افغان موج   

رسول پویان

تصویر عینی از شهر کابل
(سالیان 1384، 85 و 87)

 

بخش چهارم

لیسه‏های قدیمی کابل   
افغانستان اگرچه تاریخ و مدنیت ریشه‏مند و پرمایه دارد و با تمدن‏ها بزرگ شرق در داد و ستد بوده است؛ لیکن تعلیم و تربیۀ عصری در افغانستان عمر زیادی ندارد. نخستین مکتب ابتدایی جدید به زمان حبیب الله خان در سال 1282 خورشیدی در شهر کابل تأسیس شد. معلمان اولیه هندوستانی بودند.      
در سال 1301 خورشیدی مکتب امانی در شهر کابل پایه گذاری گردید که سپس نامش به لیسۀ استقلال تغییر کرد. لیسۀ استقلال به کمک مالی و فرهنگی دولت فرانسه اتکا داشت. گویند که به سال 1974 میلادی 2383 متعلم مشغول فراگیری درس و تعلیم و 31 تن معلم فرانسوی سرگرم تدریس بودند. مدتی این لیسه تعطیل بود. بعد از سقوط طالبان به کمک دولت فرانسه دوباره بازسازی شد و حالا فعال می‏باشد.  
در سال 1302 خورشیدی لیسۀ امانی به همکاری مالی و فرهنگی کشور آلمان بنیانگذاری شد. معلمان آلمانی در این مکتب تدریس می‏کردند. در دوران جنگ مدتی این لیسه تعطیل بود. بعد از سقوط طالبان این لیسه دوباره به کمک دولت آلمان بازسازی و فعال شده است.

         

ساختمان لیسۀ استقلال

 

از کابل پاک و منظم پیشین خبری نیست              
به یاد دارم که در دورۀ جمهوری داوودخان محیط زیست در کابل این قدر آلوده و نفس‏گیر نبود. آدم از قدم زدن در کوچه و بازار آن لذت می‏برد. فضا و ساحت آن برای نفوس آن وقت کفایت می‏کرد. شهروندان کابلی دارای فرهنگ محلی خاص خود بودند که در درازنای سدۀ جاری شکل و شیرازه گرفته بود. هر چیز در همان طرز محلی و بومی برایش جایی داشت و می‏رفت تا هویت فرهنگی ماندگار تری به باشندگان این شهر تاریخی بدهد؛ اما دیو جنگ همه را دم کشید و از آن نظم تازه پا گرفتۀ ابتدایی، بحرانی وحشتناک و هرج و مرجی دلگیر ساخته شد که آلودگی محیط زیست و کثافات موجود در سطح شهر یکی از آن جمله است.       
شایان گفتن است که تعداد زیادی از شهروندان سابق کابل در جریان جنگ‏ها به کشورهای خارج مهاجر شدند. معدود کابلیان قدیمی در بین باشندگان جدید گم شده اند. فرهنگ رعایت نظافت و پاکیزگی از بین نفوس درهم و برهم کابل و جمعیت مختلط آن رخت بربسته است. دریای کابل، اطراف پارک‏ها و جوی‏های سطح شهر به آشغالدانی و محل تخلیۀ زباله تبدیل شده اند.               
در زمان پیش از جنگ، اگرچه تعداد عراده جات کم بود؛ اما ترافیک ابتدایی آن نظمی داشت و رفت و آمد در سطح شهر این طور دست و پاگیر و پردردسر نبود. تعداد موترهای لینی گرچه کم بود؛ لیکن نظم بهتری داشت. پیش از کودتای هفتم ثور 1357 خورشیدی تعدادی موتر برقی نیز در سطح شهر راه افتاده بود که بعد به گورستان تاریخ پیوست. موترهای شیشه دودی مافیایی و موترهای گران قیمت صاحبان پول‏های بادآورده، (مانند امروز)،  پیاده‏گردان مسکین و اهالی فقیر شهر را آزار نمی‏داد و این همه راه‏بندان و موانع امنیتی در سطح شهر اصلاً وجود نداشت. 

 

دریای کابل از غفلت مسئولان دولتی آشغالدانی شده است

 

ساختمان‏های جدید      
به یاد دارم که در دورۀ داوود خان فروشگاه بزرگ افغان ساختمان عصری کابل بود. در طبقۀ بالای آن رستورانت تمیزی موقعیت داشت. زنان و مردان به طور آزاد و به دون ترس از شلاق طالب و خشونت افراطیون در صحن امن فروشگاه کالاهای مورد پسند خود را خریداری می‏کردند. حالا در شهرنو کابل ساختمان‏های مدرن بیشتری ساخته شده است؛ مثل فروشگاه، هوتل، تالار و غیره. در فروشگاه جدید سیتی سنتر واقع در شهر نو از رازینۀ برقی استفاده می‏شود. با وجود ورود تکنولوژی، پدیده‏های عصری و ایجاد ساختمان‏ها و فروشگاه‏های مدرن ترس از انتحاری و بم‏های کور افراطیون سنگدل و بی‏رحم دل‏های شهروندان را می‏آزارد.

 

راه زینۀ برقی در سیتی سنتر

ساختمان جدیدی در شهر نو

فروشگاه بزرگ افغان

 

راه زیرگذر (پل زیرزمینی)       
از پل‏هوایی نوساز جلو وزارت معارف که بگذریم به راه زیر زمینی پارینه ترک می‏رسیم. این راه زیرگذر در منطقه شلوغ شهرکابل (که با کوتفرشی‏های ده‏افغانان و کوچۀ مندوی فاصلۀ کمی دارد)، کمک خوبی برای شهروندان کابل است. در مسیر کوتاه این راه تعدادی دکان هم وجود دارد. راه‏های زیرزمینی و پل‏های هوایی در کابل عبور و مرور مردم را آسان و جاده‏ها را برای وسایط نقلیه خلوت می‏سازد. از تراکم و تصادفات ترافیکی نیز می‏کاهد.     
 

راه زیرگذر

 

از پارک شهرنو تا تپۀ کلوله پشته                     
 
با نگاهی کوتاه، شاید بتوان گفت که پارک شهرنو سنبلی از عهد ظاهرشاه و تپۀ کلوله پشته یادگاری پیش از آن است. این دو مکان حالا در لابلای گرد و غبار سینه سوز کابل امروزی پاک گم شده اند. نسل جدید پس از جنگ از پیشینۀ کابل آگاهی چندانی ندارد و علاقۀ چندانی هم به تاریخ نشان نمی‏دهد؛ اما نسل پیش از جنگ که از کابل خاطراتی دارد، روزگار ساده و صمیمی  پیشین را هرگز فراموش کرده نمی‏تواند.        
من هم به رسم دوران محصلی گاه گاهی در صحن خاک‏آلود و پرگرد و غبار پارک شهرنو قدم می‏زدم؛ اما از آن هوای پاک، سرسبزی گذشته و مردم فرهنگی و خوش لباس کابلی دیگر خبری نبود. منتوها، چپس‏ها و بلانی‏های شهرنو مثل این که عوض شده اند؛ کیفیت و مزه، مرغی شده و از بام آن پریده است. پیرامون این گردشگاه را آشغال پر کرده و در هر گوشه و کنار آن معتادی به یاد «گرد پودری» زار و بی‏قرار افتاده است. جوانان از بی‏جایی صحن پارک را استیدیوی ورزشی جور کرده اند. به راستی هیچ جای مناسبی برای نشستن و آرامش شهرندان خسته و ناآرام  و مسافران دور از دیار، نمانده است.
کمکیبالاتر از چهارراه یعقوب خان این منظرۀ جالب دیده شود. ساختمان روی تپه آدم را به یاد کابل قدیم می‏اندازد و داستان جنگ‏های مردم کابل با انگلس‏ها را به یاد می‏آورد و داستان‏هایی از جنگ‏های داخلی برای آیندگان نقل می‏کند. این تپه موقعیت خوب نظامی داشته است.

 

تپۀ کلوله پشته

پارک شهرنو سال 2005 میلادی

پایان