شمار زیادی از کتابها، مجلات و دستورالعملهای جنگ و چگونگی ساخت بمبافزارهای مربوط به آموزگاران عربی از سنگرهایی که سربازان آن را دوباره تصرف کرده بودند، بدست آمده است. این اسناد بهجامانده در مدارس دینی سرارغه و لاده نه تنها نشانهی حضور جنگجویان عربی بود که از همگرایی تنگاتنگ القاعده با ستیزهجویان محلی نیز حکایت میکرد.
چند دفترچهی دستنویس یافتشده از این محلات توضیح میدهد که چگونه ایدئولوژی القاعده پیروان طیفهای مختلف اسلام را به هم پیوند میدهد. آنها چگونگی ساختوساز جلیقههای انتحاری و بمبهای دستساز را توضیح میدهد و تأکید میکند که چگونه تکنیکهای شورش القاعده از عربستان سعودی از طریق عراق به افغانستان و پاکستان انتقال یافته است.
از اکتوبر ۲۰۰۹تا اکنون در نتیجهی فشار ارتش در وزیرستان جنوبی، ستیزهجویان به درههای دورافتادهی دیگر در مناطق جنگلی مرزی وزیرستان شمالی، اروکزی و کرم فرار کردهاند؛ جایی که آنان بهشدت به متحدان محلی خود تکیه کردهاند تا با ارتش درگیر نشوند. و برای آموزش جنگجویان محلی برای مأموریتهای تروریستی در پاکستان و افغانستان از آنان استفاده میکنند.
ارتش پاکستان با حفظ افزایش فشارهای نظامی در اوایل سال ۲۰۱۰، همچنان مشغول پیگرد ستیزهجویان در مناطق قبایلی بود. دو فرقهی پیاده (فرقه ۳۷و فرقه ۱۹) مربوط به قولاردوی اکس، در منطقهی ملاکند از نواحی سوات مستقر شدند. یک فرقه از قولاردوی اکس یک (فرقهی هفتم پیاده) در وزیرستان شمالی بود و فرقهی نهم پیادهی همان قولاردو در حال سرکوب سنگرهای ستیزهجویان در وزیرستان جنوبی بود. قطعهی ضرار از گروه عملیاتهای ویژه که یک نیروی کماندوی ورزیده بود نیز در هرجا که لازم بود در عملیاتها کمک میکرد. قولاردوی سرحدی شبهنظامی مربوط ارتش در تمام مناطق قبایلی در این عملیاتها اشتراک و همکاری داشتند. افزون بر این، بیشتر از ۲۲هزار نفر از شبهنظامیان قبایلی برای حمایت از کارزار نظامی وارد عمل شده بودند. این بدان معنا است که پاکستان در مجموع بیش از ۲۰۰هزار نفر را در مناطق قبایلی مستقر نموده بود.
با عملیات نظامی دولت در ملاکند و سوات در ماه می و وزیرستان جنوبی در ماه اکتوبر ۲۰۰۹، بسیاری از شهرها و روستاهای دورافتاده در مناطق قبیلهای دوباره تحت کنترل قرار گرفتند. برخی از مناطق اولینباری بود که تحت کنترل دولت قرار میگرفتند.
ارتش در برقراری مجدد صلح شکننده موفق شده بود، اما مشخص بود که رشد و انتشار تروریسم متولد صوبه سرحد بسیار سریع است.
جنرال دیوید پتریوس، فرمانده کل نیروهای امریکایی در جلسهی استماعیهی خود در اوایل اپریل ۲۰۰۹به مجلس سنا گفت: «پاکستان بایستی نگاه خود را دربارهی تهدید امنیتی که متمرکز بر هند است به تهدید امنیتی ناشی از فعالیتهای طالبان و القاعده در مرزهای غربیاش، تغییر دهد.» و ادامه داد: «به صراحت باید بگویم هرگاه پاکستانیها این نظریه را بپذیرند که بزرگترین تهدید برای موجودیت کشور شان تهدید افراطگرایان داخلی است تا تهدید از مرزهای شرقی، همه چیز از نو آغاز خواهد شد.»
این توصیههای امریکا در میان حلقات درگیر در پاکستان مورد استقبال چندانی قرار نگرفت. و با این حال، بازپسگیری مناطق قبایلی از چنگ ستیزهجویان افراطی و جلوگیری از انتشار خشونت و جنگ در مناطق و شهرکها توسط طالبان و القاعده، بایستی از اولویتهای اصلی نیروهای امنیتی باشد. این امر مستلزم پاسخی همهجانبه در هماهنگی با نهادهای ائتلاف بینالمللی مبارزه با تروریسم است؛ تلاشی که موفقیت آن در گرو اعتماد و صداقت متقابل است، نه سوءظن و ابهامی که اخیرا مشخصهی مناسبات میان پاکستان و ایالات متحده بوده است.
جنرال کیانی که به نظر میرسد رابطهی شخصی خوبی با جنرال پتریوس و مایک مولن ایجاد کرده، به دوستان امریکایی خود و همچنین اعضای سازمان اطلاعاتی پاکستان میگوید که ارتش در زمان مناسب همه گروههای شبهنظامی را سرکوب خواهد کرد. و هشدار میدهد که «این امر مستلزم احتیاط و توجه جدی به پیامدهای آیندهی آن است.» او میگوید که نیروهای خارجی بهزودی اینجا را ترک میکنند و ما ناگزیر از همزیستی با همان قبایلی هستیم که هنگام مبارزه با ستیزهجویان آسیب میبینند. تصور غالب در میان افرادی که رهبری ستاد فرماندهی کل پاکستان را به عهده دارند، این است که نباید بهخاطر منافع امریکا و متحدانش، منافع فوری و بلندمدت پاکستان را به خطر بیاندازند.
هردو، جنرال پتریوس و مک مولن بار دیگر در دسامیر سال ۲۰۰۹از اسلامآباد بازدید کردند و ارتش پاکستان را بهخاطر عملیاتش در سوات و وزیرستان جنوبی مورد تحسین قرار دادند. آنان در مصاحبههایشان با شبکههای تلویزیونهای خصوصی محلی، از کار آیاسآی (سازمان اطلاعاتی پاکستان) ستایش به عمل آوردند. مولن که بیشتر تحت تأثیر قرار گرفته بود، تا آنجا پیش رفت که گفت ایالات متحده هیچ مدرکی دال بر رابطهی متقابل سازمان اطلاعاتی پاکستان با طالبان و القاعده در دست ندارد، و تأکید کرد که عدم اعتماد میان این دو نهاد نظامی بیانگر یک چالش است. او افزود: «رشد و استحکام این رابطه مربوط میشود به فضای اعتماد متقابل، آن چیزی که سالهای سال با کمبود آن مواجه بودهایم. این اعتماد نمیتواند یکشبه برگردد.»
مک مولن و پتریوس برای لابیگری بهخاطر طرح جدید اوباما در مورد افغانستان در اسلامآباد بودند. طرحی که طی سخنرانی اول دسامبر او در اکادمی نظامی ایالات متحده در وست پوینت، اعلام گردید. اوباما در سخنرانیاش گفت: «ما در افغانستان حضور داریم تا از انتشار سرطانی جلوگیری کنیم که سراسر آن کشور را تهدید میکند. اما همین سرطان در مناطق مرزی پاکستان نیز ریشه دوانیده است.» او همچنان افزود: «نمیتوانیم تحمل کنیم تروریستهایی که آدرسهایشان مشخص و اهداف شان روشن است، دارای پناهگاه یا حیاط خلوتهای امنی باشند.» این قول اوباما مانند وعدههایی است که او در ماه مارچ داده بود، و بر این واقعیت تأکید میکند که دیدگاه امریکا نسبت به منطقه تغییر نکرده است. بدینگونه او وعدهی ۳۰هزار سرباز اضافی با هزینهی ۳۰میلیارد دالر در سال را داد؛ همراه با قول همکاری استراتژیک پایدار و بلندمدت با پاکستان.
اوباما اعلام کرد که یکی از اهداف اصلی امریکا «نابودی، فلج و شکست نهایی القاعده در افغانستان و پاکستان و جلوگیری از ظرفیت آن برای تهدید امریکا و متحدانش در آینده» است. این بدان معنا است که احتمالا تا حد امکان بر دو سوی خط دیورند (مرز ۱۵۹۰مایلی که افغانستان را از پاکستان جدا میکند) فشارهای شدیدی اعمال خواهد شد.
ریچارد هالبروک، نماینده ویژهی اوباما در مورد افغانستان و پاکستان در توضیح اینکه چگونه حکومتی را برای پاکستان در نظر دارند، سرعت عمل به خرج داد. در ششم دسامبر سال ۲۰۰۹به سیانان گفت که پناهگاهای امن تروریستها در پاکستان مشکلی بزرگتر از فساد در افغانستان است. او گفت: «باید بگویم که مبارزه با فساد برای موفقیت ما اهمیت حیاتی دارد، اما اولویت جنگ نیست. به نظر من، مهمترین مسأله برای موفقیت ما برخورد با مدارس دینی در پاکستان است.»
هالبروک، پترویوس، مولن و حتا خود رییسجمهور اوباما، به مردم امریکا و جهان گفتند که مشکل واقعی در پاکستان است نه در افغانستان، جایی که بیشتر از سهدهه جنگ و بحران آن را کاملا ناکارآمد کرده است؛ جاییکه متکی است به گروهی از رهبران فاسد حکومتی، جنگسالاران بدنام و کمکهای خارجی.
اظهارات هالبروک ریشه در پیشداوریهایی داشت که اکنون نیز در مورد پاکستان وجود دارد و عبارت اند از اینکه:
۱. القاعده و رهبری طالبان در پاکستان (ایالتهای بلوچستان و صوبه سرحد) پنهان شدهاند.
۲. گروههای تروریستی حملهکننده به هند، افغانستان و نیروهای ائتلاف در افغانستان از خاک پاکستان بهعنوان پایگاه استفاده میکنند.
۳. بخشهایی از تشکیلات نظامی پاکستان از برخی گروههای تروریستی از جمله لشکر طیبه، طالبان افغانستان و شبکه حقانی، حمایت میکنند.
۴. سلاحهای هستهای پاکستان ممکن است بدست یکی از این گروهها بیفتد.
۵. نهادهای نظامی همچنان نفوذش را بر دولت و نهادهای ملکی حفظ کرده و در نتیجه راه هرگونه اصلاحات را بسته است.
آیا واقعا این فرضیهها درست است؟ آنان بر عدم اعتماد کامل به نهادهای امنیتی پاکستان تأکید میکنند که در نهایت میتواند تحقق اهداف اوباما را تحت تأثیر قرار دهد. چهکسی به جز ارتش پاکستان میتواند این شبهنظامیان را که زمانی بسیاری از آنان را آموزش داده بود، مهار کند؟
این برداشتها چه درست باشند چه نادرست، نگرانی مردم را برمیانگیزند. رایجترین برداشت نادرست در منطقه حول دلایل چالشهای کنونی آنان میچرخد. اقدامات مستقیم امریکا در داخل قلمرو صوبه سرحد، علیه مراکز مشکوک تروریستی، این ذهنیت را خلق کرده که آن کشور در جستوجوی بهانهای جهت توجیه اهدافش در پاکستان است. شمار زیادی از روشنفکران از جمله استادان دانشگاهها، بوروکراتها و تکنوکراتها و همچنین بازاریان و کارگران روزمزد به نوعی بر این باور اند که ایالات متحده میخواهد خود را در پاکستان مانند عربستان سعودی، قطر و عراق جابهجا کند و بنابراین، شرایطی را برای توجیه این هدف خود فراهم میسازد.
تصور دیگری که اکنون در بحثهای عمومی رایج در صوبه سرحد و جاهای دیگر غالب است، این است که ایالات متحده بهدنبال خلع سلاح پاکستان، بیاعتبار ساختن اسلام و تجزیه ایالتهای موجود به واحدهای کوچکتر به غرض ادارهی آسانتر آنان است.
با اینکه عملیات ارتش پاکستان در سوات و مجموعا در قلمرو صوبه سرحد، تحسین افکار عامه را با خود داشت، اما شک و تردیدهایی در مورد ارتش پاکستان همچنان پا برجا بود، و آن اینکه ارتش پاکستان تحت فشار دایمی ایالات متحده قرار دارد. این امر پرسشهایی را در مورد محدودیت تأثیرات همکاری متقابل برانگیخت. ارتش پاکستان نسبت به هجوم گستردهی امریکاییها به پاکستان و یک رشته افشاگریهای رسمی، بهویژه از طریق رسانههای امریکایی که ارادهی این ارتش را در مبارزه با برخی از گروههای شبهنظامی زیر سؤال میبردند، محتاط شد.
در دسامبر ۲۰۰۹، هنگامی که اسلامآباد اعلام کرد که تمام ویزهها برای امریکاییها و سایر شهروندان خارجی از این پس نیاز به مجوز آیاسآی دارد، گمانهزنیها در مورد اهداف ایالات متحده به بنبست رسید. این تصمیم باعث ایجاد سردی در روابط دو کشور شد و در نتیجه روند ویزه را متوقف کرد. ایالات متحده در یک اقدام تلافیجویانه، از سپردن حدود یک میلیارد دالر مساعدتهای سالانهی وعدهشده به ارتش پاکستان که از دسامبر ۲۰۰۱به اینسو ادامه داشت، خودداری نمود.
بین سالهای ۲۰۰۲و ۲۰۰۸، پاکستان مجموعا ۶.۶میلیارد دالر کمکهای نظامی از امریکا برای همکاری در امر مبارزه با ستیزهجویان دریافت نموده بود. براساس یک توافق دوجانبه، پاکستان متعهد بود تا از نیروی ائتلاف در افغانستان حمایت لجستیکی و اطلاعاتی نماید و همچنان بیشتر از ۱۲۰هزار سرباز خود را در امتداد مرز با افغانستان جابهجا کند. تا سال ۲۰۰۸، این عملیات برای امریکاییها، بالغ بر ۸۰میلیون دالر در ماه هزینه داشت. اما بالا گرفتن سروصداها در مورد فساد بیش از حد، منجر به توقف این پرداختها شد. در نتیجه سر از فبروری سال ۲۰۱۰، ایالات متحده تقریبا دو میلیارد دالر بهخاطر عدم پرداخت تأمین هزینههای حمایتی برای نیروهای ائتلاف، به پاکستان بدهکار بود. براساس گزارش مؤسسه باستون گلوب، از سال ۲۰۰۴تا ۲۰۰۷، ۷۶درصد مبلغ وعدهشدهی ایالات متحده به ارتش پاکستان مجموعا (۲.۲میلیارد دالر) بدون اسناد شفاف پرداخت شده است.
با این حال، همکاری متقابل ارتش با ارتش همچنان ادامه یافته است. شماری از مشاوران نظامی و مأموران اطلاعاتی امریکا بهطور منظم از ساحهی وزیرستان، بهویژه وانه و میرانشاه بازدید میکنند. در حدود ۱۰۰نفر از نیروهای دریایی امریکایی مصروف آموزش سربازان مرزی در صوبه سرحد هستند. این نیروها تجهیزات جنگی و وسایط نقلیه جدیدی به ارزش میلیونها دالر را بهعنوان بخشی از تلاشها برای آماده کردن آنان بهخاطر عملیاتهای ضد شورش بدست آوردهاند. ایالات متحده حدود ۲۶چرخبال مستعمل را در اختیار آنان قرار داده و ۱۸هواپیمای جدید اف۱۶را متعهد شده است. در ماه فبروری ۲۰۱۰، رییسجمهور اوباما از کنگرهی آن کشور ۵۰۰میلیون دالر اضافی را درخواست کرد تا سقف حمایت ایالات متحده از پاکستان را به ۱.۲میلیارد دالر در سال برساند. به نظر میرسد این تصمیم بهخاطر ارجگذاری به اقدامات ارتش پاکستان در سرکوبی شبهنظامیان سوات و وزیرستان جنوبی، اتخاذ شده بود.
در اوایل اکتوبر سال ۲۰۰۹، کنگرهی امریکا به پیشنهاد سناتور جان کری از ایالت ماساچوست و ریچارد جی. لوگار از ایندیانا، لایحهای را برای ارسال ۷.۵میلیارد دالر مساعدت غیرنظامی به پاکستان طی پنج سال آینده تصویب کرد. کری پاکستان را بزرگترین خطر امنیتی جهان توصیف میکرد و میگفت، دغدغهی اصلی ایالات متحده، ایجاد ثبات در این کشور و توقف فعالیتهای القاعده است. سناتور کری این لایحه را «یک دستآورد شگرف» خواند و گفت که این مساعدتهای ایالات متحده در امر بازسازی جادهها، مکاتب، دادگاهها و شفاخانهها، منجر به ایجاد اعتماد و تقویت روابط خوب بین ایالات متحده امریکا و پاکستان خواهد شد. نانسی پلوسی، رییس مجلس نمایندگان گفت که بودجه جدید برای پاکستان «ابزار، پشتیبانی و توانایی لازم برای شکست القاعده و سایر گروههای تروریستی» را فراهم خواهد کرد.
تا پایان سال ۲۰۰۹، ایالات متحده ۲۷۰میلیارد دالر برای عملیات در افغانستان جهت حمایت از ۷۰هزار سرباز در آن کشور هزینه کرده بود. در مقایسه به آن، هفت میلیارد دالری که به پاکستان جهت استقرار ۱۲۰هزار سرباز در نوار مرزی افغانستان پرداخت میشد، یک معاملهی خوب به نظر میرسید. پنج میلیارد دالر دیگر (بهطور اوسط حدود ۴۵۰میلیون دالر در سال) برای هزینههای بخش اجتماعی تخصیص یافته بود. رییسجمهور بوش نیز با یک بسته هزینهی حمایتی سه میلیارد دالری، از جمله حذف وامی به ارزش ۱.۵میلیارد دالر در سال ۲۰۰۳، به پاکستان کمک کرده بود.
وقتی روزنامهنگاران و رسانهها شفافیت سرازیرشدن دهها میلیارد دالر به پاکستان، کشوری که ۱۷۰میلیون جمعیت دارد را مورد پرسش قرار دادند، اخیرا ایالات متحده تصمیم گرفت که چگونگی مصرف آن را بررسی کند. اینکه بیشتر از ۲۱۰حملهی انتحاری از سال ۲۰۰۲تا به حال صورت گرفته و سرمایهگذاران خارجی را نگران ساخته و همچنان اقتصاد ملی را آسیب زده، برای خارجیها اهمیت چندانی ندارد. تنها یک حملهی تروریستی یک بمبگذار انتحاری در ۲۹دسامبر سال ۲۰۰۹در یک مسجد شیعیان جنوب کراچی، به ارزش ۲۰۰میلیون دالر خساره وارد کرد. خود بمبگذار انتحاری جان ۱۰۰نفر را گرفت، اما در اثر خشونتهای برخاسته از تظاهرات جمعیت خشمگین مردم، عرض چند ساعت هزاران فروشگاه غارت و با خاک و خاکستر یکسان شد.
با این حال، به نظر میرسد که نقض آشکار شیوههای تعیینشده برای چگونگی مصرف مساعدتهای ایالات متحده، مسألهی استفاده بیرویهی آن و موجودیت فساد در حسابدهی از این هزینه، بسیار نگرانکننده است. مؤسسه گلوب گزارش میدهد که: «پنتاگون هزینهی نصب یک سیستم رادار را در منطقهای از پاکستان پرداخت کرده؛ جایی که اصلا خطر حملهی هوایی از جانب تروریستها وجود ندارد.» مالیهدهندگان امریکا همچنان هزینهی ساخت جاده و استحکامات را برای ارتش پاکستان پرداختهاند. حتا وقتی که پنتاگون با پاکستان سخت گرفت و موضوع مصرف ۲۲.۳میلیون دالر را زیر سؤال برد، این بررسی تنها پس از آن صورت گرفت که ۵۵میلیون دالر قبلا برای تعمیر و نگهداری هلیکوپترها مصرف شده بود.
پرویز مشرف، رییسجمهور پیشین طی مصاحبههایی در لندن اعتراف کرد که ارتش بخشی از این منابع مالی را برای مقابله با تهدیدات هند استفاده کرده است. این امر رابطهی متقابل نظامی با ایالات متحده را که به نظر میرسید در دیدارهای خصوصی جنرال کیانی و مک مولین و جنرال پتریوس انکشاف کرده و رو به بهبودی است، زیر سؤال برد. کیانی در اوایل فبروری ۲۰۱۰به گروهی از روزنامهنگاران پاکستانی گفت که ارتش در تلاش است تا سیستمهای حسابدهی خود را بهبود ببخشد تا از مشکلات آینده جلوگیری و دادوستدهای مالی را شفافتر کند. با این حال، وی خاطرنشان ساخت که در موضوع کمکهای نظامی امریکا بیش از حد بزرگنمایی شده و به همین دلیل ارتش پیشنهاد مساعدتهای امریکا برای عملیات ضد تروریستی در سوات و وزیرستان جنوبی را رد کرده است. ما میخواستیم نشان بدهیم که تنها پول ایالات متحده نبود که به ما کمک کرد، این عزم و تعهد خود ما در مبارزه با تروریسم بود که موفقیت ما را در برابر تروریستها در این مناطق تضمین کرد.
ارتش و سازمان اطلاعاتی پاکستان برای سالها، در راستای آموزش، انگیزهدادن، تلقین و صدور کادرها و رهبران جهادی به جمو و کشمیر و افغانستان همکاری کردهاند. از سال ۲۰۰۱به اینسو، بسیاری از این گروهها راه خود را رفتهاند. شماری از آنان با الهام از القاعده تاکتیکهای بمبگذاریهای انتحاری را انتخاب کردهاند. این خمپارههای انسانی که در اصل برای نابودی دشمنان اسلام و دشمنان پاکستان طراحی شده بودند، اکنون در داخل پاکستان شروع به انفجار کرده و هموطنان مسلمان خود را اعم از نظامی و غیرنظامی به قتل رسانیدهاند. ترور و وحشتی که برای مناطق قبایلی برنامهریزی شده بود، اکنون بسیار به خانه نزدیکتر شده است. هیولایی که در زمان جهاد ضد شوروی زاده شد و ابتدا بهواسطهی سیا و سپس سازمان قدرتمند اطلاعاتی پاکستان تربیت شد و حمایت مالی دید، اکنون هیولاهای بیشمار و کوچکتر دیگر را تولید کرده و در حال پرتاب کردن آنها به اطراف خود است. هیولاهایی که اکنون موجودیت کشوری را تهدید میکنند که زمانی حیثیت دایهی آنها را داشت. این کتاب روایت چگونگی پیدایش آنها است و اینکه چه باید کرد تا وضعیت را دوباره تحت کنترل درآورد.
نویسنده: امتیازگل
مترجم: غفار صفا