مولوی ، آیت الله سید موسی هستی مارک توین افغانستانی
پدرام وفرشته حضرتی گل به آب می دهند تاخبرسازشوند
آغازیک جنگ قلمی می باشد با خاینین چپ و راست فاشیزم ملیت های افغانستان که کیک پوستین القاعده می باشند.
این نوشته ازداخل یک سایت بعد ازنشرکشیده شد قابل تشویش نیست درسایت هایکه تهدید نمی پذیرند به نشرمی رسد وسایت هایکه مزدور و بزدل هستند من هم ازآنها توقع ندارم که بنشربرسانند اگردریک سایت هم بنشر برسد کارصد ها سایت انجام می دهد وقتیکه این نوشته را کسی به دقت بخواند اگرکمی وجدان داشته باشد نوشته را به نشرمی رساند.هم به بی وجدانان حق می دهم که سراین نوشته بنام وعکس خود بنویسد وازقماش مزدوران چپ و راست دفاع کنند من به جواب مستعارنویس چیزی نوشته نمی کنم وسایتیکه ازنوشته مستعارنویس بی وجدان سراین نوشته بنشربرساند با مستعارنوییس کاری ندارم سایت وسایت دارآن وقت ببیند که دال می پرد یا چپاتی به بیش ازصد سایت فرستاده شد مسوولیت نوشته را نویسنده ومدیرمسوول بینام دارد نه سایت ناشر.
بخوان ای نسل آگاه ودانا،روشن
بکن ارسال با ایمیل و قلم وسخن
بُود یادگارتاریخ برمرد و برزن
که این زخمیست درسینه ی تومن
«شاعربیترازو»
طوریکه شنیده می شودبه اثرخواهش شیخ عرب امریکا(شیخ أيمن الظواهري) را دربدل جسد بن لادن دستیارشیخ عرب وفدراسیون ترکان گالف وبنیاد دوستم رایک رفیق پدرم ورفیق عبدالحمید محتاط بدستورعنایت شهرانی رهبری می کند تا ازسرکل ملت افغانستان (شیخ أيمن الظواهري) دست بردارد وهم دزد سه پته بازانارخورمیمنه گی که خود را معاون مسجد ابوبگر(رض) گالف دیپلومات و رهبر ففتا ترگان سرتاسرخارج وافغانستان درشهرگالف قلمداد کرده درففتا بخاطر شهرت طلبی وفریب دیگرملیت ها ساکن افغانستان می نویسد دردزدی وکله خوری دستیارشیخ عرب بی سنتراج است این سه پته بازانارخور پستان چوش که با شیخ عرب لبنانی یکجا شهرگالف آنتریوی کانادا را بنام فدراسیون ترکان کچری قروت ساخته (شیخ أيمن الظواهري) اورا سفیرالقاعده در ولسوالی گرزیوان میمنه مقررمی کند کورازخدا چه میخواهد دو چشم بینا.
درآمد روزی گرگی درگلۀ گوسفندان
زترس گرگ رمه سراسیمه پریشان
شتافت شبان بسوی گوسفندان شتبان
نجات داد گوسفندان ازچنگال گرگان
نگا هی گوسفندان گشت خیره حیران
بدل گفتندچه فرق دارد گرگ وچوپان
ذبع چوپان کندجداگرگان بانیش دندان
درنوشته گذشته وعده داده بودم که راجع به القاعده ، الفایده والگای ده معلومات می دهم گرچه بارها گفته ام که ملت ما قربانی امپریالیزم کمونیزم وفاشیزم ودیگریزم ها وقربانی صاحبان گله وسرخیلان گله بنام شاه پرست وداوود پرست ، حزب دموکراتیک خلق، مجاهد ملیت های پشتون، تاجک، هزاره ، شعله یی هایکه گرگ درلباس میش، ازبک وترک چپ و راست خمگرد دربین شورای نظار؛ فرق به ملت ما نمی کند که متجاوزین ویاهمسایه های ما ویا سران قماش بدنام بالا گرگ باشند یا شبان هردودشمن ملت مااست وسرملیت های بی دفاع افغانستان رحم نکردند، رحم نمی کنند و رحم نخواهد کردند حرامزاده عادت دارد که تنبان حیض پُرخون مادررا بجای لنگی درنقش غمخواربسرمی ببندت ورنگ خون حضیض را نقش دستارعزت وآبرو برخود و برطرفدارن خودمی خواند.
دروطن مابه سه نام تجارت سیاسی می شود
1 ــ بنام طالب والقاعده
2 ــ بنام الفایده
3 ــ الگای د ه
الف ــ درنقش طالب والقاعده درلباس دوست ودشمن ملت افغانستان دیگر قماش جنگ سالارنقش پنهانی بازی می کنند میکشند وسوسایت بم می کنند. دروازه های تعلیم وتربیه را بروی اطفال ملت با همدستی خود دولت کرزی می بندند وهرنوع جنایت اجنبی ها و دشمنان داخلی افغانستان تحت نام طالب والقاعد نقش گرگ وچوپان رابازی می کنندوکمترازطالب والقاعده نیستندوهم گرگ قاتل ملیت های افغانستان است وهم چوپان. تنها کسی که متضرراست رمه می باشد که آن ملیت های افغانستان باشد. بطورمثال یکی را چوپان ازجوی مقصد خود تیرمی کند دیگرگوسفندان بی خبرازخود به عقب آن خیزمی زنند. رمه داران شاه پرست داوود پرست ،القایده ، طالب، مجاهد، چپ و راست خودفروخته که فاشیزم هرملیت بدورخود جمع کرده اند زیرنام حزب وتنظیم ازاین خیززدن های گوسفندان که ملیت های بیخبرافغانستان باشند سودمی برند لعنت به فاشیزم هرملیت افغانستان که کمترازسگان دیوانه نیستند.
ب ــ بنام الفایده اینهاازقماش الفایده هستند امپریالیزم کمونیزم، فاشیزم، دیگریزم ها، صاحبان گله، سرخیلان گله بنام شاه پرست وداوود پرست ، حزب دموکراتیک خلق ، سران مجاهد، سران ملیت های پشتون ، تاجک ،هزاره ، شعله یی هایکه گرگ درلباس میش مثل اسپنتا ، اعظم دادفر، ازبک وترک چپ وراست، خمگردها دربین شورای نظار؛ اینها نه تنها ملیت های افغانستان کشتند وافغانستان ویران کردن دارایی های ملیت های افغانستان به زوربرچه گرفتند درداخل قصرها ساختند ودرخارج تجارت کردند اینهاازقماش الفایده هستند.
ت ــ الگای د ه ملیت های مظلوم افغانستان است که توسط سران جنایکاراملاک ودارایی های شان زن دخترپسرشان مورد تجاوزقرارمی گیرند وحتی رحم به دخترچهارساله شان نمیکنند چنانچه درسرپل مزارشریف که حالا ولایت شده توسط قوماندان ازبک تبارو ترک تبارتمام خانواده بشمول یک طفل جهارساله مورد تجاوز آشکارقرارگرفت که طب عدلیه این جنایت را درجهان امروز بی مثال خواند درحالیکه مثل ازاین جنایت درجنگهای تنظیمی به هزاران نوع جنایت رخ داده مثلیکه طالب درزمان حاکمیت خود دربامیان دختران نابالغ رامورد تجاوزقرارداد وافراد احمدشاه مسعود وسیاف درافشارو افراد گلب الدین ودوستم درتمام دوره ائتلاف خودشان مرتکب این نوع جنایت شدندکه پدرام عاشق فرشته حضرتی از همین قماش است اگبربای و جنرال ملک پدرام را دم روبا میخواند وخاد حزب دموکراتیک خلق ناموس هزاران انسان بی گناه را درزمان حاکمیت خود درمقابل چشم پدروماد وشوهرمورد تجاوزبخاطراقرارنکردن مورد تجاوزقراردادند.واحزاب وتنظیم های اسلامی درپاکستان وایران وازبکستان بخاطرخوشی دستگاه های جاسوسی دختران وزنان زیبا روی وطن مارکشیدندبزم خوشی محفل خودساختنددست آورد ملیت های افغانستان درسیه ونیم دهه گذشته، کشتن ، بی عدالتی ، وتجاوز بود کرزی هم بخاطر گل روی محترم استرجنرال دوستم ، عنایت الله شهرانی وبرادرشهرانی وزیرمشاورکرزی، محترم اعظم دادفرا مردمان سرشناس دیروز شعله ویکی از شاخه های رهبری سامای امروزی ، محترم اگبربای ومحترم جنرال ملک برادرپهلون رسول دخترکی که مورد تجاوز قرارگرفته بود بخاطر گل روی اشخاص فوق محکمه نکرد خانواده دخترک بعدآ توسط پلان های همین اشخاص که درظاهرمخالف ودرباطن سریک دسترخوان ترکی پلوبا پدرام می زنند ترورشد تا به دوسیه خاتمه داده شودهرکس که در افغانستان مورد تجاوزتوسط جنایکاران قرارمی گیرد بعد خانواده آن ترور می شودبا این نوع ترورها خاک برسرحقوق انسانی هزاران انسان بی دفاع انداخته می شود که حتی داستان نویسان وطنزنویسان غیرمستقیم شرح حال بیگناه هاراقید قلم وکاغذ کرده نمی توانند مورخین هم ازترس ازپشت خودخاک می کشند این جنایتکاران نه تنها درداخل مملکت حتی در خارج ملت افغانستان نمی گذارندکه آب درروده ملیت های افغانستان گرم شود.
ملیت هایکه دیروز برادرانه دورهم زندگی می کردند دخترمی دادند دختر می گرفتند امروزکس انکارکرده نمی تواند اگرپشتون است اگرهزاره است اگرتاجک است اگرترک وازبک ، پشیۀ نورستانی ،ایماق؛ خونهای این ملیت ها در رگ های یکدیگرشان جاری شده حتی ازدواج نسل ها صورت های ظاهری راتغیرداده.
دشمنان ملت افغانستان آنقدربین ملیت ما خصوصآ جاسوسان داخلی که ارتباط با دستگاه های جاسوسی جهان دارند ملیت های ما راچنان با هم انداختند که وطن درخطرتجزیه قرارگرفته.
ماتمام ملیت های افغانستان درشهرهای کانادا مثل برادروخواهرزندگی می کردیم وبنام افغان وافغانیت افتخارمی کردیم ومی کنیم به آمدن بابه جان ظابط امرسردار ولی در زمان شاه پدراعظم دادفر رهبریک شاخه ساما که درنوشته قبلی من رهبرساما همین اعظم دادفراندخویی شعلۀ بوده ،وهم با آمدن شوهران خواهران اعظم دادفر، وبا آمدن فرید محتاط پسرعبدالحمید محتاط با زن محتاط با زن توره ، با ساختن فدراسیون ترکان وبنیاد دوستم وخصوصاً دست اندازی های محتسبانه ای عنایت شهرانی بدخشی تمام ملیت های افغانستان درکانادا خصوصاً درشهرگالف آنتریو به هم انداختند.
بطورمثال ما تمام ملیت های افغانستان بطوربرادروخواهردرشهرگوالف آنتریوکانادا نزدیگ شهربزرگ تورنتو زندگی می کردیم یک تعداد متحصبین خاک فروش جاسوس ترکیه وآزبکستان که زنان شان هم روس وازبکستانی است دربین ملیت های ازبک وهزاره داخل شدند به این دوملیت ریشه تاریخی کشیدند. ازبک ها وترکها را علیه دیگرملیت های افغانستان تحریک کردند.
اول کاری که کردند چند نفردزد و بی وجدان داخل مسجدجامع شهرگالف کردند تا سبب ناتفاقی تمام ملیت های مسلمان افغانستان شوند.
اشخاصی بی وجدان ودزد را که داخل مسجد زیردامن یک شیخ فتنه گربی سنتراج ساختند وآنها را مشغول چوشیدن نمودند چاقوی شورای نظار و طالب بی وجدان هم دسته پیداکرد.
گرچه دزدان تمام ملیت های افغانستان تایک مدتی پولهای تمام مسلمان گالف بنام مسجد ومسجد سازی خوردند و زیرنام فدراسیون ترک به گرزی وان مییمنه به القاده ازبک بنام فطریه روزه ارسال کردند بنام حج به عربستان سعودی رفتند بنام القاعده ازبک پشتون پول جمع کردند وهم پولهای مساجد حیف ومیل ساختند.
فدراسیون سازی یا بنیاد سازی کاربدنیست پیرمردن آسان است رخنه مرگ بازمی شوداین مراکزبه نفاق ودزدی وچپاول تبدیل شده پول ازدولت کاناد می گیرند مخفیانه حج می روند پول جمع می کنند به افغانستان به جنایتکاران ارسال می کنند خصوصاً به آدم کشان ازبکستانی وچچنی درگرزیوان میمنه ویکتعداد اشخاص هم دراروپا وامریکا واوکراین روس هستند که ریشه های درخت رذالت اینها را بنام قوم گرایی آبیاری می کند.
درنوشته های بعدی اشخاص جنایتکار وتفرقه اندازرا معرفی می کنم گرچه من محترمانه به دفتر دوستم ، ففتا، ودفترکرزی نوشته کردم جواب انتظارگرفتم. مشکل دراینجا است که دوستم ازبلندرتبه های دولت کرزی، برادرعنایت الله شهرانی وعظم دادفر وزیرمشاورکرزی می باشد تنها عبدالحمید محتاط پسراندرتوره پنجشیری از آسترلیا فرارکرده دراوکراین رفته تجارت می کند وهم ستم ملی را توسط پسرخود درکانادا تقویه می کند ولی من سرخود ایمان دارم که اینها یا پیروان خود درکانادا دستورمی دهند امید است دست از رذالت بردارند واگردست از رذالت نبردارند پای پولیس کانادا روزی درمیان خواهد آمد ومن با اسناد دلایل وشواهد دریکی ازمحاکم کانادا وامریکا ثابت خواهم کرد که دست اشخاص فوق در بی ثباتی افغانستان واطرف افغانستان ، دراروپا ،کانادا وامریکا ، افریقا ،اندونیزیا واسرائیل ولبنان بوده.
اینها نتنهااختلاف بین ملیت های افغانستان می اندازند مذاهب را هم درجنگ انداخته اند.
نوشته آقای سیامک درزابی درقسمت جنایتکاران مشت نمونه خروارازجنایتکاران متعصب ، فاشیزم تفرقه انداراست.
سیاست کرزی اگرگنگ وسردگم باشد
ودربین ملیت هاجنایتکاران بی دم باشد
عاقبت دردست طالب حمق خردم باشد
شغالان خواجه بهاوالدین تخارگم باشد
«شاعربیترازو»
فرشته حضرتی از روشنفکری تا عاشق بازی
نوسینده : سیامک درزابی
در سالهای اخیر اکثر کسانی که با انترنت سرو کار دارند و مسایل و تحولات افغانستان را دنبال می کنند، با نوشته های خانم فرشته حضرتی آشنایی دارند. خانم فرشته حضرتی که چند سال پیش یک رادیوی محلی را اداره می کرد ناگهان به عنوان نوسینده و تحلیل گر مسایل سیاسی سر بلند کرد و یک شبه راه صد ساله را طی کرد. من شخصا خودم از خوانندگان دایمی نوشته های خانم حضرتی بودم و هرچند که نظر به صحبت های گفتاری او مشخص بود که این نوشته ها و این جمله بندی های تازه از خود او نیست اما به دلیل اینکه از مسایل و مشکلات مردم افغانستان حرف می زد، نوشته هایش را می خواندم. خانم حضرتی در هرهفته یک مقاله می نوشت و نظر میداد و تحلیل سیاسی می کرد. همگی در چورت رفته بودند که چه معجزه عجیب و غریب رخ داده که خانم حضرتی از یک شخص ایلاگرد بی سواد به یک نوسینده تبدیل شده ولی همین که حرف های خوب می نوشت خیلی ها در مطبوعات نوشته های او را می خواند. او همیشه بر ضد قبیله و قبیله گرایی می نوشت که از همین خاطر به دل خیلی ها جای پا باز کرده بود.
این نوشته ها خانم حضرتی را مشهور کرد و او به زودی به عنوان یک نوسینده و صاحب نظر در پیش خیلی ها مطرح شد. اما وقتی که چندین مقاله در دفاع از جنگ سالاران مثل مارشال
فهیم و یونس قانونی و داکتر عبدالله نوشت مردم فهمیده شد که این خانم روشن فکر به چیزی به نام ارزش معتقد نمی باشد. شاید خانم حضرتی فکر می کرد که این نوشته ها می تواند او را به این آدمها نزدیک بسازد و این نزدیکی سبب گردد که او از این طریق به نان و نوا برسد. اما او نمی دانست که این آدمها چنان مفلوک و حقیر هستند که در نامردی جوره ندارند. می گوید که داکتر عبدالله مدتی عاشق سینه چاک خانم حضرتی بود اما اینکه این مناسبات چطور و چرا خراب شد خدا می داند. یک مدتی هم آوازه شد که خانم حضرتی سفیر افغانستان در ناروی مقرر می شود. بعدش شنیده شده که چند نفر در وزارت خارجه و در دفتر مارشال فهیم او را فریب داده بوده است. اما نوشته های خانم حضرتی تا مدتی برای خیلی ها جالب بود هرچند که خیلی ها می دانستند که خودش این ظرفیت را نداره و تفاوت میان شخصیت او و این نوشته ها از زمین تا آسمان است. ولی چیزی که مرا نیز به شک انداخت تفاوت میان اخلاق خانم حضرتی با محتوای نوشته هایش بود. او در نوشته های خود همیشه از مجاهدین و جهاد و معتقدات دینی نوشته می کرد و از طرفداران دو آتشه جهادو مجاهدین بود. اما در تابستان سال 2011 سفری به دوبی داشتم و از تصادف روزگار، این سفر همزمان با سفر خانم فرشته شده بود که هردوی ما در یک هوتل اقامت داشتیم. عبدالطیف پدارم رهبر کنگره ملی نیز همراه خانم فرشته حضرتی بود که هردو در یک اطاق زندگی می کردند و چیزی که برای من خیلی عجیب بود، این بود که این هردو در یک اتاق زندگی می کردند و از بسکه می نوشیدند چنان نشهء و گنگس راه می رفتند که آدم را به یاد شرابی های سر سرک می انداختند. من البته عکس هم گرفتم از این دو عاشق و معشوق که اخلاقا لازم نمی دانم به دست دیگران برسد.
خانم حضرتی لباس کاملن برهنه می پوشید و همیشه دست پدرام در دستش بود. شاید از این خاطر که پدارم از شدت نشه بودن بر زمین نیافتد. حتی من یک شب جسارت کردم و اینها را دنبال کردم و آخرش سر از یک بار در آوردیم که مشروب صرف می کرد. آن شب آقای پدارم چنان نشه شده بود که به رسوای هایش دل آدم می سوخت. البته این های را می که می نویسم، چیزی بدی نیست، یعنی که شراب خوردن و دوست داشتن یک مرد و در یک اتاق زندگی کردن بدون جواز شرعی فقط از نظر دین مبارک اسلام حرام است اما از نظر غربی ها کار بد نیست، ولی از خاطر این میگویم که خانم فرشته حضرتی حلقوم خود را شهید مسعود گفته و مجاهدین گفته و دین گفته پاره کرد. بدون شک اگر آمر صاحب شهید زنده می بود اولین کسی را که به اعدام محکوم می کرد خانم حضرتی بود. من از آن شب به بعد دفاع فرشته جان را از جهاد و مبارزه آمر صاحب شهید، توهین به خون پاک آمرصاحب می دانم.
آمر صاحب شهید چقدر مظلوم شده است که یک آدم بی بند و بار مثل خانم فرشته از او دفاع می کند. پس از آن دیدار، باور کردم که خانم حضرتی یک آدم بی قید وبند است که به هیچ چیزی عقیده ندارد و برای اینکه برای خودش یک نوع شخصیت درست کند دست به هیاهو زده است و نوشته هایش را هم شاید آقای پدارم درست کند. اما چیزی که مرا وادار کرد که این نوشته را چاپ کنم یک اتفاق دیگر بود که در همین اواخر در کابل پیش آمد. خانم حضرتی در نوشته های خود، خود را طرافدار میلت های محروم نشان مید هد. اما کسی از یک محفل صدایش را ریکورد کرده بود که او به همه اینها دشنام می دهد و از اینکه لطیف پدرام به او عاشق شده است صحبت می کند. من پس از شنیدن این ریکورد، به این باور رسیدم که خانم حضرتی نه تنها که روشنفکر نمی باشد بلکه یک دلال بی معرفت می باشد که به دوستان خود نیز خیانت می کند.
مدتی زیادی شده است که کدام مقاله از خانم فرشته حضرتی در مطبوعات نوشته نشده است. شاید دیگه آقای پدارم برای او نوشته نکند. از قرار صحبت های که در باره پدرام شنیده می شود، آقای پدرام از خانم حضرتی مینحیث یک وسیله سوء استفاده عاطفی و سوه استفاده مالی نیز کرده است. بنا بر این دیگه برای آقای پدرام انگیزه نوشتن باقی نمانده است و به هدف خود رسیده است. حالا فرشته حضرتی مانده است که کم کم شخصیت اصلی اش به مردم معرفی می شود و دیگر هم کسی جز آقای پدارم راضی نمی شود که برای او نوشته کند. دیگر خانم حضرتی به یک آدم بی اعتبار وبی شخصیت تبدیل شده است که ماهیت اصلی خود را نشان می دهد. با این اوصاف وقتی که خانم حضرتی ادعای مسلمانی و ادعای مجاهد بودن و ادعای روشنفکر بودن کند دیگر فاتحه دین و این چیز ها را ..
ادامــــــه دارد