ما در آوردگاهِ خون و آتش قرار داریم که نه مهتابیْ از ماست و نه آفتابیْ بر ماست. به یاد داشته باش اما هموطن که در پی این جنایات اهدافی اند اذهانِ عمومی را از مسیرِ اصلی منحرف سازند. مسیرِ همانا آمادهگی جهتِ حمله های تروریستی به آسیای میانه و پشتونیزه سازی شمال.
مشکل جا و جا های دگر است. مهاجرتِ اجباری و بیجا شدن ها و بیجا کردن های داخلی، پیوست و گسست چهار، ده سال دروس و آموزش ها، دوری ها از مطالعات خود آموزی، نه بودِ دست رسی به منابع معلومات عمومی و آفاقی، انگلیسی دانی را ترجیح دادن نسبت به زبان های ملی و محلی و مادری، نارسایی های با فیصدی بلند آگاهی آموزگاران، دلهره های بی سرنوشتی و جدل بین مردن و زنده ماندن ها از جنگ های بی پایان، نه بود مسئولان آگاه و دل سوز در سطحِ جامعه و دولت و کانون های آموزشی و پرورشی تعلیمی و تخصیلی، سهمیه بندی های غیر عقلانی علم آموزی مانند کرسی های دولتی، شدت تعصب فرتوت تباری و زبان دشمنی از رأس تا قاعده و غفلتِ بیشتر دانش آموزان و دانشجویان و عدم آگاهی بیشتری مردمِ قلم به دست از تعاملات و نو آوری های نوشتاری و دستوری عصر جدید کار را مشکل ساخته است. بعداً اگر زندهگی بود و عقل ما کار کرد سهم خود را ادا می کنیم. اما استادان و شاگردان و همه ی ما، خود را کمک کنیم. من آدم هایی را سراغ دارم که حتا جعل کردن را هم یاد نه دارند به شمول آن هایی که آن ها بلبل های هزار داستان اما بی زبان و گنگ به جامعه پرتاب میکنند. آقایانی سند های فراغت خود را جعل کرده و میدانند که من میدانم. از صنف شش تا دوازده همه نمرات و پارچه های او و یاران او از یک مکتب (لیسهی رحمان بابا) به یک قلم و به یک خط و کمی تفاوت نمره ها اما همه اول نمره ی عمومی. من متنی را به آن ها دادم تا بخوانند گفتند غیر خط تو دگه هر چیز را میتوانیم بخوانیم. درحالی که دروغگوییْ بیش نه داشتند. آرزو دارم عالمان و دانشمندانِ فرهیختهی ما حدِ اقل به سهمِ خود شان این نگرانیها را رفع کنند. نظامی و حاکمیتی که از سواد برخوردار باشد نه داریم. از رئیس جمهور تا معین و معینه و و کیل و وکیله نود در صد را مجاب کرده می توانی اگر حاضر شوند با تو مناظره کنند. اینباربدبختیاستکهوطنرابهبدبختیکشانیدهتروریستانِشناختهشدهیبینالمللیطالبانیرابالایماحاکمساختهاند. ایناندربهایمکانهایآموزشوپرورشِمدرنرادرسراسرِکشوربستهیاجایگاهشانرابهمکانهایآموزشهایتروریستیزیرِنامِمدارسِدینیسپردهاند. حالاکهمادرمبارزاتِآزادیخواهیقرارداریموآنراازهرمبارزهیدیگرمُقَدَممیشماریمواولویتهمدارد. پسبایدآگاهانهدرپیانسجامِکارکردهایمبارزاتیمانبودههریکِماآنیکیدیگرِمانباشیم.
با احساسات مثلِ آبگردان ها فرو ریخته شده ایم. شهادت و ماتم برای هر انسان به خصوص در وطنِ ما حُزنانگیز است. وقتی هیاهوی هزاره کُشی بس است را راه میاندازیم. دگران را فراموش میکنیم. وقتی تاجیکتباری میکنیم و داعیهی دفاع از تاجیک را راه میاندازیم وقتی ازبیک و ترکتباری داریم و هر هر یکِ ما از گذرگاه های تنها میرویم. این عمل به ضررِ ما تمام میشود. افغانستان نقطهی انفجارِ تقابل های جهانیست که مدام تختهی خیز بوده. در این میان سلاطین و رهبران و شاهانِ پشتون پیچیدهترین برنامه های جاسوسی استخباراتی جهان را علیه ملیت های غیرِ پشتونِ افغانستان انجام میدادند. بدی و بدبختی دیگر آن بود که بزرگان و اقوامِ قبایلِ غیرِپشتون هم آگاهانه یا غیرِ آگاهانه ستون های متکایی و تدافعی و تعرضی پشتون بودند. این بدکنشی در بیستِ سالِ پسین نهادینه شد و با استقرارِ نظامِ طالبانی از سوی جهان بر افغانستان، توسطِ مهره های خودکُشِ بیگانه پرستِ تاجیک، ازبیک، ترکتباران و هزاره ها و دیراکرانِ شان به فورانِ سوزاننده رسید و همین نقطهی غلیان است که حالا ما را میسوزاند. امروز در سراسرِ غیر از پشتون همه اقوام توسطِ پشتون شهید میشوند. وقتی در محکومیت های نسل کُشی و تک تباری قدرت میروید بگویید پشتونْ و ایادی پشتونَ، غیرِ پشتون کُشتن بس است. اما برخی نوزادانِ گهوارهیی در جدل اند که بگویند بوبوی شان (مادر) ملکهی صبا بوده و افغانستان هم قلمرو آغای شان (پدر). مقصد از کاروان باز نمانند، هر پرت و پلایی که خواستند مینویسند. او برخی برادر های گهوارهیی!
شیرِ نان را به وقت بخورید تا زود بزرگ شوید و از بوبو جان و آغا جانِ تان معنای کهنکاوی را بدانید و بعد سراغِ کاوش های تاریخ بروید و ببینید پشتون علیهِ شما چه کرده است؟ و آن چه و چی یافتید را با شنیده های تان تلفیق دهید. آنگاه مییابید که یا بوبو جان و آغا جان تان دروغ گفته اند یا شما شِیر و نانِ دگری را خورده اید. امروز را دریابید، فردا کی میداند که چه خواهد شد؟ اگر خودت را دوست داری بیاندیش من و ما را تا فتحِ قللِ شادی همره باش که غمگینم به تو بسی ای عزیزترین هموطنِ من. درکشورتبازیهایوطنفروشیهرگونهکاربردهشدهاند. تنهامنفعتیکهازآنهابردهپشتونبودهنیاهایپشتون. متوجهباشیمکههریکِماامروزتاریخِفرداباشیم. زیراتاریخِپشتونبهمافقطپشتونپرستیمیآموزاندوبس. حوادثِامروزرابهیادداشتهباشوبهنسلهایبعدازخودهمودیعهیآزادیخواهیبهجابگذار. زیراگرتوامروزچناننکنی،فرداکهتاریخرقمخورد،فروپاشاندنشیرازههایمملکتتوسطِپشتونِخاینمثلکرزیوغنیوگروههایشانوچندتاغلامبچههایدربارازدگراقوامبهتوجیهغیرِحقیقیخیانتهایشانقلممیزنندومانندامضایمعاهدهیدیورندوگندمگودههامعاهدهیدگریکهبهشمولدوراناماناللهخانبرضدِمنافعملیباانگلیسانجامشد،همهزبانبهانکارمیگشایندوبعدغنیراهمباباخطابوبهجایقناعتازغلامیومزدوریبهنهدانمکاریهارویمیاورندوسماجتولجاجترابرمردمتحمیلمیکنند. درکجایدنیاامروزکسی
میتواند به اجبار چیزی را به یک کشورِ مستقل و داردی پرچمِ در اهتزاز بر فرازِ ملل متحد بقبولاند؟ آن همه یک ساعته. مرگ و استعفا از قدرت بهتر میبود از شراکتِ غیرِ پشتون با پشتون در فروپاشاندنِ زندهگی وطن به نفعِ طالبانِ تروریستِ عمدتاً پشتون تبار و تمامیتخواه. یا واگذاری منابع ملی به غارت گری های اجانب برای استیلای قدرت بر دگران و توسعه ی هژمونی قدرت سلطه گرایی قبیله یی پشتونی و فاشیستی؟ تعبیر ها و تفسیر های انفعالی شایستهی نخبهها و بزرگانِ ما نیست. جنگ استخباراتی چیزی به نام پروفلکتیک یا رواگرادن دارد. انفجار وزارت داخله ساختهگی و هیاهوی مردار شدن خلیفه یا دیگران معنای برگردان افکار عمومی از شهادت کاج نشینان بود. مقاومت را نادیده گرفتن یا در مقاومت دگران را مردود شمردن و خود یا استانِ خود را تختهی جدا بافته از اقوامِ دیگر معنای آب ریزانی به آسیابِ پشتون است. آقای ضیایی که شخصیتِ محترمی هم با صدورِ چنان پیامی، مرتکبِ اشتباهِبزرگی شدند که مقاومت را یا جنگِ امروز را تنها مربوط و محصور به پنجشیر دانستند. همه تاجیک ها، هزاره ها و ترکتبار ها هم اکنون که زندانی اند، قربانی جنایاتِ طالبانی اند. همهی مردم مقاومتِ بی دریغِ پنجشیر و اندراب ها و تخار و پروان کاپیسا را و شمال و شمالی بزرگ را فراموش نمیکنند. درچهاردهماهپسازسقوطدادنِعمدینظامِجمهوریتوسطِغنیدگرانهمبهسهموتوانِخویشدرمقاومتبهرهبریاحمدِمسعودقرارداشتندودارند. امافراموشنکنیمکهعاملِفروپاشیوبدبختیکسانیبودندکهدرنظامحاکمیتداشتند. ازامروز،آنانیکهنابِخرَدیرابهخِرَدترجیحدادهونامشراوحدتمینامندومنکرِانکشافردیابیتاریخرخصتاند. داوطلبانهرختِسفربربندید. شماکهتاریخراباورندارید،باوروبودنبهشماهمجهالتاست. ملتدکاندارِسیاسینیستتاعایدِسیاسیبگیریم.
برخی ها در سایه روشنِ نادانی ها فکر کرده اند که مخالفتِ ما با طالب و پشتونِ اقتدارگرا به معنای همسویی با خاینانْ و جفاکارانِ دیروز است. هرگز فراموش نمیشود که ۹۰فیصدِ شما جانیانِ خودی بدتر از پشتونیسم غنی کرزی انگلیس آمریکا و پاکستان و ایران بودید. مردم آزاری هایتان را یاد دارید؟
این قلم و این صفحه از منی تجزیه طلب به گرانارج های شعار سرا و رویانِگر. مزیت هایی را بنویسید که در سه صد سالِ گویا وحدتِ ملی نصیبِ شما شده و کی ها چه های ما را دزدیده؟ در کجای معادلاتِ کشوری حرفِ اولِ غیر از پشتونِ اقتدارگرا را شما ها زده اید؟ از مارشال تا مارشال و از رهبر تا رهبر. که حالا به گونهی مستقیم و غیرِ مستقیم مقاومت را مردود میشمارید؟
برنامهی ۱۹۴-
تیربارانِ خواهرانِ ما توسطِ طالبان.
نقدی بر کفته های آقایان ضیایی، ملا امین الحق و گلحیدر.
ضیایی صاحب!
مقاومت شخصی و منحصر به پنجشیری نیست.
هزاران جوان دیگر تاجیک و ازبیک و هزاره هم اکنون با جوانان پنجشیر زندانی اند و شهید شده اند. همهی ما پامال شده ایم. تفرقه ایجاد نکنید.
نوشتهیمحمدعثمان نجیب
Sent from my iPad