بخواهیم یا نخواهیم دیر یا زود ناگزیر خواهیم شد میان انحصارگرایی و تمرکزگرایی مطلقه نخبگان سیاسی پشتون و هواداران نظام های کنفدرالی، فدرالی و پارلمانتاریسم نخبگان سیاسی شمال یک راه میانگین جستجو کنیم تا به نوعی تفاهم تاریخی، خردورزانه و پذیرا برای همه طرف ها دست یابیم.
بیگمان جامعه جهانی راهی جز از فراهم ساختن زمینه برای گذار مسالمت آمیز از رژیم مطلقه طالبانی به یک نظام مردمسالار قابل پذیرش برای همه طرف ها ندارد. روشن است سر انجام کار به تدوین مسوده قانون اساسی و ساختار نظام نو خواهد انجامید و این امر به کمیسیون تسوید واگذار و از سوی لویه جرگه یا کدام نهاد مدرن تصویب خواهد شد. برایند کار نوعی مهندسی نظام سیاسی همخوان با واقعیت های درونی کشور و اوضاع واقعی سیاسی در جهان خواهد بود. بیگمان چنین نظامی چیزی میان فدرالیسم و یونیتاریسم تمرکز گرای مطلقه خواهد بود. یعنی نوعی ساختار شبه فدرالی و نیمه متمرکز.
بیگمان تقسیم افقی قدرت در مرکز و تقسیم عمودی و تقسیم زونی آن در پهلوی انتخابی شدن ارگان های محلی قدرت می تواند کار ساز باشد.
فدرالی ساختن کشور بنا به نشانه های جغرافیایی ناممکن و بنا به نشانه های فرهنگی ( زبانی، تباری و مذهبی) سخت چالش برانگیز است.
این برداشتی است که من پس از سال ها مطالعه و پژوهش به آن رسیده ام.
روشن است با توجه به پیچیدگی های ابعاد داخلی و خارجی بحران کنونی، هیچ شکل نظام استاندراد کلاسیک کلیشه یی در جهان در افعانستان قابل تطبیق نیست. بنا بر این، باید طرح نوی با در نظرداشت واقعیت های عینی داخلی و خارجی در انداخته شود.
به هر رو، پس از سپری نمودن این دو دوره گذار می توانیم پیرامون ساختار پایدار نظام آینده با توجه به نتایج دوره گذار به بحث و کنکاش بپردازیم که فدرالی باشد، پارلمانی یا کدام شکل دیگر.
البته، نباید هیچ گونه شکل نظام را رد کرد. در عین حال نباید بر شکل خاصی به گونه تحمیلی پافشاری کرد.
در همان هنگام با توجه به واقعیات عینی و ذهنی و تحلیل مشخص از همان اوضاع مشخص می توان به دریافت درستی رسید.
از دید من شکل نظام به لحاظ اهمیت در درجه دوم قرار دارد. آن چه دارای اولویت تاخیر ناپذیر است، تغییر ماهیت و سرشت استبدادی و انحصارگرای نظام متمرکز کنونی است.
یعنی باید یک راهبرد سه مرحله یی را به سنجش گرفت:
۱. مرحله نخست: رهایی از شر رژیم نکبتبار فاشیستی و تروریستی طالبان و پایان بخشیدن به انحصارگرایی لگام گسیخته،
۲. مرحله گذار به اداره های موقت و انتقالی
۳. مرحله نهایی گذار به حالت امنیت و ثبات پایدار.
از دید من، باید همه مساعی خود را به دو مرحله نخست متمرکز ساخت.
پرداختن به مرحله سوم پیش از وقت و در نتیجه ضیاع وقت و منحرف شدن از واقعیات عینی و دو گام به عقب با برداشتن یک گام به پیش است.
باید همه با هم یکپارچه برای رهایی کشور از چنگ اشغال پاکستان و باند مافیایی، فاشیستی و تروریستی طالبان تلاش کنیم.
نیازی به گفتن ندارد که در گام نخست باید همه توان و تلاش خود را برای رهایی از چنگ پاکستان و باندفاشیستی و تروریستی طالبان بسیج بسازیم.
سپس باید به مرحله دوم پرداخت. مشکل اصلی ما چگونگی ساختار نظام در همین دوره است.
فرض را بر این می گیریم که گره فروبسته کار کشور از راه جنگ باز شود. در این صورت فرجام کار روشن است: کنفدراسیون.
مگر هر گاه قرار بر این باشد که گره کار از راه های نرم افزاری گشوده شود، باید دو مرحله را از هم تفکیک کرد. در گام نخست باید دوره انتقالی و موقت را پشت سر بگذاریم.
در این دوره باید به یک راهیافت میانگین رو بیاوریم که مورد پذیرش همه باشد.
در مرحله دوم که امنیت و صلح و ثبات تامین شد، آن گاه می شود بر سر ساختار نظام دایمی اندیشید که فدرالی باشد، یا پارلمانی یا چیز دیگری. نباید هیچکدام را رد یا تایید کرد.
همان ساعت و همان مصلحت. باید با توجه به واقعیت های عینی و ذهنی داخلی و خارجی همان زمان برخورد شود و تحلیل مشخصی از اوضاع مشخص صورت بگیرد.
مگر برای دوره های انتقالی و موقت به نوعی مهندسی سیاسی مصلحتی ساختار نظام نیاز داریم که می توان آن را نظام شبه فدرالی نام داد.
بیایید دم نقد همین نظام شبه فدرالی را به عنوان یک کامپرومایس و راهیافت موقت برای برونرفت از بحران مصیبتبار و نکبتبار و فاجعه بپذیریم، بعد در باره گام های بعدی گپ می زنیم.
روشن است بیش از این نظام انحصارگرای بیش از حد متمرکز پذیرا نیست. این ساختار باید درهم شکستانده شود در نظام نوین آینده باید تقسیمات افقی و عمودی قدرت به گونه یی باشد که مورد پذیرش همه بوده، از کارایی و پذیرایی بایسته برخوردار باشد.
مگر مطلق گرایی و مطرح کردن خواست های ماکسیمالیستی پیش از وقت راهی به دهی نمی برد.
بنا بر این، طرح های در حال حاضر غیر عملی و آرمانی فدرالیسم و پارلمانتاریسم را باید عجالتا برای چندی کنار بگذاریم. این طرح ها بسیار پیش از وقت اند.
ساده ترین فرمول برای پایان دادن به بحران مزمن ساختار نظام در کشور می تواند چنین باشد: ۱. در مركز:
رییس جمهور+ چهار معاون
نخست وزیر (مسوول و پاسخگو در برابر پارلمان) + چهار معاون
تفکیک قوای ثلاثه
تقسیم مسوولیت ها، اختیارات و صلاحیت ها میان هیات رهبری
2. در ولایات:
تقسیم کشور به زون ها+ گماشتن رییس های زون ها از جمع رجال برجسته بومی
انتخابی بودن شهرداران،
انتخابی شدن رییس های ارگان های محلی قدرت( والی ها و ولسوال ها) از جمع اعضای شوراهای ولایتی و ولسوالی
انتخابی شدن اعضای شوراهای ولایتی و ولسوالی،
بومی شدن پلیس
۳. در عرصه سیاست خارجی:
بازگشت به بیطرفی
۴. در عرصه اقتصادی:
تقسیم دادگرانه کمک های بین المللی میان زون ها
این است فشرده و چکیده چند دهه پژوهش پیرامون ساختار نظام در کشور.
نباید مطلق گرایی کرد و تنها بر شکل فدرالی نظام پافشاری کرد. یعنی باید در گفتگو و رایزنی و کنکاش را باز گذاشت. نمی شود سایر اشکال دموکراتیک نظام از جمله پارلمانی را رد کرد
۳. تاکید اصلی بر سر این پرسش است که آیا ساختار نظام از راه های سخت ابزاری تغییر خواهد کرد یا نرم ابزاری؟
درست پاسخ به همین پرسش بسیار راهگشا است.
اگر قرار باشد از راه های سخت ابزاری گره مشکل کشیده شود، در این صورت نظام کنفدرالی خواهیم داشت.
در غیر ان اگر کار به راهیافت های نرم ابزاری بکشد، با این پرسش روبه رو خو اهیم شد که آیا می توان بر سر ساختار فدرالی به اجماع سراسری دست یافت؟
پاسخ روشن است که منفی است.
راهکار:
رسیدن به اجماع سراسری ملی بر سر این طرح و پذیرفته شدن ان از سوی جامعه جهانی.
برای به دست آوردن آگاهی های عمیق و همه جانبه نگاه شود به: کتاب دو جلدی شکست پروژه های دولت سازی و ملت سازی در افعانستان
عزیز آرینفز