طوری که هم ميهنان عزيز مان در جريان هستند؛ سالهاست که میهن درخون تپيده ی مان در آتش بیداد، وستم ، فساد و قوم گرايی ـ قبيله پرستی و تحجر دينی و مذهبی، می سوزد و لاشه ی هموطنان مان، زیر چکمه های خونين تنظيم ها ـ طالبان ـ داعشی ها و دیگر گروپ های بنیاد گرا که حامیان بی چون و چرایشان در داخل و خارج در مناسب بلند دولتی قرارداشته و درگرفتاری دزدان ، قاتلان، چپاول گران تعلل می ورزند. زيرا خود شان دراین تجارتهای شرم آور بربادی يک سرزمين، شریک اند؛ از آنرو با دزدان بزرگ دهان جوال را گرفته اند .
در چنین حال و اين گونه نظامی کار برای وطن پرستان و انسانهای با درک وبا احساس سخت دشوار و پر از فراز و نشیب و از خود گذری است.
اما، همين که در چنين حالت، ستر جنرال عبدالرشید دوستم یکی از قهرمانان عصر ما دست آستین بالا میکند و در صف مبارزه و پیکار بخاطر ايجاد نظم و امنيت و برچيدن بساط ننگين دشمنان نظم و آرامش مردم ما قرار می گیرد و برخلاف تفکر چوکی پرستان، در میان مردم میرود ، از مردم فرا میگیرد و در خدمت مردم ایستاده می شود. همه لاش خواران داخلی و خارجی از کار و فعاليت ميهن پرستانه ی وی سراسيمه شده دست به توطئه های رنگارنگ می زنند و تا سرحد ترور وی هم متوسل می شوند.
استقبال گرم مردم ازین شخصیت والا در همه جا چشم گیر است و به جز چشمان نابینا و کوردلان تاريخ زده؛ ديگر همه مردم ما، عظمت این مرد مبارز را احساس میکنند و ان را مصطفی کمال(اتا ترک)زمان ما می گويند.
زمانیکه صفحه ی زندگی دیگر گون شد و تاریخ ورق دیگر خورد افغانستان عرصه چور و چپول قرار گرفت ،بی نظمی و خونریزی و خودسری در همه جا و همه زمینهها مسلط گردید.ولی عرصه حاکمیت این مرد نامی از آرامش کامل برخوردار بود. به کس اجازه نداد طرف دارایی شخصی و دولتی چشم بدوزد. و به چور و چپاول مبادرت ورزد.
ساحه ی حاکمیت تحت اداره ی جنرال دوستم، از نظم اداری ورفاه عمومی برخوردار بود، درب دانشگاه و مکاتب برای محصلان اعم از دختر و پسر باز بود، که حتا داشجويان و دانش آموزان از مرکز کابل به ولايات بغلان، بلخ، جوزجان... وزير حاکميت وی آمده، از نعمت آموزش و تعلیم و تربیه بهره مند میشدند. آنچه در خور تذکار و یاد آوری میدانم اين است، که از وحشت و ترس حاکم در آن روزگار، روشنفکران، استادان، داکتران، و جنرالان از کابل فرار کرده و در پلخمری ،مراز، شبرغان و در ساحه ی حاکمیت این مرد استوار رحل اقامت میگستراندند و حتی محصلان از دانشگاه کابل به صفحات شمال کشور روی آوردند.
روشنفکران، کارمندان و افراد با دانش و وطندوستی را که از زیر چنگال دیوان آدمخور گریخته نتوانستند، دار و ندار شان را گرفتند و خوش شانس آنان راه مهاجرت و آوارگی را پيشه کردند؛ متباقی ، ادامه ی زندگی را از دست داده به ورطه سياه بختی و نابودی کشانده شدند.
مثالهای فراوانی دراین زمینه وجود دارد که زمان آنها را روی صفحه ی تاریخ میکشد و برملا می سازد.
اما ، توجه فرماييد که این جنرال با عظمت نمیگوید که من داکتر یا انجینیر ام؛ بلکه میگوید در بخش مبارزه علیه دشمنان وطن دوکتور و علیه آنها می رزمم و با ستون پنجم تصفیه ی حساب می نمایم.بدین منظور به شمال کشور رفت و در نابودی وحشت افگنان دزدان و قطاع الطریقان تصمیم جدی گرفته است.
دسایس برنامه ريزی شده درون و بیرون میهن چنان درجريان است که شمال کشور را دارد که به طالب و داعش بسپارند و از سرحد بدخشان تا کندوز، مزار ، شبرغان و....پای کثیف طالب دراز شده است.
جنرال دوستم در مورد تصمیم گرفته است تا شمال را از لوث این مزدوران پاک و زمینه ی زندگی آرام را برای مردم فراهم اورند.
طالب چرک را از شبرغان و غورماچ میمنه جاروب کرد و تصمیم بعدی آن جاهای آشوب زده ی کشور است. پیروزی های چشم گیر آن روشن و بر ملاست.
مردمان خسته از جنگ نزد او می ایند و خود را با سلاح دست داشته شان تسلیم و در خدمت میهن قرار میگیرند و زندگی عادی خود را از سر گرفته اند.
جنرال سترگ عبدالرشید دوستم درخور قدر و احترام است و باید او را دراین راه مقدس یاری نماييم و هر کدام ما در حد توان از کوچکترین همکاری با اوشان دریغ نورزيم و با دشمنان مشترک وطن و مردم خويش بجنگیم؛ از دولت مردان بزرگ جداً تقاضا می نماييم، تا مانند جنرال دوستم گامهای استواررا در راه آبادی وطن ، امنيت مردم و مبارزه با جنگ افروزان بردارند و از ملیت پرستی ، قوم گرايی وزبان را معیار برتری دانستن، دست بردارند که اسباب پراگنده گی بيشتر و خصومتهای علاج ناپذير را ببار می آورد و اعتماد مردم را نسبت به همه روشنفکران ، تحصيل کرده ها و زمامداران بيشتر می سازد.
اگر مردم تحصیل یافته ی ما در امر ریشهکن کردن اندیشه ی فاشیستی اقدام می نمودند،این پدیده ی شوم از سالها پیش جایش را از قوم گرايی و قبيله پرستی؛ به انساندوستی، نوع پروری ، خوشبختیی و دوستی ميان اقوام ساکن در افغانستان میداد؛ نه تها این مامول انجام نشد؛ بلکه خود روشنفکران و تحصیل کردگان مان، ریشههای این درخت تلخ و زهرالود را ابیاری کردند و هنوز هم احساس شرم نمی نمایند.
ملیتهای با هم برادر کشور با هم بجوشید و چون صخره در برابر نا ملایمات ایستادگی نمایید.
ـ زندباد مردم زحمتکش ، آزاد انديش ، عدالت پسند و انسانسالار افغانستان!
امان معاشر
تبصره ای افغان موج
آقای امان معاشر
در قسمت نخست نوشته ای شما که سالهاست میهن درخون تپيده ی ما در آتش بیداد، وستم ، فساد و قوم گرايی ـ قبيله پرستی و تحجر دينی و مذهبی، می سوزد کاملن موافقم. میدانم که در طول و عرض نوشته تان همین نکته تصادفی آمده است.
زیرا سرنوشت هموطنان ما به باورهمه زیر چکمه ای طالب، داعش، تنظیمی ها و دیگر گروپ های قوم و قبیله پرست یک تراژیدی مطلق است. حامیان این مردم چه در داخل و چه در خارج بدون یک هدف سیاسی برای غایله ای ازین دست پول مصرف نمیکنند.
اصطلاح اعضای حزب دیموکراتیک خلق، تنظیم های جهادی و بعد از آنان دولت های امریکایی کرزی، اشرفغنی و عبدالله که در حال حاضر رویکش یک حقیقت اند و آن اینکه چرا افغانستان روی آرامی را در سه و نیم دهه ای تاریخ نمی بیند ؛ همه درک کرده اند. همه میدانند که باد از کدام سمت میوزد.
همین بیسواد و بی عرضه ایکه به نام عبدالرشید دوستم به خواست عده ای از گماشتگان کرملین دونیم دهه قبل در شمال افغانستان نام کشید یک زنباره و یک بدماشی بیش نبود و زمامداران کمونیست هم از اینگونه شخصیت ها برای حفظ و امنیت حکمروایی شان استفاده مینمودند.
تاریخ گواهی میدهد و ما شاهد آنیم که:
دوستم همان کسی است که در کشاکش جنگهای تنظیمی در دوره ح.د.خ ا هزاران انسان این سرزمین را به نام جهادی کشت. بعد از آن با جهادی های شورای نظار دست یکی نموده و علیه نجیب الله رئیس جمهور مصلحتی ایستاد. از آن پس خودش را پادشاه سمت شمال افغانستان اطلاق و بعد از ظهور طالبان جهالت به دامان کشور ترکیه یکی از کشور های حامی امریکا پناه برد.
تمام زندگی این رهبر خردمند شما در کشتار و تخریب این سر زمین رنج کشیده سپری شده است. از سرباز شدن در اردوی کمونیست ها گرفته تا یکجا شدن به خیل اخوان الشیاطین سمت شمال و بعد از آن سترجنرال شدن در حکومت امریکایی کرزی و ایستادن زیر بیرق آن را نمیتوان تصادفی دانست.
آنچه شما در باره این شخصیت کذایی افغانستان از کانادا فکر میکنید برای همه غیر قابل باور و دور از واقعیت است.
دوستم باید محاکمه شود و پاسخ کردار های زشت اش را برای کشتار یک و نیم هزار طالب در دشت لیلی، هزاران بیگناه مردم لوگر، پکتیکا، ارزگان، ننگرهار ... و وابسطه شدن به شورای نظار، عبدالعلی مزاری و بعد پیوستن به دولت امریکایی کرزی و اشرفغنی باید پاسخگوی باشد...
افغان موج