ای قوم بحج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید
(مولانای بلخ)
سلیمان راوش
این سروده را به آنهایی تقدیم میدارم که به بهایی سفر و بجایی سنگ زدن و انجام خیالگونهء رمی جمرهء عقبه، ابلیس فقر و گرسنگی و بیماری را در خانه ها و خیمه های سرد و بی در و دروازه خلق به سنگ می زنند و با پرداختن پول سفر حج لبخند بر لبان یتیمان و بیوه زنان و فقرا به بار میآورند و با کاروان گناهکارانی که فکر می کنند در بدل پرداختن پول به خزینه آل سعود خداوند آنها را می بخشد ، همراه نمی شوند و رضایت خالق را در رضایت خلق خویش جستجو می نمایند.
مکان خدا
قسم به بادهء سرخ
قسم به لعل لب دختران شهر آشوب
قسم به زن که جز او ، نیست فر زیبایی
قسم به صبح
قسم به عطر گل و سبزه در وجود بهار
قسم به نغمهء مرغان رنگ رنگ چمن
قسم به آب
قسم به آمو و جیحون به کوکچه و هری
قسم به شبنم پاک
قسم به دانهء باران و اشک دختر رز
قسم به آخر شب
قسم به ماه و به ناهید و زهره و پروین
قسم به رؤیت خورشید
که هرچه هست از اوست
قسم به دره و کوه و زمین و هفت فلک
که مرده سنگ سیاه
ستون ایمان نیست
کمال فتان است
برای غفلت توو دوام ظلمت و جهل
***
قسم به رؤیت خورشید
که هر چه هست از اوست
که ریگزار تف آلود و آب زمزم گند
بجر فریب من و تو
مکان یزدان نیست
مقام سوگندم
مکان پاک خداست
مکان پاک خدا
فراز و خورشید است
که کور و مرتد نور را
توان دیدن نیست
***
مکان پاک خدا
مکان زیبایی ست
نه خیمه گاه تف آلودۀ گناهکاران .
مکان پاک خدا
مقامۀ دلهاست .