رسول پویان
ریشه های جنگ درازدامن و بحران فراگیر افغانستان را می بایست در جهان دوقطبی پیشین، پیشروی شوروی سابق به سوی آبهای گرم بعد از کودتای هفتم ثور 1357 خورشیدی و تقابل آتشین سران پیمان ناتو و ورشو در این کشور جستجو کرد. فروپاشی قطب شوروی سابق فرصتی برای سران ناتو به رهبری ایالات متحدۀ امریکا فراهم آورد تا از خلای موجود استفاده کرده و ماشین نظامی خشن و ویرانگر خود را در شرق میانه و جنوب آسیا به حرکت درآورند. جنگ ویرانگر و بحران عمیق عراق، سوریه، لیبی و دیگر کشورهای خاورمیانه طبق نقشۀ استراتیژیک سران ناتو به رهبری امرکا گسترش یافته است. جنگ طولانی و بحران بی پایان افغانستان به طور پلان شده توسط سران ناتو به رهبری امریکا پیش برده می شود.
تجهیز و تمویل طالبان ذریعۀ آی اس آی پاکستان با حمایت سازمان استخبارات امریکا(سیا) صورت می گیرد. پروژۀ انتقال و جابجایی طالبان در شمال و شمال شرق افغانستان جزء لاینفک استراتیژی سران ناتو به رهبری امریکا است که با همکاری مستقیم سران دولت کابل (خاصه تیم اشرف غنی) اجرا می شود. هدف این پروژه، ناآرام سازی ولایات شمال، جابجایی تروریستان طالب و داعش در ولایات شمالی و شمال-شرقی کشور و انتقال ناامنی و تروریسم به آسیای میانه می باشد.
نطفه های این ماسترپلان استراتیژیک سران ناتو به رهبری ایالات متحدۀ امریکا پس از کودتای هفتم ثور و یورش قوای روسیۀ شوروی به افغانستان گذاشته شد. در پاکستان دولت نظامی جنرال ضیاءالحق روی کار آمد و در ایران رژیم شاه به سود دولت بنیادگرای اسلامی فروپاشید. پاکستان و ایران به پشت جبهۀ مبارزات ضد روسی در افغانستان تبدیل گردید. افراطگرایی و بنیادگرایی مذهبی نه تنها در پاکستان و ایران گسترش یافت؛ بلکه در منطقه به اوج خود رسید. تعداد مدارس افراطگرایی دینی در پاکستان از مرز 10 تا 15 هزار گذشت. پاکستان به مرکز تربیه و تجهیز افراطیون مذهبی افغانستان، پاکستان، کشمیر، آسیای میانه، شرق میانه و کشورهای عرب تبدیل گشت. در ایران افکار افراطگرایی و بنیادگرایی مذهبی روز به روز تقویه و توسعه پیدا کرد. در این سالیان دراز کادرها و رهبران سازمانهای افراطی (از جمله القاعده، طالبان و حتی داعش) در پاکستان تربیه شدند و در جنگ افغانستان عملاً شرکت کرده و آبدیده شدند.
هسته های مافیای موادمخدر، کشت تریاک و تولید هیروئین و مشتقات آن در این دورۀ نهاده شد و به یکی از منابع درآمد افراطیون و تروریستان بعدی تبدیل گشت. سران پاکستان به دستور سران ناتو خاصه ایالات متحدۀ امریکا این پروسه را سمت و سود دادند. هستۀ مرکزی این پلان استراتیژیک را آی اس آی پاکستان، سی آی ای امریکا و سازمان استخباراتی بریتانیا رهبری می کردند. به طور مثال بعد از یورش قوای چندین ملیتی ناتو به افغانستان کشت تریاک به اوج خود رسید و تجارت مواد مخدر (که در دست خود نیروهای خارجی بود)، جنبۀ ملی، منطقوی و بین المللی گرفت. همچنان منابع تمویل پلان استراتیژیک پرورش، تجهیز و گسیل افراطیون به جنگ و عملیات، توسط کشورهای عربی خاصه عربستان سعودی، امریکا و کشورهای اروپایی تأمین می شد و هنوز تأمین می شود.
بعد از فروپاشی اتحادجماهیرشوروی و متلاشی شدن جهان دو قطبی، سران ناتو به رهبری امریکا سراسیمه جلو تازیدند تا جهان یک قطبی جدیدی به رهبری سران ناتو بیافرینند و بر سر منابع نفت شرق میانه زانو زنند. کمی پیش از آن جنگ داخلی در افغانستان به طرح و پلان آی اس آی و نظامیان پاکستان بمیان آمد و کتله های مسلح قومی (که در دورۀ جنگ ضد روسی در افغانستان شکل گرفته بودند)، به جان هم افتادند. طالبان با نقشۀ مشترک پاکستان، عربستان سعودی، ایالات متحدۀ امریکا و بریتانیا جایگزین مجاهدین در افغانستان شدند تا زمینه را برای یورش سران ناتو به رهبری امریکا آماده سازند. پس از یورش قوای ناتو به افغانستان امارت طالبان سقوط کرد؛ اما بقایای طالبان را حمایت و تجهیز کردند و عملاً این مزدوران پاکستان را به کمک مستقیم سران دولت حامدکرزی و شخص رئیس جمهور در افغانستان توسعه دادند؛ از مراکز تروریسم در پاکستان هماره چشم پوشی کردند.
سران ناتو به رهبری امریکا رژیمهای عراق و لیبی را به زور نظامی سرنگون کرده و به جای آن جنگ داخلی، بحران عمومی و انارشیزم ویرانگر جایگزین ساختند. در سوریه جنگ داخلی را چنان گسترش دادند که آن کشور تاریخی آرام را برای مردم مظلوم سوریه به جهنم واقعی تبدیل کردند. در مصر، بحرین و یمن جنگ و بحران براه افتاد. عربستان سعودی و ترکیه که در بحرانسازیهای خاورمیانه دست مستقیم داشتند، از بلایای شرق میانه در امان نماندند؛ ستاره بخت اردوغان از آسمان ترک زمین به زمین افتاد و در انتخابات مردم ترکیه پوزش را به زمین مالیدند.
پروژۀ داعش در شرق میانه و کشورهای عربی غرض ناامنی، تشنج، بحران و انارشیزم مزمن خلق شد تا پروسۀ ثبات و امنیت شرق میانه و آسیا را که به نفع تعادل قطبهای جدید منطقوی و جهانی (چین، روسیه، هند و متحدان آن ) بود، به تعویق بیندازد. در حوزۀ امنیتی روسیه جنگ داخلی اوکراین طراحی شد تا این کشور را مصروف سازد؛ اما روسها نه تنها توانستند از این بحران بدر آیند، بلکه اخیراً در سوریه پایگاه نظامی خود را تقویت کردند و در زیر نام مبارزه با داعش در شرق میانه حضور فعال عملی یافتند.
تداوم جنگ، بحران و ناامنی در افغانستان با ماسترپلان استراتیژیک سران ناتو به رهبری ایالات متحدۀ امریکا در شرق میانه، جنوب آسیا و آسیای مرکزی پیوند ارگانیک دارد و برای جلوگیری و یا حداقل به تعویق اندازی تبارز قدرتمندانۀ قطبهای جدید در منطقه و جهان به میان آمده است. قبول جهان چند قطبی برای سران ناتو به رهبری امریکا کار آسانی نیست؛ لیکن روند سرمایه گذاریهای بزرگ چین درکشورهای آسیای میانه و جنوب آسیا از جمله روسیه و پاکستان، تطبیق پلان استراتیژیک ساخت خطوط مواصلاتی و راه های تجارتی در بین چین، آسیای میانه، افغانستان، پاکستان و پیوند آن به بحر هند و خلیج فارس هرگز امریکا را آرام نمی گذارد. ترک منطقۀ زرخیز شرق میانه، جنوب آسیا و در نهایت آسیای میانه و واگذاری آن به کشورهای خود منطقه برای ناتو بسی گران و ناراحت کنند می باشد.
این پروژه های بسیار بزرگ اقتصادی و تجارتی قدرتهای جدید آسیایی بویژه کشور چین که منابع انرژی آسیای میانه، جنوب آسیا و در نهایت شرق میانه را در آینده نه چندان دور وارد بازارهای مشترک آسیا خواهد کرد و سازمان شانکای را به محل تجمع و اتحاد همه جانبۀ قطبهای بزرگ آسیایی و کشورهای دیگر این قاره تبدیل می کند؛ نوید ثبات، امنیت، شکوفایی اقتصادی و مدنیتی را به مردم سراسر آسیا ارزانی می نماید. دسیسۀ بحرانسازی و نمایش هیولای خشن داعش و بلای جهالت طالب در منطقه و افغانستان برای بی ثبات سازی آسیا (از جمله آسیای مرکزی)، انحراف اذهان مردم جهان خاصه مردم آسیا از درک ضرورت حیاتی تبارز و تعادل قطبین و جلوگیری از تطبیق پروژه های بزرگ اقتصادی متذکره صورت می گیرد.
طالبان در واقع به دستور مستقیم آی اس آی و نظامیان پاکستان جنایتی را در افغانستان (خاصه در ولایات شمالی کشور) انجام می دهند که داعش در عراق و سوریه مرتکب شده است. حامیان طالبان به عنوان ستون پنجم در درون دولت کابل به رهبری تیم اشرف غنی در این جنایت خونین و ننگین و خیانت ملی به طور انکارناپذیری شریک اند و در پیشگاه مردم افغانستان، نسل آینده و تاریخ این سرزمین پاسخگو خواهند بود. آی اس آی، نظامیان پاکستان، طالبان و ستون پنجم در دولت اشرف غنی نه تنها مسئولیت مستقیم جنگ، بحران، ناامنی و انارشیزم مافیایی را در افغانستان به عهده دارند؛ بلکه در بی ثبات سازی و بحران عمومی منطقه نیز عملاً دخیل اند.
پروژۀ طالب و داعش در شمال کشور به رهبری این نیروهای خائن و جنایتکار پیاده می شود. سقوط کندوز به دست طالبان طبق نقشۀ این خائنان ملی صورت گرفته است. ناامنیهای ولایات بدخشان، فاریاب، تخار، بغلان، بادغیس و غیره جزء این پلان استراتیژیک و دسیسۀ خائنانه و جنایتکارانه می باشد. نطفه های این دسیسۀ ضد ملی در زمان حکومت حامد کرزی به رهبری شخص رئیس جمهور گذاشته شد. طالبان مجرم بارها و بارها با نقشۀ حامد کرزی از زندانها آزاد شدند. ناامنی به طور پلان شده از جنوب و شرق افغانستان به شمال و غرب کشور انتقال یافت. ادامۀ این پروژه اکنون در زمان اشرف غنی تطبیق می شود.
سقوط کندوز یک دسیسۀ از پیش طراحی شده بوده و هست؛ این را حالا همه مردم افغانستان به روشنی می دانند. مسئولیت همه جنایات طالبان، تجاوز به ناوس مردم مظلوم، چور و چپاول دارایی عامه، دزدی دوکانهای مردم، آتش زدن دفاتر، کشتار مردم بیگناه، نسل کشی توسط طالبان و دیگر جنایات ضدبشری در شهر کندوز به دوش ستون پنجم در دولت اشرف غنی، شخص رئیس جمهور، سران امنیتی و سرپرست وزارت دفاع می باشد. از خواب غفلت بیدار شوید که محاکمۀ علنی تاریخی در حضور مردم به سراغ شما خواهد آمد؛ آن روز دور نیست.
سقوط ولایت کندوز و توسعۀ ناامنی در ولایات شمال و شمال-شرقی کشور با ماسترپلان استراتیژیک سران ناتو به رهبری ایالات متحدۀ امریکا در شرق میانه، جنوب آسیا و آسیای مرکزی گره خورده است. انتقال ناامنی به شمال افغانستان و جابجایی طالبان در این ولایات از زمان دولت حامد کرزی آغاز یافت؛ ادامۀ آن اکنون به دولت اشرف غنی و تیم رئیس جمهور سپرده شده است. این پروسه را اعضای ارشد تیم اشرف غنی به طور پنهانی و گاهی هم آشکار مطابق به نقشۀ از پیش تعیین شده، با همآهنگی آی اس آی و سازمان استخباراتی ایالات متحدۀ امریکا رهبری می کنند. چنانکه تجارب عراق و سوریه نشان داده است، با تطبیق این نقشۀ جنایتکارانه و خائنانه اجنبی، افغانستان خیلی بدتر از عراق و سوریه خواهد شد. به طور مثال ما نمونۀ علنی آن را در شهر کندوز مشاهده کردیم.
فقط اتحاد ملی و وحدت تمام مردم افغانستان (اهم از تاجیک، پشتون، هزاره، ازبک، ترکمن، بلوچ، پشته یی، نوریستانی و غیره) می تواند از تطبیق این دسیسۀ ننگین و پروژۀ جنایتکارانه و خائنانه جلوگیری و آن را در عمل خنثی سازد. در این زمان حساس و تاریخی که سرنوشت وطن و مردم در هالۀ ابهام افتاده است، وظیفۀ همه جوانان، پیران، روشنفکران، نخبگان، نویسندگان و اشخاص دلسوز به خاک و مردم است تا نقشه ها و دسیسه های پنهانی ضد ملی، ضد میهنی و خائنانه رنگارنگ را افشا کنند. در جامعه آگاهی پخش نمایند. تحلیل های واقعی و راه حل های عملی ارائه دهند.
چهارشنبه
7/10/2015