در زنده گی یک دختر یا پسر دو نوع از دواج وجود دارد، یکی زاده جامعه بدوی ست ومربوط جامعه های سنتی ، پدر سالار و مرد سالار می شود ، یکی هم مربوط برداشت درست تر از ازدواج ، از زنده گی زناشویی ومناسبت دختر وپسر .
نوع نخست که زاده فکر بسته ، محدود وجامعه مرد سالار است ،بدوی تلقی شده ودر حقیقت زن را به مثابه «ابژه جنسی » دانسته واو را پرده نشین تعریف می کند. نوع دوم ، شکل پیش رفته و واقعی ازدواج است که در افغان ستان سر کوب شده/ می شود، روی هم رفته نگاه جامعه وبزرگ گان دینی افغانستان به آن، نگاه دشمنانه وستیزانه است. این جا به توضیح دو نوع ازدواج وکژی جامعه سنتی افغانستان در مورد زنان، می پردازیم.
ازدواج سنتی یا بدوی
در نخست، جامعه های بدوی ، سنتی وپدر سالار به اساس یک تعداد رفت و آمد ها ومقرراتِ ارثی وخود ساخته، ازدواج را شکل می دهند. مثلن یک دختر بایک. سر به شکل ساده آشنا می شود ، بعد فامیل پسر خانه دختر میاید و دختر را خواست گاری می کنند ، در نهایت این فعل منجر به ازدواج آن دو می شود. یا به اساس گرفت وخواست فامیل دو طرف ویا تصمیم دو فامیل، دختر وپسری عقد زنا شویی می بندند . ویا هم یک پسر از دختر یا یک دختر از پسر، خوشش می آید وبگونه یی سریع توسط فامیل پسر مسئله ازدواج پیشکش می شود ، فامیل ها پیش دست می شوند و عقد می بندند .
این گونه ازدواج ها زیر سایه مرد ها اتفاق می افتد ، درین گونه اتفاق ها زن ها زیان می بینند می واکثرن به عنوان «ابژه جنسی» مورد استفاده قرار می گیرند .
ازدواج عاشقانه یا پیش رفته
نوع دوم ازدواج مربوط جامعه های مدرن ، پیش رفته وکتاب خوان می شود . در حقیقت بهترین ازدواج یا ازدواج درست تر ومفید تر همین قسم است، که شکل دیگری دارد. درین ازدواج ابتدا یک دختر با یک پسر یا عکس ، باهم آشنا می شوند ، از هم راضی هستند و میان شان اعتماد کامل واقع می شود و عیانا از هم دیگر خـرسند اند، با پیشانه باز ورضایت تمام، بطرف ازدواج می روند.
در نخست ، میان شان رابطه بر قرار می شود ، رابطه هایی که لازمه زنده گی حقیقی زناشویی است ، درین نوع ازدواج ، پیش از رفتن به زیر یک سقف، یکی در کمک دیگری ست ، مسئله ازدواج در اول بین خودشان ست یا فامیل هم آگاهند . بگونه بهتر اول از شناس دو طرف شروع می شود ، بعد در میان شان مکالمه، معاشقه ومصافحه بار بار رخ می دهد. ودر کل زنده گی خود را «عاشقانه» بنیاد می سازند ، در نتیجه ازدواج بین شان رخ می دهد وزیر یک گنبد می روند ، تا آنجا به شکل آزاد تر وخوب تر به اهداف خود ویا به سامان زنده گی آینده خود بپردازند /می پردازند.
تفاوت دو نوع ازدواج
ازدواج اولی ، مربوط« جامعه بدوی» می شود، جامعه« مرد سالار» ترویج دهنده آن است ، جامعه یی «زن ستیز» یا «پدر سالار »هم نشر کننده وکننده این نوع ازدواج است .
اما، نوع دوم ازدواج، ازدواج مفید وآینده دار و سود مند است . این گونه مربوط عصر معاصر، عصر اعتماد ، زمانه فهم درست از زنده گی زنا شویی وعصر پیش رفته ودانا است.
ازدواج در افغان ستان، رنگ" بدوی" دارد وبه شکل" سنتی" واقع می شود ، جامعه افغان ستان ، جامعه زن ستیز ومرد سالار است واین کنش سبب شده تا حق آزادی، انتخاب وعمل از دختران گرفته شود وبه آن ها به مثابه «نسل دوم» ویا « ابژه جنسی» نگاه شود، نگاه کثیف که زخم نا التهام وآزار دهنده است.
در افغان ستان ، مطابق فکر بسته وبدوی در زنده گی ومناسبت دختر وپسر ، سختی وسفتی های ناروا میاورند و گاهی دختر را برده یی خود ساخته وازو به عنوان ابژه جنسی در خانه شوهر و یا کار گر خانه وپرده نشین، در خانه پدر، تصور می نمایند.
حق انتخاب شوهر که حق مسلم دختر است ازش می گیرند وبه خواست خود او را به شوهر می دهند. کسی به دختر وقت نمی دهد تا شریک زنده گی اش را انتخاب نماید ویا بخواست وبه دل خود، شریک زنده گی پیدا کند . این کردار کهنه شده انگار نص دینی شده که دختر حق ازدواج وانتخاب هم سَر ندارد . وجامعه پدر سالار ومرد صفت افغان ستان ، زن را جزئی از مرد دانسته .
سرنوشت زن در جامعه مرد سالار
ازدواج در افغان ستان شکل فجیع و عیب دار دارد، ونگاه جامعه افغانی به زن ، نگاه مرد سالارانه وزن ستیزانه است. هر کنش مرد در مورد زن، در افغان ستان، بحث بر انگیز وقابل نقد است.
از یک سو درین جامعه، اساس زنده گی دختر را" خون" تعین می نماید ، گویا خون است که سرنوشت بعدی یک دختر را تعین می کند ، وازان خون، بنام «بکارت »یاد می نمایند . جامعه بدوی از زن به عنوان "ابژه جنسی" دانسته ومردان تازه زن گرفته (درین جامعه)
می بالند که خونی را ریخته اند وعشوه کنان بخاطر کار شان راه می روند .
درین جامعه سرنوشت یک زن را« آله تناسلی» یا« بکارت» اش تعین وتضمین می کند، نه چیز دیگر . واگر بکارت نباشد یا آله تناسلی عیب داشته باشد ، زنده گی دختر فرو میریزد ، ونگاه جامعه بدوی به آن ها ، نگاه رذیلانه رنگ می کشد، و آن زن را در قالب فاحشه، لکاته وناموس باخته می بینند.
در حالی که دختران بزرگ تر از بیست سال، در نخستین سکس، خون ریزی آله شان کم است یا هیچ خونریزی نمی کنند ، ولی دختران که قربانی جامعه های بدوی می شوند (درسن پانزده ، چارده یا شانزده، به شوهر داده می شوند) در نخستین سکس یک هیولایی سرشان واقع می شود، تا ده روز یا یک ماه خونریزی ودرد می داشته باشند.
درین نوع شوهر دادن هم حق انسانی دختر غصب می شود، هم حق آزادی شان گرفته می شود وهم در سکس های اولین شان با پسر ، مورد تجاوز قرار می گیرند ، در رابطه یی که عشق وعلاقه نباشد "تجاوز" است.
ازدواج بهتر ویک دختر موفق
شکل بهتر زنده گی ودادن آزادی به زن آنست به دختر حق بدهند دوست پسر خود را پیدا کند وبه خواست خود شوهر بگیرد. ازدواج مفید وثمر دار همان است که اساس اش با رضایت دو جانب (دختر وپسر) گذاشته شود.
بک دختر یا یک پسر حق دارد با یک دیگر رابطه داشته باشد دران رابطه مکالمه، بوسه، معاشقه و... رخ بدهند تا رفته رفته ازدواج نمایند. این امورات اتفاق افتاده در میان، ازدواج را پخته می سازد . ولی یک فاجعه مغرقه است دختر شوهر داده شود یا در زمانه ای کم ودر سن خورد ازدواج صورت بگیرد .
یک دختر موفق آنست آزادی وجود، آزادی زنده گی ، آزادی انتخاب وآزادی اقتصادی داشته باشد. در نبود این آزادی ها ، دختر در دام مرد می افتد وازش به عنوان "ابژه جنسی" استفاده می شود.
در جامعه بدوی مردها دنبال خوش بختی یک دختر نیستند ونمی کوشند تا یک دختر را خوش بخت بسازد، . مرد ها دنبال خوش بختی خود هستند ودختر را می گیرند تا خود را خوش بخت نمایند، آنهم در کنار آن دختر. کم مرد است سرش را فدای رقص خوش بختی زن می کند.
زن شوهر کننده ی خوش بخت، زنی است اسقلال اندیشه، آزادی انتخاب ، انتخاب زنده گی، فهم ودانش داشته باشد ، در غیر آن سکس زناشویی اش هم گاهی تجاوز حساب می شود، وبگونه یی فجیع قربانی جامعه ی پدر سالار وازدواج های سنتی می شود.
در نهایت مناسب تر، بهتر ومفید تر آنست یک دختر در نخست خود را چسان قوی بسازد تا در دام مرد نیافتد وقربانی زنده گانی زناشویی اش نشود یا به مثابه ابژه جنسی ازو استفاده نبرند. باید به اساس آزادی عمل یک پسر بدل وخود پسند را انتخاب کند ودر مرحله آتی زنده گیش آنرا آزمودن کند و با ایمان کامل وفهم دو جانب ازدواج نماید . از قیودات سنتی پا فرا تر دهد وضد هرنوع زن ستیزی وتابو گری های خلاف انسانیت وحقوق شان مبارزه نماید. حقیقت این است اگر زن ی بخاطر حقش مبارزه نکند ، هیچ مردی واقعی برای حق او تلاش نمی کند.
نوشته: شیون شرق
ارسالی: عثمان نجیب