افغان موج   

 رسول پویان

ترور استاد ربانی و ضرورت مبارزۀ تمدن با توحش

آدم کشی و ترور شخصیتها در تاریخ تمدن بشری هماره مورد نکوهش و تنفر اکثریت مردم بوده است. دانشمندان، علما، هنرمندان، سیاستمداران پرتجربه و شخصیتهای برازنده بمانند چراغ در بین اقوام، ملیتها، فرهنگها و جوامع گوناگون می درخشند. این درخشش در اثر سعی و تلاش، فهم و دانش، تجربه و عمل شبانه روزی بدست می آید. شخصیتها و نخبگان سرمایه های معنوی یک جامعه اند. مبارزۀ تمدن با توحش به بهای خون شخصیتهای متمدن و آگاه تداوم یافته می تواند. 

آدم های وحشی، بی تمدن و جاهل به ارزش و اهمیت این شخصیتها در تاریخ و مدنیت بشری پی نبرده، با سنگدلی و خشونت بدوی چراغ فروزان ملتها و جوامع را خاموش می کنند. ما  در طول تاریخ بشری شاهد قتل عام مردم متمدن توسط قبایل وحشی و بدوی بوده ایم. این قتلهای دسته جمعی، خفه سازی نخبگان و انهدام تمدنها حرکت جامعۀ انسانی را بسی کند و حتی در برشهایی از زمان متوقف کرده است و به جامعۀ انسانی و ملل متمدن ضربات جبران ناپذیری زده است. تاریخ شاهد این ویرانگریها در شرق و غرب بوده است.

در دورۀ قرون وسطی در جهان غرب ترور دانشمندان و شخصیتهای علمی و فلسفی در فضای استبداد و دیکتاتوری مشترک مذهبی کلیسا و نظام سیاسی متحجر و پر اختناق صورت گرفت. در این مرحله هزاران دانشمند، هنرمند و فیلسوف به زیر تیغ خونریز جلادان متعصب و ظالم افتادند. از برکت خون علما، دانشمندان و آزادیخواهان بود که بنیان استبدادی قرون وسطی فروپاشید و زمینه برای رشد و انکشاف فرهنگ، اقتصاد، سیاست، علم و تکنولوژی فراهم شد.

در شرق هم مقابلۀ تمدن با توحش قبایل بدوی همیشه ضربات کاری به ملل با مدنیت شرق زده است. در عهد باستان تمدنهای بزرگی با تهاجم قبایل وحشی برباد رفت. بعد از ظهور دین مبین اسلام در صحاری خشک عرب زمین امواج دیگری از مبارزات قبایل بدوی عرب با مدنیتهای پرآوزۀ شرق درازدامن شد. در خراسان قتلهای دسته جمعی، گردن زدن نخبگان و شخصیتهای بزرگ ملی به رسم روز فرماندهان عرب تبدیل شده بود. وقت آن است که از پیرتاریخ درس عبرت گرفته و جلو ظلم، جفا و بی رحمی به تاریخ و تمدن نسلهای امروز و فردا را بگیریم .

در عهد دولتهای مستقل خراسانی تا حدودی زمینه برای تبارز علما، دانشمندان، شاعران و هنرمندان فراهم شد. اگر از تعصب و تنگ نظری برخی از سلاطین علیه فلاسفه و عالمان عقلگرا بگذریم، در دورۀ دولتهای مسقل و امپراتوریهای بزرگ خراسان زمین فضای عمومی برای رشد نخبگان و شخصیتهای خراسانی گشاده تر گردید؛ فرهنگ، ادب، شعر، موسیقی، صنعت، اقتصاد و در یک کلام فرهنگ و مدنیت خراسان بزرگ به همت شخصیتهای برازندۀ این مرز و بوم به اوج کمال رسید. رشد و بالندگی شخصیتهای بافهم و تجربه در جامعه مدنیت ساز بوده و قتل و ترور نخبگان تمدن سوز و هستی برانداز می باشد.

خراسان هرچند در تهاجم آتش و خون چنگیزی ویران شد؛ اما اولاد چنگیزخان با درک و قبول فرهنگ و تمدن خراسانی اعمال ویرانگرانۀ پدری خود را جبران کردند. ما رشد و شکوفایی فرهنگ و مدنیت خراسان زمین را در عهد تیموریان هرات در قلمرو  وسیع خراسان بزرگ دیده می توانیم. همچنان آوازۀ شکوفندگی فرهنگ و تمدن هند  در عهد بابریان (مغلان) هندوستان تاهنوز در دل اوراق تاریخ می درخشد. در این ادوار بستر و فضا برای بالندگی و پرورش شخصیتهای علمی، فرهنگی و هنری بسی گشایش پیداکرد و فرهنگ وادب خراسانی و هندی در قالب زبان فارسی به اوج کمال رسید.

در دورۀ صفویان، شیبانیان و تحرکات قبایل پشتون در خراسان تعصبات مذهبی، جنگهای قومی و قبایلی در آستانۀ انحطاط و زوال فرهنگ و تمدن خراسانی اوج گرفت. زمینه برای رشد و پرورش شخصتیها بسی تنگ گردید. آدم کشی، قتل و ترور شخصیتهای ملی و محلی دامن گستر شد. در عهد امیر عبدالرحمان خان قتل و ترورهای وحشیانه و حولناک، زنجیر و زندان، داغ و فانه و خفه سازی هرنوع رشد و شکوفایی فرهنگ و تمدن کشور مانند بلای خانمانسوز شیوع پیدا کرد؛ جامعه از شور، احساس، آزادی و دلزندگی تهی گردید.

 نادرخان به پیروی از امیرعبدالرحمان خان ظالم و مستبد چراغ آزادی و اصلاحات امانی را خاموش کرد. هاشم خان برادر نادرخان صدای نخبگان و روشنفکران وطن را در گلوی شان خفه ساخت. شخصیت کشی و ترور نخبگان در حقیقت از امیران مستبد و ظالم بیادگار مانده است. آنان منافع قوم، قبیله و خاندان خود را همیشه بر منافع مردم و میهن ترجیع داده اند. حالا زمان آن رسیده است که از تاریخ بیاموزیم؛ از علما، دانشمندان، فرهنگیان، هنرمندان و شخصیتهای ارزشمند ملی بمانند مردمک چشم خود حراست کنیم؛ دیگر به وحشیگری، تمدن سوزی، فرهنگ ستیزی و تاریک اندیشی اجازه ندهیم تا هست و بود ما را در برابر چشمان بهت زدۀ مردم ویران کند.

بعد از کودتای ثور 1357 یکبار دیگر قتل، کشتار و ترور شخصیتها در داخل افغانستان و در پاکستان گسترش یافت. این ترورها به دستور خارجیان انجام می شد. در پاکستان ترور شخصتیها و روشنفکران افغانستان به نقشۀ سازمان استخباراتی ( آی اس آی) توسط افراطیون پاکستان و افغانستان صورت می گرفت. در داخل جبهات مقاومت افراطیون پاکستانی و عرب مجاهدین افغانستان را به ترور شخصیتهای روشن ضمیر و منورین ملی و محلی ما تشویق می کردند. در آن دوره ما شاهد قتل و ترور هزاران شخصیت ملی و محلی در داخل و خارج افغانستان بودیم.

تداوم پلان شدۀ این قتلها و ترورهای دنباله دار در عهد طالبان تنوع افزون یافت. طالبان نه تنها در قتل و ترور شخصیتهای کلیدی و سران محلی می پرداختند؛ بلکه با فشارهای مختلفه و شیوه های گوناگون هرنوع جنبش، حرکت، شور و دلزندگی را در جامعه خفه می ساختند. آنان نه تنها آدمها را شکنجه می دادند و می کشتند؛ بلکه در پی ریشه کنی فرهنگ و تمدن افغانستان بودند. ترورهای زنجیره ای اخیر طالبان به دستور مستقیم پاکستان دیگر برای مردم جهان، منطقه و افغانستان واضح و روشن شده است.

ترور استاد برهان الدین ربانی نشان داد که دشمنان فرهنگ و تمدن افغانستان برای هیچ کس رحم نمی کنند. استاد ربانی سالیان طولانی در پاکستان مبارزات ایدئولوژیک اسلامی کرد. او از شخصیتهای شناخته شده در جهان اسلام خاصه در بین احزاب اسلامی پاکستان بود. از این عمل روشن شد که افراطیون پاکستانی و عرب به هیچ کس رحم نمی کنند. بجز خون هیچ چیز دیگری تشنگی آنان را رفع کرده نمی تواند. حکام پاکستان به این شیوه های غیر انسانی و ضد تمدن بشری عادت کرده اند. در جهان و منطقه هیچ صدای واقعی بر ضد ترورهای زنجیره ای و این اعمال ضد کرامت انسانی و اسلامی بالا نمی شود.

شخصیتها و نخبگان مردم عذاب دیده، زیرستم و جنگزده افغانستان بسیار ساده و آسان به دست ناپاک تمدن سوزان و فرهنگ ستیزان نابود می شوند. ما از دشمنان نمی نالیم؛ بلکه از دورنگی، نمک ناشناسی، یاری با اهل خشونت و آدم کشی و مغشوش سازی مرزهای دوستان و دشمنان خاک، وطن و مردم  دل پرداغ داریم. طالبان و افراطیون می کشند و ترور می کنند؛ آتش می زنند؛ ویران می سازند؛عذاب می دهند؛ خشونت و ظلم می نمایند و اینان در زیر نام دوستداران وطن و بلند پایگان دولت از این اعمال پشتبانی می کنند؛ آنان را تشویق می نمایند؛ به آنها برادر می گویند؛ مرزهای دوست و دشمن را مغشوش می کنند؛ به عبارت دیگر نا امنی، جنگ، خشونت و بحران مزمن وطن را دامنه دارتر می سازند.

ما در موجخیز جنگ تمدن با توحش، نور با ظلمت و فرهنگ با جهالت قرار داریم. همای آزادی دیگر در قفس تنگ استبداد و دیکتاتوری افراطیون نمی گنجد. منطقه و جهان وارد مرحلۀ تازۀ گشایش ظرفیتها و بازشدن فضای تنگ و دلگیر پیشین شده است. دیگر استعمار پیر و نوین نخواهد توانست ملتها را در بند استبداد افراطیون ظالم و بیرحم نگهدارد. شبکه های مافیایی و طلسم افراطیت به همت تلاش، فداکاری، تعقل و آگاهی مردم منطقه خواهد شکست. جنبشهای نوین و حرکات جدید به نیروی جوانان آگاه، دلسوز و پرانرژی براه می افتد. وطن به نیروی عقل، دانش، تجربه، آگاهی، فداکاری، صداقت، دلسوزی، سازماندهی و مدیریت فعاال به سرمنزل استقلال و آزادی، رشد، ترقی و انکشاف همه جانبه رسیده می تواند.

باید هرچه زودتر مرزهای دوستان و دشمنان مشخص گردد؛ با اهل خشونت، جنگ طلبان و بحران آفرینان موضع روشن و قاطع اتخاذ شود؛ دستان مخرب بیرونی شناسایی و کوتاه گردد . اگر سران دولت نمی خواهند امنیت شخصیتهای ملی و مردمی و سرمایه های معنوی کشور را بگیرند لازم است راه های ممکن دیگری جستجو شود. تا دیر نشده از خواب گران بیدار شوید؛ ورنه هست و بود مردم میهن بتاراج خواهد رفت. دشمنان داخلی و خارجی از سنگر جنگ، خشونت، کشتار بیرحمانه و تخریب فرهنگ و مدنیت کشور، ما را نشانه گرفته اند. این جنگ، جنگ مرگ و زندگی خواهد بود. هشیار باشید.                                                                                                                                                               
                                                           باعرض حرمت     
                                                            رسول پویان       
                                                           31/6/1390

 

تبصرۀ افغان موج

دوست عزیز رسول پویان!

طوریکه دیده میشود شما در نوشتۀ خود بخاطر ترور برهان الدین ربانی با حقایق تاریخی اخیر قرن بیستم و دهۀ اول قرن بیست یکم دیدگاه متفاوت از اسناد و حقایق ملموس دارید. به این خاطر افغان موج وظیفۀ ملی و اسلامی خود میداند که روی بعضی از نظریات شما تبصره کند. خدا کند که نرنجید.

1 ــ دوست عزیز! اولتر از همه برهان الدین ربانی از جمله جنگسالاران به این دلیل حساب میشود که در زمان حاکمیت او و اعضای تنظیم اش در اقصی نقاط افغانستان امنیت مختل گردید. حکومت های محلی ملک الطوایفی ، قتل و غارت، چور و چپاول دارای های عامه و بیت المال، کشت و کشتار و تفنگسالاری رواج یافت. در نتیجه شهر کابل بکلی ویران، شصت هزار کابلی بکام مرگ و اضافه از همین تعداد مردم فراری ملک بیگانگان گردید. نتیجۀ این همه چهار سال ریاست بر امور آن شد که وحدت ملی خدشه دار و طالبان جهالت و بربریت از طریق مرز های جنوب وارد افغانستان گردیدند. مدنیت های دوهزار ساله این مرز و بوم منفجر و اهالی بیگناه پروان، بامیان، مزار شریف و تخار قتل عام گردیدند. اگر میگوید نه باید برای اثبات این مدعا دلایل قناعت کننده را هم ارائه کنید.

2 ــ  اعضای حکومت آقای برهان الدین ربانی همه و در مجموع به نقض حقوق بشر کشتار مردم افشار، دشت برچی و چنداول در شهر کابل متهم اند و برای تبرعه خود حتا این جنگ ها را قبلن به جنگ های دوم جهانی در هیروشیما، ناگاساکی و جنگها میان هندو ها و مسلمانان در زمان تجزیه هند و جنگ های داخلی امریکا در قرن هژده مثال آورده اند. ( مصاحبه صدیق چکری در یوتوب)

3 ــ شروع مبارزات آقای برهان الدین در زمان حکومت داوود خان نخستین رئیس جمهور افغانستان است که بدون مبالغه به یاری سرویس جاسوسی آی. اس آی پاکستان از اسلام آباد، دستور غایله را در درۀ پنجشیر صادر نمود. البته شما میدانید که در آنوقت نه قشون سرخ شوروی به افغانستان آمده بود و سربازان امریکا ـ انگلیس..

در سالهای 1356 قرار احصایه های سازمان خوراکه و زراعت ملل متحد افغانستان در تولیدات زراعتی خودکفا و همچنان رشد صنعت و بازسازی به اوج خود رسیده و نهضت های مترقی در معارف، هنر، و صنعت چشمگیر بود. شهر ها گسترش میافت و سطح فقر اجتماعی سیر نزولی خود را میپیمود. در آنزمان نخستین جرقه های ترور شخصیت توسط همین گروه متحجر سازمان داده میشد که نخستین قربانی آن یکی از اعضای کابینۀ داوودخان بود.

4 ـ هجوم لشکر سرخ و کودتای خونین حزب خلق زمینه ساز خوبی برای تبدیل نمودن افغانستان به سرزمین جنگ و دادن شمشیر به دست زنگی های مست، مافیای مواد مخدره و بنیادگرایی اسلامی گردید. همین مردم به نام پان اسلامیزم از شمال افریقا تا شرق میانه سرباز گیری نموده و القاعده و الصاعقه آفریدند. سازمانهای دهشت افکن (سی.آی. ا) امریکا، (آی اس آی) پاکستان، عربستان سعودی، مصر و سپاه ایت الله های ایرانی برای تمویل و ترویج دهشت افکنی از یکطرف و قوای سرخ شوروی از سوی دیگر به کشتار، ویرانی و دربدری مردم افغانستان شروع کردند. پایان این مصیبت غیر از تفرقه میان مردم افغانستان به نامهای هفت تنظیم پاکستانی به اضافه هشت تنظیم ایرانی چیز دیگری نبود.  قرار احصایه های معتبر تنها در جنگ میان تنظیم های جهادی هزاران کودک ، پیرزن، جوان و پیر کشته شدند. قریه های ویران و منابع اقتصای مردم نابود گردید. بزرگترین پروژه اقتصادی ( بند سلما) در به اقرار یکی از فرماندهان بخشداری اوبه که با من از آن منطقه دیدن میکرد. با دینامنت ایرانی ها ویران گردید.

5 ــ بلاخره به کمک امریکا و سازمان های مرتجعین سعودی جهادی ها پیروز و داخل کابل شدند. داخل شدن آنان به کابل مصیبت برزگی را به مردم ارمغان آورد. این هفت تنظیم مسلمان، این پروفیسران، شیخ الحدیث ها، مفتی ها و انجینران نتوانستند بروی طرح یک دولت اسلامی مقتدر به نتیجه برسند. قوم، زبان، ملیت و نژاد را بهانه ساخته و افغانستان را به جهنم سوزانی مبدل کردند. کسی نمیدانست تاجیک مسلمان است یا پشتون و یا هزاره؛ در هر گوشۀ افغانستان حکومت مستقلی بوجود آمد. در شمال افغانستان حتی به یکی از کمونیستان لقب سعد بن وقاص داده شد مردم او را پادشاه میخواندند و او به چاپ پول دست میزد... این بخاطری بود که او توانسته بود نسبت به شهر های دیگر افغانستان امنیت را تامین و مردم را به کار و روزگار شان محول سازد. تنها در سمت شمال و شمال غرب چون هرات امنیت تامین بود. ولی در دیگر مناطق افغانستان دقیقن قانون جنگل حکمفرما بود.

6 ــ شما قتل ها وکشتار ها را از دوران چنگیز خان تا ختم دوران کمونیست ها نقطه به نقطه آورده اید ولی از کشتار و قتل عام مردم کابل در دوران حکومت برهان الدین یادی نکرده اید. به نظر شما این نقض در قضاوت های شما شمرده نمیشود. عبدالرحمن خان در دوران سلطنت خود برابر به یک برصدم حصۀ قتل ها در زمان حکومت برهان الدین را مرتکب نشد. حتا نادر خان و برادرانش برابر یک روز قتل در افشار کابل مرتکب جنایت نشدند. همین برهان الدین خان یکی از فرزندان دور ترین ولایت افغانستان بود که در زمان ظاهر خان پسر نادرشاه به تحصیلات دست یافت و به مقام پروفیسری رسید و بسیار میبخشید! گرنه باید به دنبال خر و گاو در فیض اباد عمرش به آخر میرسید.

7 ــ بدون تردید شخصی که برهان الدین ربانی را ترور کرد یکی از گماشتگان سازمانهای جاسوسی بیگانه بوده است. ولی او هم با دستار و با عقیده های بنیادی اش به زیارت این مرد جهاد و مقاومت آمده بود. یقینن از خراسان بود نه از یمن، سومالیا، مصر و یا سودان ...

با عرض حرمت