سخن روز
ما ـ مهم نیست که در درازای تاریخ و حتا پیش از تاریخ، با چی نام هایی خوانده می شدیم ـ در این جایگاه، باز هم که به چی نام هایی یاد می شدیم، ـ از تمدن سند و هلمند ـ با اندوه که هنوز به خاطر شکسته نشدن طلسم خط در این سامان به پیش از تاریخ تعلق دارد ـ یک مخرج مشترک را داشته ایم و آن مقاومت در برابر بیگانه گان.
در این مورد می توان از همان گاه تا همین اکنون که واژه گان زیر فشار کلکایم با دستور آن چی در ذهنم انباشته شده اند، جان می گیرند، نمونه های فروان ـ از اسطوره تا واقعیت ـ را می توان ردیف نمود.
در این جا، روی یک نمونه کهن می توان انگشت گذارد و آن دو دور باختریان می باشد. در دور اول که بیش تر به اسطوره پهلو می زند، در خط نگهداری دریای بُخد که در خط این باور عینی که شهر ها را باید در کنار رود ها جستجو نمود، قربانی های افسانه یی و اسطوره یی سینه به سینه تا زمان ثبت، داده شد.
حال که برخی به اسطوره ـ البته در خط بررسی آن در همان محدودش، نی که از آن رخداد تاریخی ساخت ـ با نگاه شک می نگرند، به رخداد تاریخی نگاه می کنیم.
من برای این که این ادعا را برخی در همان اسطوره غرق نکنند، از لوی دوپری، افغانستانشاس و باستانشناس معروف که او و همسرش به ین کشور ٫٫ عشق،، می ورزیدند، مدد می خواهم.
او در مورد الکسندر بزرگ، چهره تاریخی نی اسطوره یی، و جنگ هایش با بسوس، فرماندار باختر، از مقاومت اش در حالی که دیگر فرماندهان سر تسلیم به او فرود آورده بودند، به گفته مردم به ٫٫ بینی،، رسیده بود، چنین می نویسد:
٫٫ اردوی الکسندر بزرگ در بهار سال ۳۲۹ پ.ع. که از شدت نیش های کور کننده برف و سرمای کشنده، از نفس افتاده بود، به وسیله سرجه، توانست بلندای کوتل خاواک را بلغزد. آنان سپس در کلبه های سنگی و گلی مردمان کوهی افغان جان تازه یافتند. گوشت گوسپند و قاطر که خام می خوردند، و گیاه های طبی مانند: سیلفیوم ـ در آن جا به خاطر سطح بلند و مقوی بودن، شهرت داشت، همه وسیله هایی بودند که در این هوای یخبندان، سربازان اش را نجات دادند.
٫٫اما هر گز فکر نمی کرد که با شیوه جنگ ایله جاری باختریان استوار بر تیوری ٫٫ زمین سوخته،، از بامیان تا وادی اندراب، و شمال تاشقرغان کنونی، رو به رو شود. اما، نظر باختریان مبنی بر این که الکسندر، پس از ذوب برف به پیش خواهد راند، واهی بود، زیرا این سپهسالار مقدونی با همان شیوه جنگی آزموده، بر بسوس یورش برد و او را به کندز مدرن، راند. بسوس شکست خورد عقب نشست، آمو را گذر و به به سغدیانه رسید، اما، او تمام کشتی ها را در کنار رود و تمام راه را تا به سغدیانه سوختاند.،،
( دوپری، ل. ٫٫ افغانستان،، ۱۹۹۷، برگه ۲۷۹، به زبان انگلیسی).
از آن سال ۳۰۰ پ.ع. در جریان سده ها تا همین سده بیست و یکم، ـ اگر این نوشته تنگجا نمی داشت، به گفته سروده گری ٫٫یک عمر،، سخن گفته می توانستم ـ بار ها چنین حماسه یی را مردم ما آفریدند.
بیست سال اخیر
نگاه های پر اشتباه ـ چی خارجی و بدتر از آن هم داخلی ـ روزهای دشوار کنونی را رقم زدند.
در این جا نباید فراموش نمود که ٫٫ واکنش شرطی،، ـ امیدوارم نیاز به شرح نباشد ـ ایالت های متحده امریکا، در برابر یورش دهشت افگنانه، به باورم، چنان شتابزده بود که برای خرچ سیاسی داخلی بوش به درد می خورد و بس.
از آن جایی که طرح و برنامه دراز مدت وجود نداشت و در همین موقع زخمی به نام عراق را هم خود ٫٫ باز ،، نمودند، مساله افغانستان به گفته مردم ما. ٫٫ نیمه دُلمُل،، ماند. در این جا خدا مراد کسانی را داد که از تیررس طالبان در غار های کوه خزیده بودند و یا بر جزیره های دریای پنج، پناه برده بودند. جامعه جهانی در راس امریکا، برای این که کم تر چاپ پای سنگین شان بر زمین این کشور، پل پای بزرگ بسازد، به آن نیرو هایی که در جریان جنگ با روسان ـ در مدت یک دهه ـ یار غار و دوست هسنگر بودند، اتکا نمودند.
اینان با یاری بم های ب ـ ۵۲، و اشاره رمزفیلد، وزیر خارجه امریکا، بدون این که رییس اش خبر بوده باشد، آنان را اجازه ورود به کابل داد.
این مساله و بازی کثیف کرزی و خلیلزاد که گوش به فرمان واشنتگن بود، ضربه کاری به ساختار سیاسی پر ثبات و دیرین کشور در بن، وارد نمود.
از آن پس، خمر شادی و خوشی از میان رفتن طالبان اینان را چنان مست و عربده جو ساخت، آبی که در آغاز باریک و نم نم زیر پای شان به کمک پرواز های هوایی متعدد شبانه به پاکستان که در ازای پذیرش گذر نیرو های خارجی از خاکش به دست آورده بود، به جوی تندی راه باز نمود.
به باورم در کنار دیگر مساله ها که بحث دراز دامنی می خواهد، مساله حضور نیروهای خارجی ـ آن گونه که دیدیم ـ همراه با بدل سازی قوماندان های فاسد، به جنگسالاران برچه دار و گسترش فساد که از بالا جای ـ به گفته مردم ماهی از سر می گندد، نی ز دم ـ دست طالبان را در کنار، یاری پاکستان که هرگز، سیاست نادرست داوود را در دهه ۱۹۵۰، به دست فراموشی نمی سپارند، اکنون قوی قوی ساخت.
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمر
د
در این جریان که نزدیک به یک دهه را در بر می گیرد، مرد چپنیی ـ که به گمانم زیر فشار شورای نظار، چپن ٫٫ شمال ،، را به جای لباس محلی قوم و قبیله اش، به دوش انداخت و همه زمان ها دو هدف در برابرش قرار داد: پر نمودن جیب های فراخ که به گمان اش، زیر چپن پوشیده می ماند، و کرنش ـ با وجودی که رای مردم را به دست داشت ـ در برابر مثلث فهیم قسیم، عبدالله عبدالله و یونس قانونی که نماد شورای نظار بودند و در بن بر قد و قامت اش، دوختند.
این امر، مقام های رهبری را در بحری از فساد که رقم هایش سر به آسمان می سایند، تا گوش و حتا برتر، فرق سر غرق نمود. به این گونه همه تلاش های جهان ـ البته خود هم دستی بر این آتش داشتند ـ برای ایجاد یک ساختار ناآلود، مانند خانه گک هایی که از پربازی می سازند، فرو ریختند.
همسایگان پَردار
تا جایی که روشن هست از پَر پُرقدرت حضور نیرو های خارجی، همسایه گانی که همیشه در صدد آن بودند که آب هم چنین گل آلود باقی بماند تا ماهی های بزرگ منفعت خود را از آن شکار نمانید، بهره گرفتند.
ـ پاکستان در هوای همان انتقام اشتباه بزرگ نجیب الله تورویانا، و ٫٫ سفر،، کشی داوود در خط ٫٫ زمین های از دست رفته ،، از همان پرواز های شبانه به بعد، تمام امکان ها را برای این که مارک های کوچک را به اژدهار های بلعنده بدل نماید، بهره گرفت.
.
ـ ایران در خط کهن انتقام گیری از شکست صفییان در برابر افغانان و جدیداش بهره برداری از اهرم گروه های شیعه ـ نمادش را در وجود محقق می توان دید ـ برای ٫٫ نکهداشت،، این حضور نیروهای بیگانه با تمام توان تا همیاری قاسم سلیمانی با احمد شاه مسعود و دیگر و دیگر… بهره برداری نمود. ده ها نمونه در این زمینه می توان بیان کرد.
ـ روسیه، پس از آن که چاه های نفت و گاز را پوتین در انحصار خویش درآورد، از قطره های ریخته از میان انگشت های او و شرکا، توانست مسکنی نی مرهمی بر زخم های بحران سقوط ساختار ٫٫ سوسیالیزم موجود،، بگذارد.
از آن پس دایره نفوذ را گسترده تر ساخت و به هوای انتقام شکست در تجاوز به افغانستان، تمام تلاش اش را در وجود٫٫ کابلوف،، ـ نام خانواده گی جالبی ـ به خرچ داد تا در خط باور دشمن دشمنم، دوستم هست، این ٫٫ حضور،، را رنگ نیرومندی بدهد تا بر زخم خونی، خنجر زهری بزند.
ـ چین. همان گونه که گپ معروف هست: کسی دستی به گذشته نداشته باشد، به امروز و آینده ندارد، باید دیروز را فراموش نکرد.
چین در جریان یک دهه نبرد مجاهدان از تمام امکان فراهماوری جنگ افزار بهره گرفت. حال که دیگر پوست گویا سوسیالیزم را می اندازد، چون اژدهای زرد، البته که پوست زیرین همان سرخ استبدادی است، نیز از همه امکان ٫٫ نو،، برای نگهداری این حضور تلاش نمود، تا خود از بحران بهره بگیرد. نمونه روشن ارسال کارگران خط آهن که با دست های آلوده جاسوسی گرفتار شدند.
این یک شمه از تمام چای ها در یک چاینک چای می باشد.
ـ هند آن چنان که ساختار اجتماعی اش بیان می دارد، نقش آب زیر کاه را در پیش می کشد. این کشور، در خط عقده بر پاکستان، توته جدا شده جگرش، مناسبت هایش را با افغانستان سر و سامان می دهد. برای من حمایه دگرگون شده یک شبه اش در مورد مساله پشتونستان، محک همیشگی را می سازد. این کشور در کنار روسیه، برای دور نگهداری کشور از دستیابی به جهان، زیر نام جانبداری از مساله پشتونستان، بازی بزرگی را انجام داد که در مورد خساره این باید نگاه جدایی نمود.
پر ها باد می شوند
به مساله کشور هنگام فرمانروای ترامپ توتیری، چی می توان گفت!؟
او بود که با توتیرهای نیم شبش که فردا از آن پشیمان می شد، طالبان را فرصت همتایی را داد. اگر او بار دیگر انتخاب می شد، کس نمی داند که او با این مزاج رنگ رنگی که داشت، چی کاری انجام می داد. فرمان به خلیلزاد را در لحظه های شگفت انگیز، به یاد اورید!
به هر روی. حال بایدن، مردی که هشت سال تمام در کنار اوباما، قدرتداری نمود و اکنون در همین مدت کوتاه، کوت کثافت سیاست داخلی و جهانی امریکا را که ترامپ از خود به جای مانده بود، را با بیل خردگرایی می روبد. نمونه های زیادی وجود دارد.
در مورد افغانستان، او در کنار این امر که پهلو به پهلوی اوباما قرار داشت، آگاهی ژرفی را از این بازی دارد. او بدون شک کتابی را که اوباما در آن پاکستان را ٫٫ سرطان،، خوانده بود، بار بار خوانده است.
از این رو من به صورت روشن آغاز سیاست نو را در وجود همان نامه بلینکن، وزیر خارجه امریکا، به طرف های درگیر می نگرم. در همان موقع گفتم که او در خط همان گپ معروف میان ما،٫٫ افغانان سوته مسلمان اند،، به دو سو به روشنی بیان نموده است که از بلند پروازی های خویش کاسته و به راه حل سیاسی توافق نمایند.
چندی بعد در همین روز ها بایدن هنگام بازدید از گورستان سربازان امریکا که در افغانستان جان خویش را از دست داده اند، در جریان احترام به این قربانیان، اعلام نمود که رو یازده سپتمر، بلی یازده سپتمبر که به گفته برخی همان اولش ورق جدیدی در مناسبت های جهانی گشود، به صورت نمادین سربازانش کشور ما را ترک می نماید.
به باورم این امر را با گرمی هر چی بیش تر پذیرایی نمود. شرح مفصل را می توان در دیدار بلینکن و رییش ناتو دید که به باورم نمای آینده را نیز به روشنی گمان برد و حدس زد.
به باور من این گزینه از آن رو بسیار پر اهمیت هست که پَر های برنده یی که این حضور خارجی در کشور به گروه های داخلی، همسایه گان و منطقه بی دریغ می داد و در هر بازی از آن مانند شاه توس بهره می گرفتند، دیگر به پَر های سپید و نا چل بدل گردیده اند.
فرض من این هست که اگر مثلت قدرت در کابل، بنابر دلیل هایی از هم نپاشد و وسوسه نشود، از یک سو و پیوند محکم با نیروهای امنیتی که اکنون از توان بالایی برخوردار اند، نگه دارند، از میدان این بازی برنده خواهند شد، زیرا پَر های حضور نیرو های خارجی که بزرگ ترین اتکای مخالفان داخلی، همسایه گی و حتا دور تر بود، دیگر ناچل می گردند.
ببین تا چی زاید، شب آبستن است.
صدیق رهپو طرزی
۱۵ اپریل ۲۰۲۱ع.
شهر گت تینگن
جرمنی