دورنمای با آینده روشن ازآن بنظر نمی رسد می باشد.شعریت رها شده قید های اصول کهنه وقواعد کلیشه شده، پرداز های زیبای در فضای آزادی اندیشه دارد که خواننده رابه سوی دنیای غیرازفضای شعرپنجاه سال  پیش هرات رهنمون می شود.ولی نه به پهنه ی دنیای بیکرانه ی آزاد اندیشی که امید شعرفردای مااست.این نقیصه مولودخفقان مذهبی وعقیدتی تحمیل شده برملتی است که سرکوبی اش درهمه زمینه هاهنوزادامه دارد.

شعرجوان هرات رااگراوضاع کشورحتی این صلح نسبی را بتواند حمایه وحفظ کند صاحب تاریخی خواهد شدکه روزی ازاین بستر هزاران بلبل به ترنم وترانه خواهد پرداخت. شعرجوان هرات ودرمجموع تمام کشورازفقدان محیطی که شایسته وزیبنده زندگی جوان است رنج می برد واین کمبود ها را این استعداد های جوان به فریاد نشسته اند.این اوضاع شعرجوان مارااز تحکم وتهییج انداخته وبا تمام ارزشمندی اشآن را به گلایه های زنجموره بدل کرده است.

شعرامروزین جوان هرات را اگر با شعرهای نشرشده درانجمن ادبی ونشریه ی اتفاق اسلام از شروع این قرن شمسی مقایسه کنیم شعرامروزحادثه ای است در شرف وقوع. شعردیروز شعر جویده وبقایای سبک هندی واگرشعردوره ی کوتاه مشروطیت که با کمبود هایش تازگی ای رانیز نفس کشید،درحال نزع ورکودبودهمه تحولات وشوربختی ها ومهاجرت ها این دیگ را نیز از ته شورانید وشعررا از پرویزن تجربه وهدف گذرداد. ما سوی آینده ی پربار قدم بر میداریم