از "اخگر"
اکثراً در مورد چگونگی بنیان گذاری، مبارزات ح.د.خ.ا با برداشت هایئکه به اثر اغواگری ها تهمت زدن ها، افتراآت نادرست افراد و اشخاص معلوم الحال چه از میتود اربابیت و یا سؤ استفاده از دیانت و شعایر (مذهبی) با سوی استفاده به تبلیغات پرداخته اند و عده هم وطنان گرانقدر بدون تعمق و بررسی و درک واقعیت ها آله دست دشمنان خود برعلیه خود و هم ردیفان خود در کل کشور گردیده و تا هنوز هم عقده مندانه بدون درک واقعیت ها با وجود رویدادهای عینی درطی دونیم دهه آخیر بازهم بلی گوی دشمنان خود برای سؤ استفاده های مرموزانه اوشان قرار گرفته اند. و آماده بخود آمدن و تغیر آوردن در گفتار و کردار شان نیستند. میخواهم به مطالب زیر توجه شما را معطوف دارم.
برای درک وضعیت و واقعیت ها و بخود آمدن ها لازم میدانم که کمی به عقب برگشته و روی شرایط قبل از بنیان گذاری ح.د.خ.ا را مرور نمایم.
باید ترکیب اجتماعی را اقلاً از ختم دهه اول قرن بیست میلادی درنظر گرفته شود که ترکیب اجتماعی در کشور ما افغانستان تقریباً نود درصد مردم کشور به امورات زراعت و مالداری اشتغال داشتند که هشتاد فیصد آن دِه نشین و مصروف زراعت متباقی در چراگاهای کشور به مالداری مشغول بودند. بدین اساس از نظر کمیت و کیفیت، طبقاتی اساسی قرن 20 را نیز طبقات ملاک و دهقان تشکیل میداد. ملاک در کشور ما به آنعده افراد اطلاق میشد و میشود که پنجصد جریب زمین و یا اضافتر از آن را در تصاحب خود میداشت (ملاک بزرگ – کلان) و این گروه طبق بررسی سال 1955 برابر با 1333 هجری شمسی در کل کشور با درنظر داشت قلمرو آنوقت حاکمیت در کشور بیش از سی و سه هزار تن وانمود گردیده است که حدوداً %6 نفوس در کشور بوده که این بیش از 33 هزار خانواده ملاک تقریباً هفتاد فیصد زمین های آبی کشور را به گونه های متعدید در تصاحب و اختیار خود داشتند.
اما طبقه دهقان به چند دسته تقسیم میشدند.
1- دهقانان مرفه که الی تقریباً 50 جریب زمین داشتند که این گروه طبق احصائیه رسمی ایکه از طرف انستیتوت شرق شناسی اکادمی علومی اتحاد شوروی وقت در سال (1960) به (9) فیصد از مجموع زارعین در کشور بودند.
2- دسته دوم- دهقانانیکه کمتر یا در حدود بیست جریب زمین را مالک بودند.
3- دسته سوم- دهقانان خورده زمیندار که بین 3 تا 8 جریب زمین را مالک بودند.
4- دسته چهارم- دهقانان که کم زمین و بی زمین. که عملا در زمین کار میکردند.
قابل یادآوری است که این دو دسته آخیر که بالای زمین های دو طبقه دیگر کار و زحمت میکشیدند %85 آن را تشکیل میدادند.
- بورژوازی (سرمایه داران) به دو دسته منقسیم میشدند که دسته اول آن. توسط شرکت های تجارتی، بانک ها در تجارت داخلی و خارجی یعنی صادرات- واردات اشتغال داشتند. اما دسته دوم متوسط که بین تجار بزرگ و تجار کوچک در تلاش تبدیل شدن به تجارها بزرگ و هم قطار شدن به آنها قرار داشتند سوم طبقه کارگر- معمولاً در فابریکه ها و کارگاه های صنعتی و دیگر شقوق اشتغال داشته که در آن شرایط اوائیل دو دهه اول نیمه قرن 20 تعداد شان حدوداً شصت هزار تن بودند که با انکشاف در عرصه سرمایه و صنعت با گذشت زمان به تعداد آنها تا دو برابر ازدیاد به عمل آمد. مگر طبقه کارگر در صنایع جوان و رو به انکشاف در کشور پراگنده و از خود کدام اتحادیه صنفی برای دفاع حقوق شان نداشتند چهارم طبقه متوسط شهری این طبقه شامل معلمین، استادان، کسبه کاران مامورین کوچک رتبه یا پائین رتبه دولتی قسمت از روشنفکران، متعلمین تجار خورد، دوکاندار وغیره بودند.
پنجم دسته روحانی – طبق کتاب افغانستان در مسیر تاریخ در آن زمان یکصد هزار نفر بودند که و از طریق آموزگاری، قضات و امورات مذهبی و مساجد اعاشه و اباطه داشتند.
قشر روشنفکران از طبقات مختلف نشَست کرده بودند که در امورات اداری و تصدی ها و خدمات علمی و اقتصادی اشتغال داشتند.
اما وضع زنده گی اجتماعی در کشور با وجود انکشافات مناسبات سرمایه داری تا هنوز فیودالی زمین داری و نیمه فیودالی و حتی در تماماً اطراف کشور زنده گی بدوی بروح و روان جامعه حاکم و حکمرانی میکردند.
با ارایه مطالب فوق و تضاد ها بین ملاک های بزرگ و متوسطه و بهره کشی از کارگران زراعتی و تقابل بین بورژوازها به زمینداران از یک طرف بیعدالتی قهرآمیز بودن حاکمیت دولتی در همه قلمرو کشور روز بروز بیداد و وسعت پیدا میکرد.
گرچه در دهه سوم نیمه اول قرن 20 مشروطه خواهان پا بعرصه وجود گذاشتند، مگر به تأسف که به 3 دسته منقسم شدند که دسته اول آن در خدمت دستگاه حاکم دولت قرار گرفته و دسته دوم آن نیز در همکاری با سرمایه داری و فیودال ها هم نوا گردید و دسته سوم خیلی ها تلاش برای بیرون شدن از آن حالت رقتبار در جامعه کردند، مگر به نسبت نداشتن روابط محکم در بین توده های کشور موفقیت را بدست آورده نتوانستند. اما به اثری تلاش عده یی معین از روشنفکران و دسته آخیر مشروطه خواهان از یک طرف آه ناله به گلو رسیده اقشار مختلف و فقیر کشور و از جانب دیگر صداهای برآمده از طرف کشور های خارجی زمینه تغیر تصویب و نافظ شدن قانون اساسی جدید را در سال 1343 هجری شمسی محیی گردانید که عده یی از روشنفکران با تصویب و انفاذ قانون اساسی متذکره همین دهه را دهه دیموکراسی نیز یاد نموده اند.
بناً با درنظر داشت متون تحریر یافته در قانون متذکره فرزندان راستین، صادق، با دیانت، با تقوا، خلق های رنج و الم کشیده وطن برای آزادی زنده گی آبرومند انسان منحیث انسان اشرف المخلوقات دفاع از تمامیت ارضی و کسب استقلال واقعی در همه عرصه ها، پیشرفت، ترقی و شگوفانی جامعه و قطع و جلوگیری بهره کشی ظلم و استبداد مستقیم و غیر مستقیم اربابان زور و زر حاکم به روح و روان جامعه و صاحب سرنوشت ساختن توده های زحمت کش کشور در 11 جدی سال 1343 ح.د.خ.ا را تأسیس نمودند و در جهت اگاهی به مردم و تحقق اهداف و یا برنامه حزب که در حقیقت امر فشرده آن در کلمات چند در سطور فوق بیانگردیده، گام های متین، استوار و خستگی ناپذیر را برداشتند. بدین ملحوظ در مدت کمی در بین اجتماع مختلف باشنده گان کشور نفوذ و بلاخره به یک حزب سرتاسری ملی مبدل گردید اما سوال اینجاست که چرا رهبری حزب به حزب سیاسی مورد نظر اسمی بنام حزب .د.خ.ا را گذاشتند؟
زیرا که اگر با حوصله و روح آرام فکر کنید که درین کلمات حروف که این اسم را تکمیل نموده اند چنین بوده!
ح- حرمت گذاشتن به انسان منحیث اشرف المخلوقات و هدایت و رهنمایی همگان جهت آگاهی مسؤلیت، مکلفیت و حقوق هر یک شان در جامعه.
ز- مبارزه جدی جهت آزاد ساختن خلق زحمت کش کشور از زلالت، جبر، ظلم و برده گی و حاکم ساختن به سرنوشت خودشان در جامعه.
ب- باری، برآأت از زیر تسلط جابرانه غول سرمایه، ملاکان و حاکمان جبار بر سرنوشت کشور.
د- دیان، دیانت، پرهیزگاری تقوا، صداقت، راستگویی و راستکاری در روند زند ه گی اجتماعی.
م- (مهربانی) شفقت، وارثی و غمخواری از همه اقشار جامعه بدون امتیاز دادن های منفی.
و- (ولایت) آگاهی، روشنایی، روشن ضمیری اتباع کشور جهت رسیدن به خودکفایی در همه عرصه های زنده گی در جامعه.
ک- (کفایت) کرامت، ایجاد همدلی و همپذیری در بین همه اقشار وطندوست و از بین بردن تکبر و خودخواهی حاکمیت بر نفس طغیانگر و سرکش در بین مردم متدین کشور.
ر- (رب) از یاری، رحم دلی، خودگذری، ایجاد اخوت و برادری در بین همه متابعین کشور.
الف- معمولاً در کلمات بزرگ استعمال میگردد مانند الله (ج)، اکبر، اعظم وغیره یعنی ملت بزرگ افغانستان را در روشنایی فرامین الهی و سنت نبوی (ص) به اوج ترقی و پیشرفت و خود کفایی رسانیدن.
ت- طراوت، خوش خلقی، برده باری، مؤدب بودن (اخلاق نیکو و حمیده) با معاشرت را دربر میگیرد.
ی- یاری دهنده، مددگار شدن زحمتکشان به همردیفان خود در مرحله اول بعداً با همه هموطنان متدین.
ک- تهیه خانه، نان حلال، لباس، عدالت و مصونیت و امنیت برای همه گان در قلمرو کشور.
خ- (خالق) آفریده شده گان خالق برای اعمال نیک، پسندیده، صالحه و خلاقیت آگاهی علمی در همه عرصه های علمی و آموزشی برای نجات وطن و خود کفایی و رهایی از انواع بهره کشی های داخلی و خارجی.
ل- لطف کننده، باریک بین، دقیق و منطقی در قضایا در گفتار و عملکرد ها در کشور.
ق- قدرت، جهت تأمین نمودن عدالت و انصاف در روشنایی شریعت غرای محمدی و حاکم سرنوشت خود و کشور خود بودن خلق افغانستان. (بدین روحیه متباقی فرزندان ح.د..ا را آموزش و تربیه نمودند)
پس حروف متذکره را یکجا نمودند و کلمات (حزب دیموکراتیک خلق افغانستان) را تجلی ساخت.
اما از نگاه ترکیب اجتماعی کلیمه خلق در برگیرنده (زحمتکشان- کارگان، دهقانان کارگر در عرصه زراعتی، انواع کسبه کاران استادان، آموزگارن عرصه معارف و طبقه محروم جامعه که در حقیقت امر بیش از نود در صد باشنده گان این کشور را تشکیل میدهند در یک کلمه زیبا بنام خلق متجلی ساخته و قبول گردیده است.
اگر سطور تحریر یافته در هر یک از حروف اسمی گذاشته شده به حزبی یعنی ح.د.خ.ا را ردیف بندی نمائیم خیلی ها بخوبی درک میکنیم که فرزندان مردم و وطن با نیات نیک انسان دوستانه و اسلامی با توحید گفتار و عمل برای نجات وطن استقلال و آزادی های فردی و اجتماعی تأمین عدالت اجتماعی مصونیت، تحکیم و تطبیق قوانین در جامعه رهایی گلو زیبای طبقه محروم جامعه از پنجه های وحشتناک منفعت طلبان، بهره کشان و استیلأ گران در داخل کشور و قطع هر نوع دست درازی اجانب به هر نوع از حدودات کشور و مردم ان و حاکم شدن خلق افغانستان به سرنوشت حال و آینده خود و کشور خود پیشرفت و ترقی، شگوفانی جامعه، ریشه کن کردن جبر و ظلم، فساد در انواع و اقسام آن، محو سود و سلم از بین بردن بیسوادی و کم سوادی مرفوع گردانیدن مردم کشور از نیاز مندی های اولیه و لازمی حیات و ایجاد یک جامعه مرفعه انسانی در روشنایی هدایات و دساتیر و فرامین الهی و شریعت نبوی بوده و اکنون هم است.
با این اندیشه مبارزات اصولی و انسانی خود را در شرایط بسا ناگوار طور پیگیر و استوار ادامه دادند که در کوتاه مدت به یک حزب سرتاسری ملی تبدیل گردیده. برای بخود آمدن حاکمان زور و زر به مبارزات خیابانی دست زده و خواهان احترام به انسان های متدین هموطن تأمین عدالت و تأمین حقوق حقه همه هموطنان گردیدند که درین راه مقدس که (یکی برای همه و همه برای یک) ده ها فرزند راستین خلق افغانستان بازداشت و در زندان دهمزنگ وغیره کوته قفلی های ضبط احوالات وقت انداخته شدند اما زندان دهمزنگ که اکثراً قابل زیست برای انسان نبود زیرا همه نمناک، تاریک، خرابه و موجودیت حشرات خزنده و گزنده بشمول گژدم ومار از یک طرف و از جانب برخورد غیر انسانی از لت و کوب شروع تا بیخوابی دادن ها و در برق بسته نمودن ها ناخون کشیدن ها، وغیره اعمال غیر انسانی را برای سعادت زحمتکشان کشور مردانه متحمل میشدند تا اینکه حکومت استبدادی به وحشت افتاده بعداً در سال 1357 دست به گرفتاری هشتاد درصد رهبری ح.د.خ.ا زد که گویا پایه و اساس حزب را از بیخ و بن از بین ببرد اما در نتیجه این باعث رویداد بس عظیمی در کشور گردیدیعنی انقلاب 7 ثور 57 در تحت رهبری ح.د.خ.ا با پشتیبانی همه جانبه همه اقشار و طبقات محروم جامعه حکومت خاندانی و استبدادی را سرنگون و قدرت سیاسی در کشور به خلق افغانستان و به نماینده گی از تماماً طبقات محروم جامعه به ح.د.خ.ا قرار گرفت.
اما اینکه در جریان مدت کوتاه خدمت گذاری ح.د.خ.ا چه پلان های شومی در داخل در وجود افراد معین در همکاری مفت خوران به حمایت دشمنان بیرون مرزی و حتی جهانی به کدام وسیله و مولفه ها براه انداخته شد. کدام نواقصات و اشتباهات رونما گردید و کدام اعمال و تحولات دگرگون کننده به نفع خلق افغانستان بمیان آمد درین بحث مورد نظر نمیباشد آنقدر بیان مینمایم که هر پدیده مانند سکه دارای دو روی یا پهلو است اما فرزندان خلق نجیب متدین، دلیر و با شهامت آنچه را بیان میکردند به آن عمل نموده و مینمایند طور نمونه هیچ یک خلقی بلاک، سرای، شهرک، اپارتمان حتی خانه رهایشی ندارند چون آنها هر چیز را از قبیل خانه، لباس، نان زنده گی مرفعه ابتدأ برای زحمتکشان و کافه هموطنان میخواستند و بعداً به خود که این را طور عملی همه دیده ، شنیده و درک کرده اند.
توقع میبرم از همه هواداران ح.د.خ.ا روشنفکران و آنانیکه منحیث انسان و اسلام اکنون به سنن بین 15 الی 30 و یا بالاتر قرار دارند حالات دونیم دهه اخیر را هم از نگاه انسانیت و اسلامیت برسی نمایند و هم تقریباً یکونیم ساله دوره حکومت ح.د.خ.ا را آنوقت بخوبی درک میگردد که تماماً اعمال هم از گفتار و هم از عملکرد ح.د.خ.ا مطابق هدایات و دساتیر شریعت غرای محمدی(ص) بوده است. آنچه دیگران نام های کفر و الحاد وغیره کلمات که نه در قرآن، فرمان الهی و نه در سنت متنقً علیه به مشاهده نمیرسد این تبلیغات زهرآگین و بدون اساس از طرف دشمنان مردم و کشور در تحت هدایات اجانب با سؤ استفاده از مقدسات دینی مردم ما و بخاطر بدنام ساختن اسلام و ویرانی کشور و مردم رنج کشیده آن بوده و بس. در حالیکه همه فرزندان خلق افغانستان اکثراً بیشتر از 11 پشت یعنی از قرن دهم میلادی به بعد که مسلمان بوده و اولاد هایشان نیز به خالق یکتا، ملائیکه (ع)، و کتاب های آسمانی بخصوص قرآن عظم الشان، پیغمبران، مرده و زنده شدن، بازپرس و هر یک طبق عمل اش به جنت و دوزخ رفتن متعقد بودند و هستند. پس به پیش بسوی وحدت کلی هواداران حزب دیموکراتیک خلق افغانستان!
به پیش بسوی وحدت در بین تماماً اقشار، طایفه ها، اقوام و قبایل در کشور!
جاوید باد افغانستان!
با احترامات فایقه
ارسالی: نورمحمد غفوری