سید موسی عثمان هستی
دين و دينداری تـو در لباس غیر انسان بُــود
قلب تو پُر از جنگ و دور از وجدان بـُـود
مــردم از رفتار و دین تـو سخت حيران بُـود
چشـــم بـراه کمک انسان و یــزدان بــوُد
حجرالنسر
مردم افغانستان تعبیر کردند که مقصد لایق در مصاحبه مانند اعتراف ببرک کارمل بود که قبل از اینکه بمیرد و اسکلیت اش از قبر توسط جنایت کاران تاریخ به دریای آمو انداخته شود، این بی رحمی که در حق مردۀ علی مزاری و ببرک صورت گرف، درحق شاه شجاع که این دو هم مانند شاه شجاع متهم هستند ، تا امروز انجام نشده و قبر شاه شجاع هنوزهم موجود است. ببرک در مصاحبۀ خود گفت هیچ اجنبی خدمت به یک مملکت و مردم آن مملکت نمی کند، تا زمانیکه مردم آن سرزمین و رهبران شان وطن پرست نباشند کس دیگر آن سرزمین را نجات نمی دهد. مقصد ببرک کارمل استعمار روس و نوکری به روس بود، بعداً اعتراف (سلیمان لایق ) در مصاحبه ای که با میرزایی برنامه ساز نخبگان در تلویزیون آریانای کابل صورت گرفت لایق گفت وقتیکه ما کودتا کردیم ۹۹ در صد راست اقوام افغانستان قبول نداشت، یک فیصد چپ چطور قبول می کرد، درحالیکه حزب اسلامی را مردم قبول نمی کرد ما را اقوام افغانستان به هیچ صورت قبول نمی کرد، جهان و مردم روی چه اعتماد می کرد، ما بودیم که (...) را خوریم و قاشق به کمر بستیم، نه تنها ما اشتباه کردیم، بلکه راست هم اشتباهات ما را دنبال کرد.
امروز بعد از قتل فرخنده، اخوان ، مجاهد و طالب اعتراف می کنند که اقوام افغانستان را واقعاً ما نشناخته بودیم که از دین و مذهب کرده، انسان و انسانیت را دوست دارند، وطن و وطن پرستی را بالاتر از هر چیزتر جیع می دهند. اوباشان ما که در لباس اسلام در شاه دوشمشیره با پیروی از شاه دوشمشیره که سر پدران ما را جدا کرده بود، امروز پیروان شاه دوشمشیره سر ما را از تن ما جدا می کنند. اوباشان راست گلی را که به آب دادند، یخن شان را مردم افغانستان گرفتند و فریاد زدند ما را از این مسلمانی توبه، دیگر به نام اسلام ما را نکشید، رحم کنید این شمشیر بهانه را سرجایش بگذارید و سرما حکومت نکنید. از ترس قیام مردم ملاهای دین فروش و انگلیسی را در مقابل مسجد شاه دوشمشیره کشیدند که دربین شان ایازمحمد نیازی ملای مسجد وزیراکبرخان، چوچۀ انگلیس هم بود، گرچه مردم او را قبلاً سر(...) سگ خط بینی داده بودند، بازهم این انسان کودن و بی شرم در بین ملاهای که قتل فرخنده را غیرانسانی خواندند، اشتراک کرده فعالیت های شجاعانۀ زنان جامعه مدنی و سرسپردگان جامعه دمدنی، نیمچه ملاهای بی سواد را مجبور کردند که در جائیکه فرخنده به قتل رسیده بود سرشان اعتراف کردند که قتل فرخنده واقعاً نمایندگی از ظلم اسلام کرده که در زمان محمد از طرف مخالفان محمد همین طوریکه فرخنده را کشتند، سمیه را کشته بودند. ( یا سر, پدرعمّار, اهل یمن بود. همراه دو برادراش به مکه آمدند و مقیم آن شهرشدند. یاسر سال ها بعد با سمیّه ازدواج کرد وعمّار ثمرۀ این ازدواج بود.همان طوریکه که فرخنده را بشکل فجیع کشتند، قبیلۀ قریش که حضرت محمد(ص) هم از همان قبیله بود به شکل ظالمانه کشتند.)و من که سید هستم و از خانواده و قوم قریش می باشم، بعد از 1400 سالا از تمام انسانان بشردوست به خاطر جنایت نیاکانم که در حق (سمیه ) نمودند، معذرت می خواهم. امید است که طالب ، مجاهد و حزب دموکراتیک خلق از تمام انسان های بشردوست، خصوصاً از اقوام افغانستان به خاطر جنایات شان معذرت بخواهند و من جنایت پیروان هر آیدیا، چپ و راست، هرآئین و هر مذهب و دین آسمانی و زمینی را تقبیع می کنم.
یکی از دوستان ما که همصنف و رفیق سیاف در دوران مدرسه بود و حالا از جملۀ اعضای ستره محکمه است، مسلمان خوب بوده و درعمر خود یک پول رشوت نخورده، در ولایت لوگر و در محکمۀ جزای کابل رئیس محکمه بود و من از زیردستان او بودم، به خاطر کمونست و کمونست بودن حتی از نام عدالت و مساوات بد می برد، گناه هم نداشت پدر در پدر از خیشاوندان دین و مذهب بودند. بدبخت با من و باعث مخالف نبود و بحث اسلامی می کرد، دراسلام شناسی کمتر از مولانا باعث نبود،همیشه در قسمت اسلام خراش یک لنگ داشت.
مثلیکه سلیمان لایق و آقای کاویانی زیرسوال پرچمی هائیکه هنوزهم در دامن فریب قرار دارند از سراسیمه بودن رهبران خود و نه از گذشتۀ خود پند نگرفته اند. نه آموخته اند مانند استالین که بطرف تروتسکی می دید و ابراز نفرت می کرد. بعضی اعضای حزب دموکراتیک که از طرف هیئت رهبری صدمه دیده اند، همان گونه اند، مانند استالین که بطرف تروتسکی می دید، گاو بطرف گونی می بیند، اینها حالا بطرف رهبران خود می بینند، فرق بین اعضای حزب دموکراتیک خلق و اخوانی های شکست خورده این است که بعضی اعضای حزب دموکراتیک خلق یکتعداد از رهبران مار باز و جادوگر خود را شناخته اند، دیگر دنبال فتوای آنها نمی روند، ولی طوریکه ما دیدیم قتل ظالمانۀ که درحق فرخنده شهید رخ داد، اخوان کودن که هشت نفر از حزب اسلامی، جمعیت و دیگر احزاب اخوانی ، در این قتل شریک بودند و در بین شان یک اخوانی سرشناس از حزب اسلامی به نام مجاهد با تخلص بغلانی که در فیس بوک خود افتخار این جنایت را به گردن گرفته بروت هایش مانند گاو(...) خور است دیده می شود.
روزی خبرنگاری از زنده یاد ساربان در مصاحبه پرسید شما هم به اساس لطف دولت حزب دموکراتیک خلق به روس رفتید. زنده یاد ساربان گفت بلی برو برو بود من هم در این برو برو برابر شدم و به روس رفتم. گفت به نظر شما دولت شورا ها چطور بود؟
زنده یاد ساربان گفت ما مهمان بودیم روس ها و اعضای حزب دموکراتیک خلق مثل اسپ گادی ما را می بردند و به اطاق ما در هوتل بر می گشتاندند و ما پیش روی خود می دیدیم روبرو می رفتم از دو طرف خود و پشت خود خبر نداشتیم. در این ماروی هندی صفت دو نفر از اعضای حزب دموکراتیک با جاهلان دین در کشتن زنده یاد فرخنده سهم مستقیم داشتند.
(مارو) یک روش غیر انسانی است که در هند از زمان گاندی مانده. چتل ترین روش در جهان است که حالا به شکل قانون در آمده، اگر یکنفر صدا کند و اشاره به کس کند و بگوید مارو، ملیت های هند پیروان ادیان و مذاهب قبل از اینکه بپرسند این آدم چه گناه دارد، او را مردم نادان و اوباش کوچه و بازار زیرسنگ و چوب می گیرند تا یا فرار کند و یا کشته شود و پولیس وقتیکه بشنود مارو شده دنبال اوباشان نمی گردد و پیگری قانونی اوباشان را نمی کند. در حقیقت فتوا است به شکل و رسم دیگر(محکمۀ صحرایی که مجاهد و طالب) می کرد و زنده یاد فرخنده هم محکمۀ صحرایی و یا ماروشد، ولی کودن ها نه دانسته بودند که این افغانستان است نه هند و پاکستان. جنایت اوباشان دینی و مذهبی تعقیب قانونی وعدلیی می شود و جامعۀ مدنی افغانستان و جهان در این قسمت چهارزانو و خاموش نمی نشیند.
در آخر می نویسمرهبران دین و مذهب جهان: شما به دانش دینی و مذهبی خود افتخار می کنید. من بخاطریکه با تو در یک مدرسه درس خوانده ام احساس ننگمیکنم. شما به نام بهشت تجارت می کنید و من که روزی از قماش شما بودم شما را افشا می کنم که با شما در بهشت نباشم. شما با زنان در جهان مخالفت می کنید، ولی بخاطر زنان خیالی بهشت خود را در دنیا سوسایت بم می نمائید و از نعمت خداوندی خود را خود محروم در دنیای زیبا می سازید. من نقد می گیرم و دست زن در دنیا می بوسم و مثل تو دنبال نسیه در بهشت نمی روم. تو از قرآن ، مذهب، دین ،انسان وانسانیت به شکل جنده استفاده میکنید و من از قرآن ،دین و مذهب بخاطرآرامش انسان و انسانیت کار می گیرم پس فرق بین من وتو که از یک مدرسه فاغ شدیم از زمین تا آسمان فرق دارد.
شعرخارکش که شنبه ۲۸مارچ ۲۰۱۵در سایت وزین - انقلابی " آزادی - خپلواکی " بنشر رسیده، چهرۀ واقعی ملا را برملا می کند، در این نوشته با شما شریک کردم.
مصیبت
در مــلک مـــا اساس جــهالت بــود ملا
مفتخوار و یــاوه گــو و فلاکت بـود ملا
دست میبرد به طالب بیچاره عین خواب
ســر در هــوای کـار لـواطـت بــود ملا
هــردم چـــکد تــفالــۀ نــسوار ز ریش او
خــاکش بسر کـه کـان کـثافت بــود مــلا
دســتخط کند بــه حیلۀ در نــاف بــانوان
بـنـیانــگــزار راۀ رذالــت بـــود مـــــلا
در جستجوی کــاسۀ حــلوای گـرم ونــرم
حاضر به هر حظیره و زیارت بود مـــلا
تــکفیر کند مخــالف خــود را به مـد و شد
در فــکر قبضه کــردن قــدرت بود مــــلا
قطر شکم نموده ز اسقاط بزرگ چوخرس
بی شرم و بی حیا و بی غیرت بــود مـــلا
دارد غرض به کــار بــد و خوب دیـگران
مشغول بــه کــار و بــار دخــالت بـود ملا
پــر میخورد چنان که به عــارق زدن فــتد
چون بــی خبر ز رسم نــزاکت بـــود مــلا
چوب و چماق و فانه و تازیانه حرف اوست
سرگرم جــور و ظلم و قســاوت بـــود مـــلا
چشمش به مــال مــردم و آهــش بلند بــه لب
چونکه دچــار رشک و حسـادت بـــود مـــلا
هر جا که اوست ز خنده وشادی نشانی نیست
بــدخــو و شــوم و مــصیـبـت بــــود مــــلا
گاه آب دست فروشد و گاه دودی، گــاه کلوخ
بــا خلق ســاده دل بــه تــجارت بــود مــــلا
گوید که عشق علامت کـفر است و کــافـری
پیچیده در غــبــار حــمــاقــت بــــود مـــــلا
کی نیک بود ملاای به جز شخص نصر الدین
"خارکش" مــرا نهاد حسـاسـیت بــود مـــــلا
زنده باد ملا نصرالدین