افغان موج   

بیراهۀ «صلح» و موقعیت طبقۀ کارگر

در آستانۀ اول ماه می روز جهانی همبسته‌گی طبقۀ کارگر، سرمایه‌داری همچنان در اشکال و ابعاد گوناگون از بشریت قربانی گرفته جنگ، فقر و مصائب بی‌شمار دیگری را بر آن‌ها تحمیل نموده است. شکاف های طبقاتی به عریان‌ترین شکل، وسعت یافته و بیش از پیش در حال گسترش است. نظام کاپیتالیستی در بخش وسیعی از کشورهای جهان فقر و محنت هولناکی را بر اکثریت عظیمی از بشریت تحمیل نموده و زنده‌گی میلیون‌ها انسان کارگر و فرودست را به ورطۀ تباهی کشانیده است؛ این در حالی است که بورژوازی و صاحبان سرمایه از قِبَل استثمار وحشیانه و به نیستی کشیدن طبقۀ کارگر و اقشار فرودست و محروم به سودهای نجومی و غیر قابل تصوری دست یافته اند.

در کنار مصائب دیگر، اپیدمی کرونا ( COVID-19) ، همچنان فاجعه می‌آفریند و حیات بشریت را تهدید می‌کند، تا این دم میلیون‌ها انسان را که اکثر شان از طبقات تُهی‌دست و فرودست جوامع اند به کام مرگ و نیستی فرستاده است. فاجعۀ کرونا که اثرات دهشتناکی بر سلامت و معیشت انسان‌ها داشته به شکل آشکاری نشان داد که بورژوازی و دولت های سرمایه‌داری هیچ گونه ارزشی برای جان انسان‌ها قایل نبوده و نیستند. با وجود امکانات عظیم مالی، علمی و تکنولوژیک بیماران و مبتلایان حتی در پیشرفته‌ترین کشورها، امکانات درمانی لازم و ضروری را در اختیار ندارند. پاندمی کرونا بیش از هر حادثه‌یی در جهان امروز، تناقضات عمیق نظام کاپیتالیستی و حرص و آز سیری‌ناپذیر آن را در ضدیت با سعادت، رفاه و سلامت و مصونیت بشر نشان داد. رقابت برای سهمبیشتر از بازار و کسب سود سرمایه‌دارانه باعث گشته تا بخش بزرگی از مردم در جهان از واکسن و درمان محروم بمانند. این حقیقت چهرۀ کریه و ضدانسانی نظام مبتنی به کارمزدی سرمایه را که بنیادش بر فقر، نابرابری و تبعیض گذاشته شده است برملا می‌سازد؛ تا آن هنگامی که این تناقض و تضاد باقی است، بشر نه تنها از بحران‌ها و مصائب موجود رهایی نمی‌یابد، بلکه هر روز به سمت فاجعه­یی ویرانگر و بزرگتری کشانیده می­شود. فاجعه­یی که ممکن است به نابودی و بازگشت ناپذیری کل حیاتش منتهی شود.

مبارزه برای ایجاد یک دنیای انسانی و برابر، فقط با الغای کارمزدی و زدودن کل رتق و فتق نظام سرمایه‌داری می­تواند متحقق شود. بنابراین بشریت آزادی‌خواه، در پیشاپیش آن طبقۀ کارگر جهان، در اول ماه می باید عزمش را برای تغییر بنیادی وضعیت موجود و لغو برده‌گی مزدی و براندازی مالکیت خصوصی جزم نماید، با سازمان‌یابی، تحزب و همبسته‌گی جهانی، نوید بر پایی نظم سوسیالیستی را که در آن از فقر، محرومیت، تبعیض و نابرابری خبری نیست رو به بشریت اعلام بدارد.

اما در افغانستان در حالی به پیشواز روز جهانی طبقۀ کارگر می‌رویم که سرمایه‌داری جهانی و قدرت های منطقه‌یی در اجماع بر سر شکل دادن به آیندۀ سیاسی جامعۀ افغانستان و تأمین منافع استراتژیک شان در مغازله با نیروهای شرور و جنایتکار اسلامی، از جمله طالبان، مشغول طراحی و مهندسی ساختار جدید سیاسی در محور طالبان و سایر نیروهای اسلام سیاسی و ناسیونالیست های تباری اند؛ بورژوازی جهانی از خیر تداوم نیمچه دست‌آوردها و ضمانت آزادی‌های نیم بند این دو دهۀ پسین، که این همه با آن مباهات می‌شد، گذشته است. طی دو دهه حضور مستقیم قدرت‌های جهانی و سرازیر شدن منابع عظیم مالی، کارگران و فرودستان در افغانستان سهمی جز فقر و ادبار، جنگ و کشتار و بی‌نانی و محرومیت نداشته اند. نه تنها این بل به دلیل تشتت و عدم سازمان‌یابی در معادلات سیاسی- اجتماعی و در پروسۀ جاری "صلح" و شکل دادن به ساختار سیاسی جدید خواست‌ها و مطالبات کارگران و اقشار فرودست و محروم جامعه نیز مورد توجه هیچ نهاد بورژوایی قرار نگرفته و نماینده‌‌گی نمی‌شود. براین اساس کارگران و فرودستان، اعم از زن و مرد، بازندۀ اصلی روندی اند که در غیاب و برخلاف منافع شان، توسط قدرت‌ها و دولت‌های سرمایه‌داری جهانی و ایادی محلی شان رقم می‌خورد.

به دلیل تشتت، عدم سازمانیابی و نفوذ جنبش ها و باورهای ارتجاعی، از جمله ناسیونالیسم قومی، کارگران بیشتر از گذشته متفرق و غیر متشکل اند؛ اگر این نقیصه وجود نمی‌داشت، طبقۀ کارگر و جنبش سوسیالیستی می‌توانست یک قطب جدی در معادلات جاری به شمار آید و با تکیه به قدرت اجتماعی خود به عنوان یک طبقۀ واحد حریف جریان‌ها و نهادهای بورژوایی باشد.

بر بستر یک چنین وضعیتی نیروها و نهادهای بورژوایی بین‌المللی تلاش مستمر به خرج می‌دهند تا پروژۀ شکل یافتن ساختار جدید سیاسی به سرانجام برسد. به رغم اعلام خروج نیروهای امریکا- ناتو بر اساس توافقنامۀ میان طرفین مذاکره تا ماه سپتامبر سال روان، و برگزاری کنفرانس قریب‌الوقوع استانبول که در آن قرار است ساختار جدید سیاسی مشتمل از طالبان و سایر جریان‌های اسلام سیاسی و ناسیونالیسم تباری مهندسی و شکل داده شود، رهبری طالبان و حامیان منطقه‌یی آن، که به یمن الطاف قدرت امپریالیستی امریکا دست بالایی یافته و در یک موقعیت برتر نسبت به دولت پوشالی و جریان‌های متشتت و متعارض حامی «جمهوریت اسلامی» قرار گرفته، هنوز تمایل و عجله‌یی برای شرکت در آن کنفرانس را نشان نداده است؛ هرچند حاکمیت، جناح ارگ به رهبری غنی، به نتیجۀ بازبینی توافق دوحه توسط رئیس جمهور امریکا، جو بایدن، به نفع تقویت و استحکام مواضع خود چشم دوخته و دل خوش کرده بود، اما با اعلام رسمی "پایان" حضور نظامی امریکا و متحدانش در پیمان ناتو، این امید و دلخوشی به یأس مبدل گشت. سرمایه‌داری جهانی و قدرت‌های امپریالیستی جهت تأمین منافع استراتژیک شان و همچنان اغوای افکار عمومی نیروهای مترقیدر جهان و افغانستان، دیگر نیازی به "دکوراسیون دموکراتیک" و تأمین "حقوق و آزادی های مدنی"ندارند. چون بالاخره مناسبات کارمزدی چه در شکل و شمایل «جمهوریت» و چه در زیر عبا و قبا «امارت» تداوم می‌یابد و بساط استثمار و ستم و انباشت سرمایه همچنان گسترده خواهد ماند؛ و بازگشت تئوکراسی در هیأت یک دست و در همراهی با جریان‌های نئولیبرال و ناسیونالسیت به قدرت سیاسی، منافع کل بورژوازی در تعارض و تقابل با جنبش‌های کارگری-سوسیالیستی، و سرکوب و به تمکین وا داشتن آن‌ها، ضمانت خواهد شد.

پس اول می فرصتی است که طبقۀ کارگر و سایر فرودستان و محرومان با گردهمایی ها و بر پایی اعتراضات، نفرت عمیق و فریاد خفته در درون شان نسبت به این همه جنایت و ددمنشی، استثمار و برده‌گی مزدی، و توحّش و لجام گسیخته‌گی هیولای سرمایه و نیروهای اسلام سیاسی را ابراز بدارند و نگذارند که سرنوشت و آیندۀ شان را دیگران و بر خلاف منافع اکثریت عظیمی از مردم جامعه رقم بزنند. ما کارگران باید در یک چنین روزی در صف واحد یک صدا و متحد، سوای تعلقات زبانی، قومی و جنسیتی، از هستی و موقعیت اجتماعی مان به عنوان یک طبقۀ واحد و به عنوان انسان‌های هم‌سرنوشت و هم‌منفعت دفاع نموده و دست رد بزرگی به سینۀ نیروهای ارتجاعی و حامیان شان در کمپ ارتجاع بورژوا-امپریالیستی بزنیم.

اگر فعالان و کنشگران جنبش طبقۀ کارگر از جا نجنبند و با بی‌مبالاتی نسبت به سناریو شکل یافتن «امارت اسلامی» سرمایه برخورد نمایند باید منتظر آیندۀ دهشت‌ناکتر از آنچه که دیده و تجربه کرده اند باشند. طبقۀ کارگر و پیشروان سوسیالیست آن و جنبش‌های آزادی‌خواه و مترقی باید بدیل و افق خودشان از یک جامعۀ آزاد و برابر را ترسیم و رو به جامعه اعلام بدارند، جز این راه و گزینۀ دیگری وجود ندارد.

سازمان سوسیالیست­های کارگری افغانستان در ضمن شادباش و تهنیت گفتن اول می، روز همبسته‌گی جهانی طبقۀ کارگر، از همۀ فعالان جنبش سوسیالیستی کارگری و نیروهای برابری طلب می­خواهد که در تقابل با سناریوی «امارت اسلامی سرمایه» و اهداف بلند‌مدت استراتژیک قدرت‌های سرمایه‌داری، دولت‌های ارتجاعی منطقه و نیروهای سیاه اسلام سیاسی، نئولیبرال و ناسیونالیست دست به دست هم داده صف مبارزاتی و مهمتر از آن آلترناتیو رهایی‌بخش خود شان را سر و سامان دهند. برای جنبش سوسیالیستی طبقۀ کارگر اصل سازمانیابی و تشکل پذیری طبقۀ کارگر و ایجاد حزب جنبش اجتماعی طبقه کارگر است، تا از این طریق به مصاف هژمونی فکری و ایدئولوژیک طبقات دارا رفته و در نهایت پا در صحنۀ جدال برای شکل دادن به آیندۀ سیاسی جامعه بگذارد. کارگران، فرودستان و محرومان جامعه، به ویژه فعالان و کنشگران چپ و سوسیالیست جهت پاسخ به وضعیت جدید گزینۀ مطلوبی جز شکل دادن به یک قطب رادیکال برای روبرو شدن و نفی سناریو مورد نظر کاپیتالیسم جهانی (سرهمبندی و به اقتدار رساندن طالبان و سایر نیروهای اسلام سیاسی) را ندارند. انجام یک چنین امری بدون گفتمان سازنده، تلاش صادقانه، پیگیر و همگرایی فعالان کارگری و نیروهای چپ و سوسیالیست ممکن نیست. نیروی چپ و برابری طلب در جامعۀ افغانستان که تشنۀ رفاه و آزادی اند کم نیستند، این نیروها اگر که از تشتت و پراکنده‌گی بیرون آیند می‌توانند عامل تحولات عظیمی به نفع اکثریت فرودست و محرومان جامعه گردند. بنابراین گزینۀ دیگری جز پذیرفتن وضعیت هولناک جاری و تمکین به بربریت سرمایه و یا شکل دادن به آلترناتیو آزادیخواهانه و رهایی بخش کارگری وجود ندارد.

فرخنده و گرامی باد اول می!

زنده باد سوسیالیسم!

به پیش به سوی اتحاد و تحزب سوسیالیستی طبقۀ کارگر!

شورای مرکزی سازمان سوسیالیست‌های کارگری افغانستان

7 ثور 1400؛ 27 اپریل 2021