واژگان سـوچّـه و نغـز دری
ریشـه دارد در زبـان مادری
خوش زبان دره و دربار بود
همـنوای بلـبـل و کبک زری
بوستان نوروز پرگل شدست
گل سـرود جشـن نیک آذری
همدم پندار و کـردار درسـت
گـنچ گفـتـار نیکـویی بـاوری
یاد دارد کودک و پیر وجوان
قصه هـای فارسی دیو وپری
در چکامه شـور دل آرد پـدید
بس روان وساده در سخنوری
ریشه درژرفای دل داردزبان
مهـرورزی می کـند با دلبری
گاه شادی می شود آهنگ بزم
در نبرد حـماسـه سـازِ افسری
از دری و پارسـی و تاجـیکی
یک زبان بالهجه هامیپروری
از خجند و بلخ تا دهلی و روم
از تخارسـتان و کابل تا هـری
در سـمرقند و سـپاهـان انگبین
نزد شیرازی وتهران سروری
کرده فارسـی از زمان باسـتان
با زبـان هـای جهانی همسـری
واژگان نـاب آن گسترده اسـت
در زبـان مـادری مـان مهتری
از زبـان فـارسـی در هـر کجا
پاسداری کن نگیرش سرسری
دل شــــده گـنجـیـنــۀ درّ دری
از خـردمندان بجـو دانشـوری
خنجرزنگین خونین راشکست
نرمش خوشخوی تیغ جوهری
تابکی فرهنگ ستیزی با زبان
بس کنـید انگار زشـت برتری
دانـش و گاه واژگان سـره انـد
پس زدانشگاه چرا بد می بری
رسول پویان
15/11/2020