سلسله ی بررسی هولوکاست انگلیس در برابر زبان فارسی، این بار به بیداد روس در برابر زبان فارسی.
بخش هشتم
با چنان رویداد بود که زبان فارسی دری میانگین آسیب پذیری را تا بیشتر از سه صد سال خاطره دارد.
حوزه های زبان فارسی هرگز از چشم شیادان فرهنگ دور نه بود تا به هر طوری شده آن را به رگبار عصبیت های هوشی و تباری تا مرز های کشوری بکشانند. شاخ و شمایل کشیدن های سیاسی و کاربردی سود جویانه به خصوص در چند استیلای استعماری از چند سو زبان فارسی را به دم توسن های بیداد کشید. روسیهی تزاری و بعد ها اتحاد جماهیر شُوروی آسیای میانه از بخارا تا سمرقند و از خُجند تا دوشنبه و گردونه های فارسی زبانان بدخشان تاجیکستان در کناره های آمو دریا پل رد تا در روبیدن زبان فارسی و جاگزینی زبان روسی به جای کارایی نشان دهد. تیر های شکار دل و سینه های زبان فارسی در گسترهی پهناور جغرافیای شوروی را شکافتند تا از خون چکانی آن ها رود های ناسیرای نای ناسیونالیسم شوروی و زبان روسی را سیراب کنند. امروزه است که فارسی زبانان حوزهی آسیای میانه فاقد خط و نوشتار فارسی دری اند و چیزی به نام خط سیریلیک جاگیر خط فارسی شده و در کارکرد های روزمرهی هم زبانان ما خط و نشان روسی حکم روایی دارد. ولی فراخورِ ستایش است که زبان گفتاری روزانهی شان نه تنها تغییر نه کرده، بیشتر هم فارسی سره است. برآیند گاه نامهی دانش پروری فارسی بود که تاجیکستان، بخارای شریف، سمرقند و خُجند سرآمد های روزگاران دین پروری و زبان پروری فارسی را به جهان فارسی زبانان این گونه ارمغان داد
محمدجان شکوری، عینی پدر، عینی پسر، جلال اکرامی، رحیم هاشم، ساتم الغزاده، بازار صابر، خدایی شریفزلده، عبدالنبی ستاروف، مهربانو مومن قناعت، بانو شاعره رحیم، عثمان شریف زاده، شاه منصور شاه میرزا، از این میان، -گروه پیش گامان مبارزه برای شناسایی زبان فارسی از سوی دولت های طرف دار شوروی بودند که با راهبردها و روش های گونهگون بدون توسل به خشونت و به گفتار شیرین تاجیکی ها صدای خلق را در اشعار خود به گوش مسولین میرساندند. استاد لایق، بازار صابر، مومن قناعت، غایب صفر زاده و دانشمندان – دارای دوست، سرمد، محمد جان شکوری، ادش استد، ابراهیم عثمان آف، صعبه حکیم آوا... فعال و با سروده ها و نوشته های جسورانه ی شان خواهان ترقی و رشد و تعالی زبان مادری شان بودند.
سرانجام مبارزات دادخواهانه و عدالت خواهانهی شان پیروز شده و پارلمان تاجیکستان در اواخر سالهای 80 قرن گذشته ناچار به تصویب قانون زبان (1989) شد که به استناد آن زبان تاجیکی فارسی مقام دولتی گرفت و طبق این قانون میبایست تمامی کارگزاریها و اسناد با زبان فارسی تاجیکی صورت میگرفتند و در ظرف 10 سال آینده خط فارسی که در این کشور با "الفبای نیاکان" مشهور است، جایگزین خط تحمیلی سیریلیک میگشت. البته با آن که شوروی سابق یا روسیه ی سابق پیشا اتحاد جماهیر شوروی پیشینه ی نکویی تا سال ۱۵۶۴ نه داشت و سخنسرایی و سخن پردازی و سرودن شعر دیده نه می شد و صنعت چاپ هم وجود نه داشت، ولی از سال ۱۵۶۴ که نخستین کتاب از چاپخانهی جدید ماسکو زیور چاپ یافت، سخنپردازی رنگ و روی پذیرش همهگانی گرفت. بسندهگی فرهنگی روسیهی سابق از سدهی ده تا سیزده و حملهی مغول ها، تنها همین کیف امروزی بود که مانند امروز چندین بار ویران شده است. هم ماسکو و هم کیف مکان های ویژهیی بودند برای اهمیت دادن به هنر و ادب مذهبی آن زمان. ولی رویدادنگاری در کیف موردی بود که مردم میپسندیدند. البته پسا سدهی هفده تا امروز است که روند کند فرهنگ پروری و سخن سرایی در روسیه سراسری شد و در سده های نوزده و بیست به اوج رسید. از بحث دور نه شویم که بیشترین فرهنگی وسخنپردازان فارسی بخارا هم بعد از اشغال آن جا توسط شوروی به تاجیکستان آمدند و در کنار سایر بزرگان و اساتید تاجیکی،کارنامه های ماندگار برای ادب شناسی، فرهنگی، زبان شناسی و توسعهی زبان فارسی انجام دادند. مانند محمدجان شکوری که کتاب ( هر سخن جایی و هر نقطه مقامی دارد )، جاودانهی جهانی است و نام کتاب در بیشترین کشور های فارسی گفتار به گونهی ضربالمثل ماندگار شده است. البته شاهکار شاهنامهیی فردوسی بزرگ یکی از دلرباترین کتاب در تسخیر روح مردم شوروی آن زمان بود و چنان در تار و پود شان رخنه داشت که بار ها در چاپ خانه های ماسکو و بعد ها در مکان های مختلف آن کشور با اصلاح ایرادات هر چاپ قدیم در چاپ های نو از چاپ میبرآمدند و برگردان کننده ها از فارسی به روسی تلاش های خستهگی ناپذیر انجام میدادند. گفتیم که فارسی در روسیه هم آماج قرار گرفت و با آن که هنوز در تپش است تا زنده بماند، ولی در جاگیری خط سیریلیک راه درازی را پیمودن در کار. منابع من در این نوشته سایت های بی بی سی فارسی، ماندگار، سخنگستران سبزمنش، تاریخ ادبیات جهان از آغاز تا پایان سده ی بیست نوشته ی غلام حسین دهبزرگی و منابع مطالعات پیشین ذهنی و ویکی پدیا اند. ولی در پایان این نوشتهی کوتاهی از دوست خوبم آقای عزیزالله آریافر، استاد سخن و فرهیختهی شاهکار آفرین فارسی را در یادکرد شان از زنده یاد ملایری به شما تقدیم میکنم.
#ملایری مردی که پارسی را تا کهکشانها پرواز داد خود به جهانی جاودان پرواز کرد.
محمد حیدری ملایری عاشق زبان پارسی و عاشق کیهان بود.
او دانشمندی شناختهشده در پهنهی جهانی و سرپرست یک گروه از اخترفزیکدانان بینالمللی و دارای پژوهشها و دستآوردهای تازه در زمینهی پیدایی و شناخت ستارگان پرجرم بود.
کار ارزشمند او در تدوین واژهنامهی چهارزبانه اخترشناسی و اخترفزیک، گنجایی گستردهی زبان پارسی را در ساخت نوواژگان دانشی نشان میدهد.
افزون بر آن او پژوهشهای مستقلی در زمینهی زبانشناسی، بازیابی ریشههای فراموششدهی پارسی و ساخت واژگان سازگار با سرشت این زبان دارد.
نپاهشگاهها و ستارگان همیشه یاد نیک او را به خاطر خواهند داشت.
برایش آرامشی جاودان آرزو میکنم.#
با آن که اهریمن زبان فارسی به درستی دشمن فارسی گفتارشان هم بود و است، ولی فارسی فارسی ماند و ماندگاری دارد. جدایی سازی زبان فارسی به نام های تاجیکی، فارسی، پارسی، دری و به تازه گی ها در افغانستان به میان آوردن بگو مگو های برنامه ریزی شده که زبان ایران فارسی است و فارسی دوستان خبرچین ایران اند زیاد کارایی برعکس داشتند که نه تنها فارسی آسیب نه رساندند یا رسانیده نه توانستند، بر عکس گوینده گان زبان خود شان به زبان شیوای فارسی رساتر از هر فارسی گفتار یا فارسی زبان دیگر سخن راندند. تا آن جا زبان پشتو را در دشمنی با زبان فارسی به زمین زدند و به باروری آن نه پرداختند، و چنان بود که آقای فاطمی در یکی از برنامه های جمهوری پنجم زبان پشتو را از میان پنجاه زبان مُردهی جهان یادکرد که برای ما به عنوان یک افغانستانی با حس احترام به زبان شیرین پشتو نگران کننده است.
ادامه دارد…
نگارنده محمدعثمان نجیب
Sent from my iPad