افغان موج   

بلوچستان آجوی لشکر (ارتش آزادیبخش بلوچستان) از گروه های جدایی طلب در پاکستان است که برای  انتزاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی توده های بلوچ از پیکره سیاسی پاکستان مبارزه میکند.

این ارتش در کنار سائر گروه های جدایی طلب بلوچ، ارتش جمهوریخواه بلوج، ارتش متحد بلوچ، ببرهای آزادیخواه بلوچستان، گارد آزادیخواه بلوچ و لشکر بلوچستان به دنبال استقلال و جدایی ایالت بلوچستان از پاکستان است.

ارتش آزاد‌یبخش بلوچستان نیز توسط  ایالات متحده امریکا، اتحادیه اروپا نگلیس و حکومت پاکستان یک گروه تروریستی به‌ شمار میآید. مقر اصلی این گروه، در قندهار و در افغانستان است اما فعالیت های گروه در ایالت بلوچستان علیه نیروهای مسلح پاکستانی صورت میگیرد. ماشین های تبلیغاتی غربی ها و پاکستانی ها این گروه  را به بمب گذاری کشتن افراد ملکی، خارجیان وحتی پاکسازی قومی وحذف اقلیت های قومی در بلوچستان متهم میکنند.  اما این گروه مدعی است که هرگز به عملیات تروریستی دست نزده است و تنها هدف آن بازپسگیری سرزمین مادری ‌شان بلوچستان از دست دشمن خود پاکستان و تشکیل کشور بلوچستان است. به باور این گروه پاکستان از سال ۱۹۴۸ به کشتار وحشیانه و غارت منابع بلوچستان پرداخته‌ است. هم اکنون شوک ناشی از عملیات پیچیده، هماهنگ و ویرانساز ارتش آزادی بخش بلوچستان در داخل پاکستان کاملاً محسوس است.

ایالت بلوچستان همیشه صحنه شورشی بوده است که از سال ۲۰۰۳ به این سود شدت گرفته است. در ۲۶ آگست ارتش آزادیبخش بلوچستان یک سری حملات نظامی را در ایالت بلوچستان انجام داد. این حملات علیه رانندگان لاری های غیرنظامی و همچنین تأسیسات نظامی و افسران پلیس انجام شد که در آن حداقل ۷۴ نفر کشته و تعداد زیادی زخمی شدند.

عملیات مذکور مصادف با هژدهمین سالگرد مرگ نواب اکبر شهباز خان بوگتی، رئیس قبیله بوگتی که و والی سابق ایالت بود صورت گرفت. مرگ بوگتی در یک عملیات نظامی در سال ۲۰۰۶ همچنان یک رویداد مهم در شورش جاری در بلوچستان است. این شورش گروه های شبه نظامی بلوچ را در مقابل دولت پاکستان و همچنین ایران قرار داده است.

سال ۲۰۲۴ شاهد حوادث خونین متعددی در این ایالت بود، از جمله درگیری های سرحدی ایران و پاکستان  که منجر به کشته شدن بیش از دوازده افراد ملکی در هر دو کشور شد و بمب گذاری های دوگانه در ماه فبروری که منجر به کشته شدن بیش از ۳۰ نفر در آن ایالت شد.

بلوج آجیون لشکر، این حملات را در شامگاه ۲۵ آگست آغاز کرد و آن را عملیات هروف (آزادی)  تهاجمی علیه ارتش پاکستان در بلوچستان اعلام کرد. ارتش آزادیبخش به چندین بخش ازشاهراه ها مانند بخش کراچی- کویته که بخشی از شاهراه ملی ۸ را تشکیل میدهد حمله کرد و به ایستگاه قطارآهن متصل به ایران در منطقه ماستونگ آسیب رساند.

همچنین بیست و سه نفر از مردم پنجابی در شاهراهی در منطقه مسخیل کشته شدند که به عنوان بخشی از یک کمپین پاکسازی ایالت از از مردم پنجابی الاصل توصیف شده است. آنها حدود۳۰ یا ۴۰ تن مسافران را از بس ها پیاده کردند و قبل از تیراندازی، هویت آنها را بررسی کردند، سپس عراده های آنها را آتش زدند. جیاند بلوچ، سخنگوی ارتش آزادی بخش مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت و مدعی شد که قربانیان افراد اطلاعاتی مخفی بودند .

در مقابل ارتش پاکستان در بیانیه ای اعلام کرد که حداقل ۲۱ جنگجوی بلوچ در واکنش نیروهای دولتی کشته شدند. حمله به تاسیسات راه آهن توسط گروه منجر به تعلیق ترانزیت به کویته شد.

در طول سال‌ها، پیکن با نگرانی فزاینده ای شاهد وضعیت رو به وخامت در بلوچستان بوده است. یک دهه پیش، زمانی که چین از کریدور جاه طلبانه اقتصادی چین پاکستان  (CPEC)  رونمایی کرد، پاکستان آن را به عنوان گلوله جادویی معرفی کرد که تمام مشکلات اقتصادی، امنیتی و سیاسی آنها را حل میکند. به نوبه خود، چینی ها وضعیت CPEC را بالا بردند و آن را پروژه «گل سرسبد» طرح کمربند و جاده (BRI) رئیس جمهور شی جین پینگ نامیدند. طرح چین استفاده از CPEC برای بازسازی و ثبات پاکستان بود. گذشته از آن، CPEC  ثابت کرده است که در ماهیت بی ثبات کننده است. این پروژه توسعه جویانه چینی، پاکستان را در دام بدهی های غیر قابل پرداختی گرفتار و پروژه های بسیار پرهزینه ای را در این کشور ایجاد کرده است که منجر به پیامدهای سیاسی منفی شده و در خشم فزاینده نسبت به چینی ها در میان جوامع به حاشیه رانده مانند بلوچ ها مشهود است.

کریدوری که از گوادر در بلوچستان تا گذرگاه خنجراب در گیلگیت- بالتستان امتداد میابد، نه تنها در دو انتهای خود، بلکه در بقیه مسیر نیز با مشکل جدی مواجه شده است. برخی از مشکلاتی که CPEC  را گرفتار کرده است، در تمام بخش‌های پاکستان و مناطق تحت کنترول پاکستان مشترک است.

بعلاوه گیلگیت- بالتستان به عنوان یک میدان جنگ فرقه ای بزرگ در حال ظهور است، جایی که تحریک طالبان پاکستان  و سائر گروه های تروریستی جهادی، از جمله داعش خراسان، در آن فعال شده اند. چینی ها نیز در تیررس این تروریست ها هستند.

در بلوچستان وضعیت از منظر چین بدتر است. تخمیر زیاد و رو به رش دی در ایالت وجود دارد. در آنجا حملات به نیروهای امنیتی پاکستان به یک امر عادی تبدیل شده است و هدف قرار دادن پروژه ها و پرسنل چینی یک امر عادی است. جنگجویان بلوچ نه تنها در بلوچستان بلکه در کراچی نیز به چینی ها حمله میکنند. این حملات دلیل بزرگی هستند که چرا تقریباً تمام پروژه ‌های پرهزینه CPEC در حال از بین رفتن هستند و سرمایه گذاری چین در CPEC و پروژه های دیگر در پاکستان یا به شدت کاهش یافته است یا متوقف شده است.

در بندر گوادرعملاً هیچ ترافیک تجاری واردتی یا صادراتی از بندر وجود ندارد. وضعیت به جایی رسیده است که دولت پاکستان تمام ادارات دولتی را مجبور کرده است تا ۵۰ فیصد از واردات عمده خود را از طریق گوادر برای ایجاد ترافیک در بندر انجام دهند. گوادر به قلعه ای تبدیل شده است که بلوچ های محلی به دلایل امنیتی کاملاً از آن محروم هستند. بنابراین خشم علیه چینی ها و مجریان محلی پاکستانی آنها به اوج خود رسیده است، زیرا تمام وعده ها و رویاهای بلندی که به مردم محلی نشان داده شده است، تکذیب شده است.

بلوچ ها چینی ها را استعمارگران جدید میدانند. نحوه مدیریت کل توسعه گوادر تنها این تصور را تقویت کرده است که پیکن و اسلام آباد از منابع بلوچ بهره برداری میکنند بدون اینکه منافع واقعی به دست جوامع محلی برسند. در هر صورت، هر کجا چینی ها حضور داشته باشند، مناطق محلی بلوچ به نوعی به «بندستان» تبدیل شده اند که ساکنان آن برای رفت و آمد به مجوز نیاز دارند و هر روز با هتک حرمت عبور از پوسته های بازرسی امنیتی در سراسر منطقه مواجه میشوند. این سیاست های آپارتاید مانندی که در بلوچستان اعمال میشود، چینی‌ها را به یکی از علل جنبش های اعتراضی سیاسی مانند راهپیمایی اخیر بلوچ راجی موچی یا تداوم «حق دو تحریک» تبدیل کرده است. این رداع و تعزیرات در واقع عملیات نظامی جنگجویان بلوچ را که نیروهای امنیتی پاکستان و پروژه ها و پرسنل چینی را هدف قرار میدهند، توجیه میکند.

ماه مه گذشته، روزنامه پاکستانی Business Recorder در صفحه اول خود نوشت که چین از پاکستان خواسته است تا عملیات تهاجمی دیگری مشابه عملیات ضرب عضب علیه شبه نظامیان بلوچ انجام دهد. اما این عملیات در عرض چند ساعت پس از انتشار داستان، به سرعت حذف شد، حتی نسخه الکترونیکی آن نیز. اما چند هفته بعد دولت پاکستان عملیات نظامی جدید و جامع عزم استحکام را اعلام کرد. در عرض چند روز، پس از یک عقب‌ نشینی گسترده از سوی شهروندان، که مخالف هرگونه عملیات نظامی جدید بودند، دولت مجبور شد عقب‌ نشینی کند و روشن کند که این یک عملیات نظامی همه‌ جانبه نبود، بلکه فقط یک عملیات هدفمند و مبتنی بر اطلاعات بود.

هم چین و هم پاکستان اکنون در بلاتکلیفی بسر میبرند. از منظر پاکستان، اگر عملیات نظامی در مقیاس بزرگ آغاز شود - عملیات نظامی که از حدود سال ۲۰۰۱ در بلوچستان ادامه دارد میتواند کل منطقه حتی بیشتر از آنچه در حال حاضر است، را آشفته کند.

جدایی طلبان بلوچ به دور از شکست، قدرتمندتر، تواناتر و کشنده تر از گذشته اند. آنها اکنون دشمن اصلی دولت آپارتاید هستند و به وضوح شرایط  را تعیین میکنند. هر گونه مذاکره با آنها فقط در مورد زمان و چگونگی تخلیه بلوچستان توسط عساکر پاکستانی خواهد بود. این امر ارتش پاکستان را که در حال حاضر در گیر شورش تحریک طالبان پاکستانی است بیش از حد مشغول خواهد ساخت. تمام فعالیت های اقتصادی را متوقف خواهد کرد، و تا زمانی که عملیات ادامه داشته باشد، نه تنها در بلوچستان بلکه در پاکستان نیز سرمایه گذاری صورت نخواهد گرفت. عملیات نظامی پیشنهادی بسیار پرهزینه است، به ویژه برای خزانه ای که در حال حاضر خالی است.

اما چینی ها در این اوضاع با یک معضل دوگانه مواجه هستند. نمی توان اجازه داد که گل سرسبد BRI غرق شود زیرا این امر پیامدهای جدی برای بقیه پروژه ها در سائر مناطق جغرافیایی مانند افغانستان خواهد داشت. اما حفظ پروژه ها از نظر امنیت پرسونل و پول بسیار پرهزینه است. معضل دیگر این است که ارزش استراتژیک پاکستان به خودی خود نزد چینی ها مشکوک است. اگر این کشور ناتوان از ایستادن روی پای خود باشد، در حالی که در تمایل پاکستان به بازی با ورق چین همیشه جذب بیشتر ایالات متحده بسوی پاکستان و به هدف استخراج بیشتر از چین وجود داشته است، جای تعجب نیست هرگاه چین به نوعی به ارزیابی مجدد در مورد مطلوبیت پاکستان و میزان سرمایه گذاری های خود در آن کشور میپردازد.

 

نویسنده: احمد آریا