عروج ناگهانی آفریقا، آسیا و جنوب آسیا،افول اروپا و. استعمار فرانسه و آمریکا. آیا چین ظالمتر از تروریستان، در سیاست طالبانی و تروریست پروری خود، افغانستان را میبلعد؟ بازیگران دگر منطقهیی چه؟ بریکس قدرت چین است یا مجبوریت روسیه برای عبور از جنگ اوکراین؟ دلار از پا افتاده یا نمایش اجرا میکنند؟ رابطه های همه با انتخابات آمریکا و سرنوشت حاکم ساخته شده های تروریست در افغانستان چیست؟ در تحلیلی از این قلم تا آنجا که توان دارم.
اتاق های فکر آمریکا و اروپا و انگلیس پیشا اقدام به کشانیدن اجباری روسیه در جنگ با اوکرایین یا هر جای دیگر، این را نه سنجیده بودند که شاید معادلات بر عکس شوند. در پیشینهی موقعیت اوکرایین دیده میشود که این کشور درست مانند افغانستان آب راحتی را برای فروبردن به گلوهای تشنهی زندهگی مداوم در صلح بی شکست شهروندانش چکانیده نه توانست. کش و قوس های اشغال و انتقال اشغال از یک اشغالگر به اشغالگر دگر، تاریخ اوکرایین را همسان تاریخ افغانستان ساخت. ولی اوکرایین شرایط بهتر از افغانستان برای انکشاف و ساختار داشت. به ویژه که در نشکیلات اتحادجماهیر شوروی سابق بود. برابر انگاری من افغانستان و اوکرایین را تنها همسانی سرنوشت های سیاسی است. اوکرایین پسا تجزیهی اتحاد شوروی هم کشوری بود که میشد با داشتن رهبران خردمند، نقطهی پایان دایمی به کشاکش های جهانی در مورد سرزمینهای اجدادی خود بگذارند. یکی از مولفه های بسیار عمده در نظامداری سیاسی تشخیص موقعیت های ژئوپولیتک کشور هاست. اوکرایین نقش بسیار مهمی را در میانه با شوروی سابق و اروپا،به ویژه اروپای شرقی داشت. چنانی که این موقعیت یا فروپاشی اتحادِشوروی و نسل اروپای شرقی سوسیالیستی و به میان آمدن اروپای واحد بیشتر برجسته شد. اینبار اما نه به عنوان یک بخشی از اتحاد شوروی سابق که به عنوان یک کشور مستقل و حایل میان روسیه و اروپا. گرایش یکباره و خلاف انتظار زلنسکی به اتحادیهی اروپا و دوری گزینی از موقعیتی که با کشورهای مشترک المنافع داشت، نادیده گیری هزاران روس در حال زندهگی کردن به اوکرایین پسا اتحاد شوروی، برخورد های تبعیض آمیز و خشونتبار با روسهای اوکرایینی، نادیده انگاشتن قدرت مانور روسیه بر منطقه، وعده های چرب و نرم میان تهی اروپا برای عضویت ناممکن اوکرایین به این اتحادیه، نه داشتن مطالعات علمی و دوربردی و راهبردی سیاسی، اقتصای، جغرافیایی و نظامی آقای زلنسکی، لذتبردن در جهش غیر قابل باور از ستیژ هنرنمایی کمدی به کرسی ریاست جمهوری، مستی بیش از حد و مدهوشی قدرت و ثروت خدا داد در کشوری مانند اوکراین همه مواردی بودند که سبب شدند تا درست مانند کرزی و غنی، آقای زلنسکی را در کشورش غافل کرد و بسیار به سرعت به عنوان یک غلام و دلقک که وظیفهاش بود و استخدام شدهی فریب خورده و بدنام در دام آمریکا بیفتد. مقامات و کارتل های آمریکایی هم در آزمون ربودن گوی سبقت تسخیر اوکرایین از یک دیگر قرار گرفتند. آنان با همان شعار تازهی مالکیت چه کسی بر یک سرزمین مهم نیست. بل برداشت حاصل و منافع از آن سرزمین را جه کسی دارد، مهم است، پیش از یک دیگر هجوم به اوکرایین را در غیاب اروپا و انگلیس تجربه کردند و بایدن، زمانی یکی از سیاسیون مقتدر و معاون و حالا رییس جمهور آمریکا، این گول را به ثمر رساند و اقتصاد و زیربناهای اقتصادی اوکرایین را توسط پسرش قبضه و هدایت شخصی کرد. کارتل های مواد مخدر و تولید اسلحه و قطعات یدکی جنگابزار های سبک و سنگین و کارتل های ادویه هم بایدن را حمایت کردند. ناکام سازی عمدی ترامپ در دور دوم انتخابات آمریکا هم، نزدیکی بسیار وی با پوتین و گمان گماشته بودن ترامپ از سوی روسیه بود. یکی دگر از عواملی که کارتل های آمریکا از ترامپ حمایت نه کردند، کارتل بودن بیرحم و بیترییه بودن و همه چیز از من باشدِ شخص ترامپ بود. موافقت نامه های اروپا با روسیه در مورد اوکراین پیشا جنگ بعدها افشاگری انگلا مرکل که گویا یک بازی اوپراتیفی را با پوتین انجام داده بودند تا وقت کمایی کنند. بحث های مهمی بودند که زلنسکی را بسیار پر دبدبه ساخته بود. ارچند گفتار مرکل آن هم پسا ختم وظایف رسمی، هم به اعتبار خودش به عنوان یک سیاستمدار نامدار در ین مورد ضربه زد و هم باور روس را پیشتر از دست داده بودند، باور من این نیست که پوتین را فریب داده توانسته باشند. به هر رو، اروپا و آمریکا و انگلیس زلنسکی را چنان خر ساخته بودند که او حتا پسا بازپسگیری کریمیه و الحاقِ آن توسط روسیه به جغرافیای روسیه پند نه گرفت. در نتیجه جنگ شروع شد، آن گونه که آمریکا و متحدانش میخواستند، آنان به ویژه اروپایی ها که خود وابستهگی چند سُوُیهی اقتصادی، انرژی، خوراکه و گاز به روسیه داشتند و بدون آن بدیلی هم نه داشتند، به تحریک آمریکا وارد جنگ غیر مستقیم از طریق اوکرایین با روسیه شدند. البته که در جنگ تحریم ها علنی از آمریکا بر ضد روسیه حمایت کردند. ولی همین روسیه بود که جنگ را مدیریت مدبرانه و مؤفقانه کرد. اروپایی ها و آمریکای و انگلیس قدرت بزرگ اقتصادی، سیاسی، نظامی، نیروی بشری و ساختاری روسیه و متحدان آسیایی آن مثل چین و هند و ایران و آسیای میانه را نادیده گرفته بودند. جنگ اوکرایین بر خلاف گفته های جاسوسان و مزدوران آمریکایی مثل ادریس رحمانی که ختم مؤفقانهی ان را به نفع آمریکا و اروپا در طرف کمتر از یک ماه پس از آغاز وعده داده بود، حالا وارد نزدیک به سهسال خواهد شد. چنانی که من در اولین مقالهی اولین ساعات شروع، جنگ اوکرایین آن را جنگ سوم جهانی و شکست اروپا خواندم. نشر آن مقاله هم که واکنش های منفی علیه من داشت، از نام یک شهروند عادی افغانستان به اروپا توصیه کردم تا با روسیه از درِ مدارا پیش بیاید. چون این اروپاست که دستش به روسیه دراز است. نه روسیه. نه تحریم، نه تهدیدها، نه کمکهای میلیاردی به اوکرایین، نه فرستادن جنگ افزار های ناکام به جنگ اوکرایین علیه روسیه هیچ کدام نتیجه نه داده، برعکس اقتصاد روسیهی در حال جنگ تحمیلی جهان هم اکنون چند برابر رشد کرده و در عوض ارزش های چندگانهی آمریکا و اروپا رو به اُفت غیر قابل جبران استند. این ارزش ها مشمل اند بر: کاهش بازار ارز ها از دلار و یورو گرفته تا رکود بزرگ شاخص های سهام شرکت های بزرگ شان در مارکیت و تجارت جهانی، کمبود مواد غذایی، انرژی گاز، تخریب عمدی لوله های انتقال گاز روسیه به اروپا توسط خود اوکرایینی ها، ورشکسته شدن پیهم تجارت های کوچک در تمام اروپا و آمریکا و انگلیس که هماکنون ادامه دارند، پایان آمدن سطح نزدیک به ورشکست شدن شرکت های بزرگ اروپایی، از دست دادن مارکیت های جهانی اروپا در آسیا و جنوب آسیا، خرابی مراودات عربستان با آمریکا و قطع تجارت عربستان با آن کشور، تشویش و نگرانی مردم اروپا از آیندهی نامعلوم بلند رفتن سرسام آور قیمت ها، کاستن حسن نیت مردمان اروپا نسبت به اوکرایینی های مهاجر، به ویژه که اروپایی ها سبوتاژ عمدی اوکرایین در بارهی انفجار لوله های نفت به کشور های شان را خبر شده اند. پایان افتیدن شاخص تجارت سلاح و مهمات اروپا و آمریکا در پی سرنگونی سکات ها و پاتریوت ها و بیکارهگی پهباد های جنگی شان، ویرانی کامل اوکرایین و یک قدم پیشرقت نهداشتن و برعکس هر روز عقب نشینی و گریز کردن و دزدیدن هزینه های مالیه دهندهگان آمریکا و اروپا توسط زلنسکی و کابینه و فرماندهان ارتش وی. هم چنان اثرات مثبت جنگ اوکرایین به نفع روسیه، کودتا ها در نیجر و
بورکینافاسو به ضد استعمار فرانسه هم است و به نفع مردمان آفریقا که دست ظلم چندین دهه استعمار فرانسه را از آفریقا کوتاه کرد. مردمان آفریقا درست مانند مردمان افغانستان بر انبار میلیاردی و تریلیونی ارز های جهانی کشور های شان، گرسنه و میرنده نشسته اند. حکام دیوث شان منافع و منابع شان را به باداران آمریکایی و اروپایی خود تسلیم کردند. آفریقا برزگترین منابع زیر زمینی پدارد که همه توسط اروپا و فرانسه غارت میشد و میشود. به طور مثال در بیشتر کشور های آفریقا، یعنی ۱۴ کشور آفریقایی هنوزم پول فرانکِ فرانسه در چلند است یا به نام فرانک. آقای سلیمان کبیر نوری ویدیویکوتاهی برای من فرستاذند که نشان میداد از هر یک روپیه عایدِ یک آفریقایی بیچاره نصف آن جبراً به خزانهی استعماری فرانسه میرود. مثلاً بورکینافاسو که دارای معدن طلاست و توسط فرانسه در فقر کامل نگه داشته شده. یک طفلک معصوم آفریقا در معدن کار میکند و عرق میریزد. ولی مکلف است نصف عاید خود را برای فرانسه بدهد. چون قوانین دوران استعمار فرانسه درافریقا هنوز حاکم است. پس کودتای اخیر اعلام برائت از استعمار فرانسه و حتا قطع برق وخدمات سفیر فرانسه دراین کشور ها، یکی از نتایج مثبت جنگیست که اروپا در اوکراین شروع کرد، پوتین علاوه بر کامیابی در اوکرایین و جنگ دفاعی با اروپا و آمریکا و انگلیس،افریقا را نیز شخصاً و از نزدیک مدیریت کرد و بخشی از گروه واگنر را آنجا فرستاد. ارتش و مردم آفریقا تصمیم گرفتند تا دگر مزدوران خودخواسته برای اروپا نه باشند. آنان پس از این خود شان را مالکان دوبارهی دارایی های شان میدانند. به زودی افول اروپا و فرانسه در سراسر آفریقا رقم میخورد، اگر اروپا به خود نیاید بسیار زود از هم میباشد. دلایل نوسانات ارزش در جهان و از جمله در افغانستان اینهاستند، نه کدام شاهکاری گروه مزدور و تروریست حاکم شدهی طالبانی از سوی غرب در افغانستان. من نگران هستم که برای طالب تروریست پول در آوردن آنی مهم است، نه زندهگی مردم و سرنوشت معادن ان. طالب میداند که دیری نه میماند. سؤال این گونه قراردادهای استعجالی و بدون اندیشه را با چین آن هم در تمام معادن شمال میبندد. چین هم هیولای بزرگ وحشت و قدرت و ثروت دارایی های ملت ما را به کاهی میخرم و به کوهی میفروشد. تا به خود آییم چیزی در بساط زیرزمین ما هم نه میماند و چین آن را میبلعد. بهترين راه سبوتاژ و بازدارندهگی حفاری ها و جستوجوهای چینیها در عملیات های چریکی است. کار فرمایان چینایی بسیار رفتار ظالمانهتر از فرانسه با کارگران معادن دارند. من نه میدانم، اگر طالبان در تحریم اند، شرکت انگلیس چطور با آنان قرارداد دارد؟ چین که خودش برای ما طالب است. به هر رو،
رأی دادن همه جهان عدالتخواه برای تغییر جهان، با توجه به سرعت انکشافات در آفریقا و افول استعمار فرانسه، بهینه است. لازم است تا پوتین حتمی و باید در بازی انتخابات آمریکا از کارت کاندیدای احتمالی ترامپ استفاده و حمایت کند. که یک راه برای ختم جنگ است. چون بایدن را کارتل ها مجبور به ادامهی کار های احمقانه اش میکنند. برای ما که هر دو چندان دوستانی نیستند. من این یادداشت را به دلیلی نوشتم که این روز ها همه اگز نه، بیشترین ها یا سرگرم اند و یا هم دیدگاهپرداز برای گویا افت دلار در برابر روپیهی افعانستانی. انتظاری از همهی مردم در یک سان داوری ها برای نوسانات سیاسی، نظامی و اقتصادی و جهانی و کشوری نیست. ولی از نخبهها چرا؟ نخبه ها باید جهان را در دست داشته باشند و پس از آن بحث کنند. ما دیدیم که عروج ناگهانی آفریقا، آسیا و جنوب آسیا، افول اروپا و استعمار فرانسه و آمریکا نوعی بیداری ملت هاست ،پسا حوداث افغانستان و اوکرایین. فکر کنید که کسی برای ما و شما دل سوزتر از خودمان نیست. آیا چین ظالمتر از تروریستان، در سیاست طالبانی و تروریست پروری خود، افغانستان را میبلعد؟ بلی. اگر مانع مردمی در مقابلش نه باشد. چین نیروی به شدت ظالم است. چون چین تاریخ ظلمت جاپان را پشت سر گذاشته و عقده دارد. بازیگران دگر منطقهیی نسبت به افغانستان چه؟ هیچ. قدرت های بلعنده. مگر این که روسیه و ایران و هند تشخیص دهند که بریکس قدرت چین است یا مجبوریت روسیه برای عبور از جنگ اوکرایین؟ روسیه هیچ مجبوریتی در عبور از جنگ اوکرایین به دگران نه دارد و حتا حالا جهان ره مدیریت میکند. دلار از پا افتاده یا نمایش اجرا میکنند؟ نه. نمایشی در کار نیست. دلار، یورو و پوند از پا افتاده اند، رابطه های همه با ناکامی های جهان غرب در مقابله با روسیه و ساختار بریکس و منزوی شدن جهانی غرب و آمریکا و انتخابات داخلی آمریکا و سرنوشت حاکم ساخته شده های تروریست در افغانستان چیست؟ تنها جنگ قدرت های درون آمریکایی برای تفوق بریک دیگر و معلوم شدن نتیجهی انتخابات آمریکاست و بس. جهان غرب قمار اوکرایین را برای روسیه و متحدانش و گروه جدید اما مقتدرِ بریکس باخته است. ما در این میان هوشیاری را یاد بگیریم. تا پیروزی نهایی جهان بر غرب و آمریکا و رهایی کشور ما از دست مزدوران طالبانی آمریکا زمان زیادی باقیست. ولی ناممکن نیست. هر چند با رنج و خونریزی شهدای ما و مردم ما، ویرانی وطن ما و آوارهگی های خود مان. روزی مگر بی من و با من پیروز میشویم انشاءالله.
نویسنده: محمدعثمان نجیب