سپاه پاسداران : دعوای اصلی در سال آینده با براندازان است...
روستای اجدادی ما از قدیم همیشه یک ارباب داشت و یک کدخدا ، من نمفهمیدم که این 2 چگونه و از چه تاریخی شکل گرفتند ؟ و تفاوتها چیست و چرا باید دهکده بین این 2 تقسیم شود ؟ تنها چیزی که مشخص بود همیشه بین این 2 مالک اصلی دهکده ، اختلاف و دعواهای خونین وجود داشت . مردم هم هرکس به دلایلی یکی را انتخاب کرده بود و رسما چماقدارش شده بود .
ما بزرگتر که شدیم همین وضع ادامه داشت تا اینکه شبی خبر آوردند فردا خودتان را برای دعوای بزرگ و سالیانه خونین بین کدخدا و ارباب آماده کنید...ما هم قرار بود برویم خواستگاری ، ضمن اینکه اساسا روحیه خشنونت طلبی نداشتم . آخرای شب خودم را آهسته به خانه کدخدا رساندم تا شاید کدخدا را با صحبت متقاعد کنم از دعوای سالیانه چشم پوشی کند .
درخانه کدخدا نیمه باز یود و صدای جشن و سرور میآمد ، چراغهای روشن حیاط و بساطی رنگین در وسط حیاط ... با دیدن صحنه پشمام ریخت ، کدخدا و ارباب در میان قهقهه و دود قلیان و کباب و تریاک داشتند خودشان را میخاراندند ، در حالی که من فکر میکردم مشغول آماده شدن دعوای خونین و سالیانه فردا هستند.
سوال را با تعجب مطرح کردم که اگر فردا دعوا هست پس این بساط چیست ؟
ارباب با خنده جواب داد :
دعوا و چماق همیشه هست ولی نه بین ما...برای شماها !!
اشپیگل : اعضای سازمان مجاهدین خلق در حومه آلبانی کشتار را تمرین میکنند ...
اشپیگل یک هفتهنامهٔ معتبر خبری در آلمان است که در شهر هامبورگ منتشر میشود. اشپیگل میداند که آلمان هم همراه با بقیه غرب هیچ سازی مفتی کوک نمیکند . خودشان به صراحت در بالاترین سطح دولتی یک بار گفتند هیچ پولی کثیف نیست ... بنابراین الان مهم نیست حرف اشپیگل درست است یا غلط و اصلا اشپیگل چه نمیداند و چه میداند ؟
از تاریخ ترورهایی دولتی توسط حکومت اسلامی در غرب و داخل ایران و نثار دسته های گل به اشخاص مجری ترور...میکونوس و بقیه اروپا نمیگذریم .
در نگاه شخصی و غیرسیاسی اگر قرار باشد ایدئولوژیک نگاه یا قضاوت کرد برای من فرقی نمیکند مریم رجوی باشد یا دختر رفسنجانی یا نوه شاه یا صدر اعضم آلمان یا دختر ترامپ ... فقط زن باشد . اما به جز این ایدئولوژی ، آنوقت روسری مریم رجوی با چادر دختر رفسنجانی قطعا برابر نیست ، صدر اعظم آلمان با دختر ترامپ هم یکی نیست .
خشونت را تعریف کنید در کجا و چگونه بد است و یا خوب است ؟ بافت جغرافیایی و فرهنگی چه نقشی دارد ؟ جنگهای رایج و بقیه حملات دولتی مثل جنگ عراق و افغانستان و لیبی ... چه وزنی از خشنوت را دارند ؟
آیا اعمال به قول مدیا تروریستی ، یک حرکتی از سرشکم سیری و بازی و تفریح است تا حوصله کسی سر نرود ؟
سیستم سیاسی حاکم کجای قضیه نشسته است ؟ مثلا استفاده از زندان و طناب دار و گلوله و اعدام و هرشکلی از سرکوب برای جامعه ، حق سیستم سیاسی باشد و عکس العمل قربانی فقط اسمش تروریسم باشد ؟ نمیدانم چرا فکر میکنن در قرن 21 با اسکول طرفن ؟
هرنوع حرکتی از طرف هر نیرویی....یک عکس العمل طبیعی است در مقابل عملکرد مشخص سیاسی و اقتصادی سیستم سیاسی حاکم ...پس برای رفتن به ریشه تروریسم از سیستم سیاسی حاکم شروع میکنیم ... قبل از محکوم کردن هر نوع عکس العمل خشونت باری ، نگاهی بکنید که چرا وقایع اتفاق میافتد؟
انسانها عمدتا و غریزتا خودکشی را انتخاب نمیکنند . همه جانداران زندگی را دوست دارند ولی اگر قرار باشد فقط عذاب بکشند آنوقت هر انتخاب بد و خشونت باری قابل سرزنش نیست .
در دنیایی هستیم که انواع ماموران هرشکلی از معذوریت را انتخاب میکنند ... چون هیچ پولی کثیف نیست.
نتیجه : اگر و هر زمانی تب محکوم کردن داشتید از سیستم حاکم سیاسی و دولتها شروع کنید ، گوساله ها...
نمیفهمم ، چه فرقی بین کمونیست شرق و کمونیست غرب یا شمال جنوب هست ؟ ما یک کاپیتال مارکس داریم که بعد از چند بار روخوانی به درجه اجتهاد میرسیم و کمونیست میشویم ...این کجایش شرقی و غربی دارد ؟
اختربا ناامیدی گفت : فرهنگ ...
باز هم نفهمیدم و اختر این بار تکه ای گچ به دست راستم داد و تکه ای ذغال به دست چپم ... و گفت این را میفهمی ؟ گفتم اره که میفهمم خنگ که نیستم ...
برق امید در چشمان اختر دیده شد و در ادامه از فرهنگ گفت که طی این سالها و شراکت در انبوهی اعتراضات معمولی خیابان ، آیا تا به حال دیده ایی که یک کمونیست اروپایی به حریف دست راستی و مرتجع خودش فحاشی کند و عربده بزند ؟ حداکثرش در میتینگهای خودشان شعارهای خودشان را میدهند ، و بعد در کنار هم و با هم شراب مینوشند ، فرهنگ یعنی همین ...
کمونیست شرقی فرهنگ مدارا ندارد اصلا بلد نیست ، دستش برسد حریف دست راستی ومرتجع خودش را راحت سرمیبرد ، فحش میدهد ، مثل کودکان پا به زمین میکوبد و دوست دارد شیشه های هر خانه ای را بشکند....
فرهنگ یعنی این . فردی که سالها در فرهنگی متوسط رشد کرده و از نظر اقتصادی و اجتماعی ذهنش در همان محدوده و ارزشها شکل گرفته ، ناگهان و به هردلیلی از آن محیط مادری خودش ، وارد محیط و جغرافی جدید در همان طبقه متوسط میشود ..نمیتواند هضم کند و بفهمد . خراب میکند . 40 سال معده اش با ماست و آب دوغ خیار هماهنگ و تنطیم بوده است . ناگهان بعد از 40 سال یک روز فسنجان و یا هرغذایی مقوی وارد میشود و حال طرف بد میشود . چون معده مربوطه توان و ظرفییت آن اندازه آنالیز را ندارد .
طبقه اقتصادی هر 2 محل و جغرافیا متوسط است مثلا تهران و ژنو ، هرات و اروپا ... ولی آن کجا و این کجا ... طبقه متوسط وقتی از محیط و فرهنگ خودش جبرا یا اختیاری جدا میشود یا باید بتواند در غرب و محیط جدید ریل عوض کند و یا نمیتواند و با همان فرهنگ متوسط شرقی تُنبک میزند .
یک بورژوای پولدارهم درجغرافیای مختلف نمیتواند رفتارمشابهی داشته باشد . بورژوای ایرانی ممکن است پول زیاد داشته باشد ولی فرهنگ بورژوا را ندارد . به غرب که میرسد با همان پول زیاد خانه و ماشین و طلا میخرد ولی فرهنگ را نمیتواند بخرد . فرهنگش به طبقات زیرین محیط جدید هم نمیسابد چه برسد درکش کند .
اینجا فرهنگش موجود است برای فهمیدن ... ممکن است عمدا چشم ببندند برای ندیدن . ولی فرق میکند . مثل کسی که واقعا خواب است و کسی که خودش را به خواب زده باشد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
21.02.2019
اسماعیل هوشیار